علیرضا امیرقاسمی کیست؟
در سالهای میانی دهه شصت خورشیدی، وقتی خواننده‌های مهاجر ویدئوهایشان را در یک استودیو و به صورت مبتدیانه ضبط می‌کردند، «علیرضا امیرقاسمی‌» (که درس خوانده سینما بود) با ساخت ویدئو‌های پر خرج که از تکنیک بهتری نسبت به کارهای دیگر برخوردار بودند، تحولی در صنعت ویدئو سازی به وجود آورد که بعدها باعث ظهور افرادی نظیر «کوجی زادوری» شد که ابتدا به عنوان فیلمبردار با امیرقاسمی ‌همکاری می‌کرد. امیرقاسمی ‌با اینکه در زمینه ویدئو سازی بسیار موفق عمل کرد اما یک ویدئوساز صرف باقی نماند و به سرعت خودش را به عنوان یک تلویزیون دار، سازنده شو‌های نوروزی و کنسرت گذار مطرح کرد و کم کم فعالیت‌هایش را در زمینه ساختن ویدئو محدود کرد تا به کار‌های دیگرش برسد. گفتنی این که امیرقاسمی كار اجرا را با برنامه یك ساعته شرکت معروف «كلتكس» شروع كرد و پسر از شراكت با دو خواننده مشهور پاپ لس آنجلسی، سری میان سرها درآورد.

وقتی گام‌های اولیه در جهت به وجود آمدن شبکه‌های بیست و چهار ساعته برداشته شد، دیگر روزی نبود که یک تلویزیون به تلویزیون‌های ماهواره ای اضافه نشود. «تپش» هم یکی از این تلویزیون‌ها بود که با مدیریت علیرضا امیرقاسمی ‌و «مسعود جمالی» (كه امروز به «برادران جسی جیمز» مشهورند!) به صورت جهانی آغاز به کار کرد و در ابتدا این طور می‌نمود که یک شبکه است مثل دیگر شبکه‌ها که چند صباحی برنامه ای پخش می‌کند و بعد ورشکست می‌شود و به سرعت فراموش. اما تپش با تکیه بر تفاوت‌هایش با دیگر شبکه‌ها، موفق شد نه تنها به کارش ادامه بدهد و دو شبکه جدید هم افتتاح کند، بلکه توانست جای خود را میان مخاطبان باز کند و یکسری مخاطب دائمی ‌و پیگیر را جذب کند که عموماً با توجه به نوع و محتویات برنامه‌های این شبکه، تین ایجر‌ها هستند که آخرین اخبار دنیای موسیقی ایرانی را از طریق این کانال دنبال می‌کنند.

تفاوت‌های شبکه تپش با دیگر شبکه‌ها از این قرار است که این کانال بر خلاف اکثر کانال‌ها کادر تقریبا ثابتی دارد که چندین سال است در کنار هم کار می‌کنند و با هم رفاقت دارند. دو اینکه برخلاف اکثر شبکه‌های دیگر که با وجود آمدن یک موج و یک مد، به دنبال افتتاح شبکه رفته اند، مدیران تپش کار اصلی و رسمی‌خود را تلویزیونی داری می‌دانند و سعی می‌کنند روز به روز به کیفیت فنی و جذابیت برنامه‌هایشان بیفزایند. کاری که دیگر شبکه‌ها علاقه چندانی به آن ندارند. البته ناگفته نماند تمام کارهایی که این شبکه در جهت نوآوری در برنامه‌هایش انجام می‌دهد، به نوعی گرته برداری از شبکه‌های خارجی ست و آن چنان هم خلاقیتی در کار نیست!

امیرقاسمی ‌با توجه به این که کنسرت گذار هم هست، به طور طبیعی با آواز خوان‌ها ارتباط زیادی دارد. خیلی از خواننده‌ها با برنامه ریزی‌ها و مشورت دادن‌های او به شهرت رسیدند و خیلی از کنسرت‌های بزرگ توسط او و دوستانش برگزار شده و می‌شود. اما رابطه هنرمندان با امیرقاسمی، ‌آمیزه ای از عشق و نفرت است. یعنی به همان میزان که خیلی از خواننده‌ها از دوستان صمیمی ‌او هستند و حتی به نوعی موفقیت خود را مدیونش می‌دادند و کنسرت‌هایی که برگزار می‌کند را بهترین مبدانند ؛ خوانندگانی هم هستند که بار‌ها با او به صورت علنی رو در رو شده اند و او را متهم به کلاه برداری و خوردن حق و حقوقشان کردند.

به جز این، داستان کنسرت‌ها رقابت و دشمنی شدیدی بین چند کنسرت گذار به وجود آورده و از همین جا «حمید شب خیز» و علیرضا امیرقاسمی ‌به دشمنانی جدی تبدیل شدند. دشمنی ای دنباله دار و پیگیر که گاهی ترکش‌هایش به برنامه‌های تلویزیونی این دو هم می‌رسد. که البته این خصومت باعث نشده این دو، برنامه‌های شبکه یکدیگر را نبینند و هر از چند گاهی با طعنه و کنایه جوابی هم ندهند.
یکی از ویژگی‌های امیرقاسمی ‌جنجال ساز بودن اوست که به نظر می‌رسد به طور تعمدی سعی می‌کند برنامه‌ها را طوری بچیند و جلو ببرد که هر چند وقت یکبار یک جنجال جدی میان ساکنان «شهر فرشته‌ها» به وجود بیاید. مثلاً در یکی ازِ این موارد، امیرقاسمی ‌با یکی از کاباره داران قدیمی ‌مصاحبه ای ترتیب داد که در آن، آقای کاباره دار همه خوانندگان قدیمی‌ را مورد انتقاد قرار داد و ناگفته‌هایی را - خواه راست یا دروغ- در موردشان افشا کرد. این ماجرا باعث به وجود آمدن جنجال‌هایی شد و چند خواننده در شبکه تپش از خود دفاع کرده و اتهام‌های نسبت داده شد به خود را رد کردند. و به این صورت تلویزیون تپش موفق شد که حداقل سه- چهار هفته ای برنامه‌هایی داغ و جنجالی برای مخاطبانش روی آنتن بفرستد و سرگرمی ‌و موضوع بحث جدیدی به وجود بیاورد!
اما همیشه در این مواقع که جنجالی پیش می‌آید و یک سر ماجرا به امیرقاسمی ‌می‌رسد، رقبا و دشمنان او در مقام پاسخگویی، چند مورد ِ همیشگی را مطرح می‌کنند: یکی حضور امیرقاسمی ‌در عراق، که مربوط به سال های جنگ ایران و عراق است؛ خائن بودن علیرضاخان، به طور مرتب توسط شبکه‌های دیگر مطرح می‌شود.


و دوم، حضور پدر امیرقاسمی ‌در دم و دستگاه حکومت سابق که گاهی با طعنه‌های تندی از آن یاد می‌کنند. امیرقاسمی ‌هم چند باری درباره هر دو موضوع توضیحاتی داده و سعی کرده دشمنان را خلع سلاح کند تا آتوی دیگری نداشته باشند که در موردش عنوان کنند. اما خب از آن جایی که همیشه مورد ظن و اتهامی ‌برای مطرح کردن است، چند وقتی اصرار امیرقاسمی‌ برای غیرسیاسی بودن شبکه اش، مسائلی را آفرید که در نهایت منجر به این اتهام شد که او از داخل ایران حمایت می‌شود و بخشی از مخارج شبکه‌های رنگارنگش را از داخل برایش می‌فرستند؛ که در این زمینه باز به دو مورد اشاره می‌شود: یکی رابطه صمیمانه امیرقاسمی ‌با «منوچهر خوش زبان» که کمپانی موسیقی جدید التاسیسی در کانادا دارد و خروج «گوگوش» و «شادمهر عقیلی» از ایران به او و حمایت‌هایش نسبت داده می‌شود؛ و دیگری همکاری تنگاتنگش با «علیرضا بهشتی» ست که فیلم‌های جدید ایرانی را در آمریکا تبلیغ و اکران می‌کنند. جالب اینکه علیرضا بهشتی تهیه کننده ایست که چند فیلم در ایران ساخت و بعد آن طور که خود مدعی ست به دلیل مشکلاتی که بر سر فیلم «خاکستری» برایش به وجود آوردند، به طور غیرقانونی از مملکت خارج شد و در آنجا مصاحبه‌هایی با شبکه‌های سیاسی انجام داد و مناسبات پشت پرده سینمای ایران را به روایت خودش «افشا» کرد و بسیاری از تهیه کننده‌ها را افرادی معرفی کرد که به شدت از سوی نهاد‌هایی حمایت می‌شوند و خنده دار اینکه حالا خود در جهت اکران فیلم های همان تهیه کننده‌ها می‌کوشد و مثلا فیلم «مارمولک» ای را اکران می‌کند که پیش از این به شدت تهیه کننده اش را مورد انتقاد قرار داده بود! مارمولک هم همان فیلمی‌ست که امیرقاسمی یکبار در برنامه اش برای تبلیغ، از آن به عنوان نشانه‌های دموکراسی در ایران یاد کرد. به هر صورت اثبات این طور اتهامات کار آسانی نیست و معمولاً وقتی به کار می‌آید که دعوایی رخ داده باشد و لازم باشد رقیب کمی ‌مورد مواخذه قرار بگیرد!

امیرقاسمی ‌برعکس خیلی‌ها که برای کار و مسائلی که در داخل برایشان به وجود آمده بود، مهاجرت کردند؛ به خواست خانواده و برای تحصیل عازم آمریکا شد. در آنجا بعد از پایان بردن تحصیلات، به سمت و سوی مارکت ایرانی کشیده شده و با ساخت ویدئو و راه انداختن تلویزیون و برگزاری کنسرت کم کم کارهایش را آغاز کرد و با توجه به جوانی و تازه کاری خیلی زود توانست قدیمی‌ها و سنتی‌ها را کنار بزند و خود تبدیل به یکی از مهره‌های اصلی شهر بشود و بتواند تصمیم بگیرد که مثلاً امروز چه کسی مشهور بشود، یا این که امروز بهتر است روی چه کاری مانور داد، یا در چه موردی حرفی زده نشود!
امیرقاسمی ‌حالا دیگر یکی از حسابگرانی ست که معادلات هنری شهر لس آنجلس را رقم می‌زند و بلد است چه طور کارش را انجام دهد که برایش سود و منفعتی داشته باشد و مهم تر از همه می‌داند هر بازی را چه طور پیش ببرد که در نهایت به نفع اش تمام بشود. به هر حال، او با همان نگاه موذی و چهره ساده‌اش، به آینده‌ای فكر می‌كند كه از یك سو - به گفته یك منبع خبری ساكن لس‌آنجلس- ممكن است به ورشكستگی ختم شود و از سوی دیگر ممكن است باعث افزایش دارایی او بشود. او وبلاگی هم دارد که در یکی از پست های آن، خیلی ساده نوشته بود: «مجله تپش، هر شماره 7 هزار تومان. آدرس خود را به همراه پول برای ما بفرستید!»