خاکستر سوزان


پزشکی هومیوپاتی روش درمانی ویژه‌ای است که باتحریک دقیق سیستم ایمنی وحیاتی بیمار با داروهای ویژه، فرد را به سمت بهبودی سوق می‌دهد. بر پایه اصول نخستین هومیوپاتی هر ماده‌ای که دربدن تندرست یکسری نشانه‌های بیماری ایجاد کند درصورت تجویز به فرد بیمار باهمان علایم بیماری وی را درمان خواهدکرد، البته به شرط آنکه نشانه‌های موجود در بیمار و نشانه‌هایی که آن ماده دارویی می‌تواند ایجاد کند، تا حد ممکن همانند باشد. خصوصیات روحی و عصبی جایگاه ویژه‌ای در درمان هومیوپاتی دارد. اگرچه بیمار تنها برای یک درد جسمی به پزشک هومیوپات مراجعه کرده‌است، ولی باید واقعیت‌های روحی، عاطفی و عصبی خود را با پزشک درمیان بگذارد. هر بیماری که نیروی حیاتی وی از میان نرفته باشد می‌تواند از هومیوپاتی انتظار بهبود داشته باشد. با نگرش به اینکه هومیوپاتی با تحریک سیستم ایمنی بدن عمل می‌کند، چنانچه این سیستم و ساختار بدن دچار نابودی برگشت ناپذیر شود امید به بهبود کاهش می‌یابد. هومیوپاتی یعنی همانند بیماری و به تعبیری دیگر درمان با همانند، یا درمان بدست عامل همانند بیماری است. مهم‌ترین ویژگی این روش درمانی نگرش کلی به انسان‌ها از دید جسمی، روانی و احساسی است. در این درمان از داروهایی بهره گیری می‌شود که علایم بیماری را پوشش دهد تا با تحریک پسندیده سیستم ایمنی و حیاتی بیمار و هوشیار کردن سیستم دفاعی بدن، بیماری را درمان کند.

تاریخچه
این روش درمانی به شیوه علمی ‪ ۲۰۰‬سال پیش بدست پزشک آلمانی به نام ساموئل هانه‌من ابداع شد. هومیوپاتی، انرژی درمانی، حجامت و روش‌های دیگر خونگیری «طبیعت درمانی» یا Naturo ‪Pathy‬نامیده می‌شوند.

همیوپاتی چگونه ابداع شد؟
هانمن که خانواده خود را در اثر طبابت های نادرست آن زمان از دست داده بود، تصمیم به ترک طبابت می گیرد و به ترجمه کتب پزشکی آن دوره می پردازد. هنگامی که مشغول ترجمه کتابی بود، به این جمله بر خورد : "گیاه گنه گنه بیماری مالاریا را درمان می کند."
او که پزشک ماهری بود، از این جمله متعجب می‌شود و مقداری از این گیاه را تهیه و در هنگام کار از آن مصرف می کند.بعد از مدتی مشاهده می کند که علائم بیماری مالاریا در او ظاهر می‌شود. و با تجربهٔ این حالت بر افراد دیگر، اولین قانون خود را می نویسد : "مشابه، مشابه را درمان می کند."

قانون اول همیوپاتی "مشابه، مشابه را درمان می کند."
این جمله بدین معنی ست که هر ماده که در یک فرد سالم، ایجاد بیماری می کند، این ماده می تواند افرادی را که این بیماری را دارند، درمان کند.

تایید هومیوپاتی
روش درمانی هومیوپاتی ازسوی سازمان بهداشت جهانی پذیرفته شده و هم‌اکنون کاربرد هومپوپاتی درشبکه بهداشتی و درمانی کشورهای گوناگون و در کشور ما بدست وزارت بهداشت و درمان پذیرفته شده وامکان پزشکی برای پزشکان آموزش دیده نیز مجاز دانسته شده‌است. سازمان غذا و داروی آمریکا ‪ FDA‬ کلیه داروهای هومیوپاتی را به‌رسمیت شناخته و هم اکنون این روش درمانی در کشورهای انگلستان، آلمان، فرانسه، هلند، سوئد، کانادا، آمریکا، هندوستان، پاکستان و برزیل خدمات درمانی به بیماران ارایه می‌دهد.

طبیعت و هومیوپاتی
طبیعت و گیاهان در تهیه داروهای هومیوپاتی نقش مهمی دارند زیرا گیاهان با هر ویژگی و خصوصیات به نام ماده اصلی داروهای هومیوپاتی، همان همان ویژگیهای جسمی – روانی – ذهنی خود را نگهداری می‌کنند. یعنی اگر گیاهای تنهایی را می‌پسندد و از رشد با گیاهان دیگر در کنار خود بیزار است و در حین تماس با شی بیگانه فشرده می‌گردد و دیگر...؛ از همگی این رفتارها در حلالهای داروهای هومیوپایت نشان و رد پایی بر جا می‌ماند. برای نمونه به موارد زیر توجه کنید. بکارگیری گیاه کاج به چرایی دارا بودن دانه‌های برجسته و توپر برای درمان خالهای گوشتی. چون این گیاه سبز است، برای درمان ناراحتیهای کیسه صفرا که رنگی سبز به پوست می‌دهد، بکار می‌رود. به چرایی داشتن ماده زرین که به گونه عرق از بدن گیاه بیرون می‌شود و بوی ویژه‌ای دارد برای درمان بیمارانی با افزایش تعرق بهره گیری می‌گردد
بهرگیری از گل آفتابگردان (قسمت میانی) به چرایی همانندی آن به ناحیه چشم در درمان بیماریهای مربوط به بینایی و یا به انگیزه گلهای زرد آن در درمان بیماری زردی یا یرقان کاربرد دارد. چون درون گردو همانند مغز انسان برجستگیها و فرو رفتگیهای فراوان دارد از آن به نام داروی تقویت کننده نیروهای دماغی بهره گیری می‌گردد. در تهیه این داروها حتی سم مار کبرا، زنبور و یا میکربهای کشته شده که به گونه طب یعی در روده انسان می‌باشند کاربرد دارند . در 80 سال گذشته پژوهشگران آلمانی با انجام تحقیقت گسترده 12 نوع نمک معدنی موجود در نسوج بدن را شناسایی کردند و مدعی شدند که همگی بیماریها با این 12 نوع نمک معدنی قابل مداوا می‌باشند .

داروهای هومیوپاتی
این داروها منشا طبیعی دارد که بیش از ‪ ۷۰‬درصد گیاهان، ‪ ۲۰‬درصد عناصر کانیها و مواد طبیعی تهیه می‌شوند. هومیوپاتها با نگرش به ویژگیهای گیاهان بر روی بدن از آنها در تهیه دارو بهره می‌برند. برای اینکه مفهوم این عبارت کاملاً درک شود باید مثالی را در نظر بگیریم در حین پوست کندن پیاز یا خرد کردن آن چشمان اشک آلود و قرمز گشته و به خارش و سوزش می‌افتد و گاهی نیز با آبریزش بینی همراه است. اگر توجه کرده باشید همه این علایم مربوط به سرماخوردگی می‌باشند داروسازان هومیوپات از این همانندی بهره می‌گیرند و داروئی جهت بهبود سرماخوردگی از همان پیاز تهیه می‌کنند نام این دارو Alium Sepia می‌باشد که برای سرما خوردگیهایی از نوع خارش چشم، گلو و آبریزش بینی و چشم، حساسیت و قرمزی چشم همراه با عطسه می‌باشد. به روش، بکارگیری قانون همانندی ها گفته می‌شود. یکی دیگر از داروهای سرشناس هومیوپاتی داروی Ipecacuanha است ( آی په کاکوانا) که به گونه اختصاری IP هم نوشته می‌شود. این دارو در پزشکی رایج هم بهره گیری می‌شود، منتها به نام قی‌آور. بنابراین بر پایه فلسفه پزشکی هومیوپاتی که می‌گوید هر بیماری‌ای با داروی همانند آن درمان می‌شود، چون این دارو در کسان تندرست ایجاد تهوع می‌کند، بی گمان زمانی که شخصی دچار تهوع باشد، به انگیزه مشابهت با بیماری، مایه درمان آن خواهد شد! منشا این دارو، گیاه Cephaelis ipecacuanha است. کسانیکه نیازمند این دارو هستند، کم وبیش در همه شرایط دچار تهوع هستند. فردی را تصور کنید که دچار تهوع همیشگی است و در هیچ وضعیتی از آن رهایی ندارد. سردردش همراه تهوع است، دشواریهای گوارشی همراه تهوع .... بیشتر چند نشانه ویژگی دیگر هم به تشخیص درست این دارو کمک می‌کنند. برای نمونه زبان بیمار تمیز و بدون بار است و بیشتر تشنه هم نیست. تصور کنید که تجویز دوز مناسبی از این دارو، به‌سرعت و آسانی شخص را از این مصیبت رها می‌کند و بیمار به جان هومیوپاتی نیایش خواهد کرد!
Ip همچنین داروی مناسبی برای دشواریهای تنفسی، خونریزی‌های احشای درونی و گونه‌های دشواریهای گوارشی است. لازم به روشنگری نیست که به هیچگونه سرخود دارو مصرف نکنید و حتما با یک هومیوپات زبردست رایزنی نمایید.

نحوه تهیه داروهای همیوپاتی
ماده مورد نظر را درون الکل 60% می ریزند و در طی دو هفته آن را از صافی عبور می دهند. به ماده بدست آمده، محلول مادر می گویند. برای کم کردن و در واقع از بین بردن مواد سمی آن، از محلول مادر یک قطره (cc 1) برداشته و در 99 قطره (99 cc) آب می ریزیم. با این کار، محلول 0.01 بدست می آید. دوباره یک سی سی از این محلول را در 99 سی سی آب می ریزیم و این بار محلول 0.0001 بدست می آید. اگر به رقیق کردن محلول تا 12 بار ادامه دهیم، محلول 10 به توان منفی 24 به دست می آید که از عدد آوگادرو کوچک‌تر می‌شود. که این بدین معنی ست که حتی یک مول از این ماده در محلول وجود ندارد.
این عمل را تا 100 و یا 1000 بار تکرار می‌کنند و جالب اینجاست که هر جه محلول رقیق تر می‌شود، خاصیت دارویی آن قوی تر می‌شود.

فهرست برخی از نمکهای معدنی و کاربرد آنهادر هومیوپاتی
پتاسیم فسفات: کمبود آن در بدن سبب سردردهای عصبی یا افسردگی و بی خوابی می‌گردد
منیزیم قسفات: در درمان سردرد ها، نوریتها و سیاتیکها کارساز می‌باشد
سدیم کلرید: همان نمک خوراکی می‌باشد که به شیوه هومیوپاتی تهیه می‌گردد و وظیفه آن بدن را بر دوش دارد چنانچه آب نسوج مغز کاهش یا افزایش یابد اختلالاتی چون ناامیدی، استرس، افسردگی، سردرد، خواب بسیار، و نبود خودباوری پدید می‌آید
کلسیم فلوئورات / کلسیم فسفات / کلسیم سولفات / آهن فسفات / پتاسیم کلرات / پتاسیم سولفات / سدیم فسفات / سدیم سولفات / سیلیکون
پژوهشگران این دوازده نمک را از سوزاندن پیکر انسانی بدست آورده‌اند و چنین معتقد هستند که همگی بدن از این نمکها حاصل آمده است. هومیوپاتی دارای 3000 نوع دارو است در حالی که پزشکی نوین حدوا 800 نوه دارو دارد در پزشکی هومیوپاتی 60 درصد از داروها سرآغاز گیاهی و 40 درصد آنها سرآغاز شیمیایی و حیوانی دارند.

رژیم غذایی در حین درمان
درمانگران هومیوپاتی پس از آنکه دارویی پسندیده را تشخیص دادند از بیمار می‌خواهند که پس از تجویز داروها از رژیم غدایی ویژه‌ای در حین درمان بهره گیری کند دکتر هانمان برخی از غذاها و نوشیدنیها را بازداشته در حین درمان را چنین فهرست بندی کرده است: از قهوه، چای گیاهی، مشروبات الکلی و مایعات عطرآگین دوری گردد گلهای خوشبو در پیرامون خانه فرد تحت درمان با داروها مجاورت پیدا نکند داروهای شوینده خوشبو دندان بهره گیری نشود اغذیه‌هایی با ادویه‌های بسیار خوشبو و گیاهان دارویی خام مصرف نشود از مصرف مارچوبه، کرفس، پیاز، سیر، پنیر کهنه و گوشتها پرهیز گردد از قند و شکر سفید بهره گیری نگردد از اتاقهای گرم و لباسهای پشمی و زندگی در پیرامون بسته دوری شود از کاربرد هر گونه دخانیات و مواد مخدر خودداری شود از مصرف داروهای آنتی هیستامین، داروهای کورتن دار و پمادهایی مانند ویکس پرهیز گردد برای دستیابی به سلامتی کامل در درمان هومیوپاتی پنچ مرحله فوق در نظر گرفته شده است. ساموئل هانمان شروط رسیدن به درمانی موفق را سه اصل بنیادی زیر می‌داند سرعت در درمان - آرامش روانی - دوام و ادامه

نقد بر هومئوپاتی
تا به امروز هیچ مدرک مستدل علمی یا آزمایشی که ثابت کند این شیوه درمانی واقعا مؤثر است ارائه نگردیده است .




1. مشاهده: پژوهشگر، مراکز و موارد تحقیق را حضوراً مورد بررسى قرار مى دهد.

2. تحقیق عمومى: مصاحبه + ارائه پرسشنامه.

3. تحقیق کتابخانه اى: پژوهشگر، با مطالعه مآخذ و منابع به تحقیق مى پردازد. در باره این شیوه، قدرى سخن مى گوییم.

شیوه دسترسى به مآخذ

1. در کتابخانه هاى معتبر، خواه به شیوه دستى و خواه به روش رایانه اى ( کامپیوترى)، معمولا مشخّصات کتاب به سه طریق ثبت مى شود:

ـ به نام پدیدآورنده : مؤلّف، مترجم، ... .

ـ به نام خود کتاب یا مأخذ تحقیق.

ـ بر حسب موضوعِ مأخذ.

این اطّلاعات به صورت الفبایى تنظیم مى شوند و چنانچه پژوهشگر یکى از آن ها را بداند، مى تواند با بررسى اطّلاعات مزبور به زمینه ها و مآخذ دیگر مرتبط با دامنه تحقیق خود نیز دست یابد، گر چه پیشتر در مورد آن ها آگاهى نیافته باشد. این کار، پژوهش را آسان تر و کوتاه تر مى سازد.

2. همچنین، برخى از کتابخانه هاى معتبر فهرست کتاب ها و نشریّه ها و رساله هاى موجود خود را به طورمرتّب فراهم مى آورند و در مجموعه اى پیش روى مراجعه کنندگان مى گذارند. پژوهشگرانى که مى خواهند فرصت بیشتر براى بررسى مآخذ داشته باشند، خوب است از این فهرست هاکمک بگیرند.

3. یکى از منابع غنى مطالعاتى، به ویژه براى دانشجویان، رساله یا پایان نامه هاى تحصیلى مراکز آموزشى و تحقیقاتى است. پژوهشگران باید حتماً به این منابع نیز مراجعه کنند تا هم زمینه ها و مآخذ مرتبط با دامنه پژوهش خود را بیابند و هم از انجام کارهاى تکرارى در اَمان بمانند.

4. از دیگر روش هاى پرکاربرد در مأخذیابى این است که «فهرست مآخذ» کتب و مقالات مورد مطالعه را بازبینى کنیم و مآخذ مرتبط با کار تحقیقى خود را از میان آن ها بیابیم.

یادداشت بردارى

پژوهشگر حتماً باید به هنگام مطالعه یادداشت بردارى کند. براى این کار، روش هاى گوناگونى وجود دارند. مثلا مى توان به هنگام مطالعه یک مأخذ روى برگه اى مکان نکات مهمّ و مورد استفاده را یادداشت کرد و پس از تکمیل مطالعه آن مأخذ آن نکات را روى برگه ( فیش) هایى یادداشت نمود. این برگه ها معمولا به صورت چاپى و داراى این اطّلاعاتند که خوب است با دقّت تکمیل شوند:

موضوع کلّى با شماره، موضوع خاص با شماره، مأخذ، نام برگه نویس، شیوه برگه نگارى، تعداد برگه، و تاریخ برگه نویسى.

در برگه ها باید به قدر امکان، مطالب را جامع و در عین حال مختصر نوشت. نیز بکوشید جز در موارد ضروری، عین مطالب مأخذ را نیاورید، بلکه قلم خودرا در بازگردان مطالب به کار گیرید تا نوشته تان بى روح و خشک و ـ از آن مهم تر ـ ناهماهنگ جلوه نکند; چرا که مآخذ گوناگون فضاها و سبک هاى متفاوت دارند.












زیبایى خواهى، حقیقت جویى و نوآورى، از جمله گرایش هاى فطرى آدمى است. رغبت و علاقه انسان به گفتار و نوشتار درست و شیوا نیز سرچشمه در همان میل نهفته دارد. سخن و نوشته هدفمند، شیوا، روان و رسا، تأثیرى اعجاز گونه بر جان شنونده دارد ، او را مدهوش و سرمست مى سازد و مرواریددرخشان حقیقت را بر ساحل فهم و ادراک او مى نشاند.

رعایت درستى و شیوایى در گویش و نگارش جز از راه آشنایى با آداب و شیوه هاى صحیح نگارش امکان پذیر نخواهد شد.

1. تناسب با مقتضیات زمان

نوشته خوب باید با نیازهاى روزگار خود همراه باشد. گذشته از اصول ثابت اعتقادى و برخى احکام عملى که در هر روزگارى پابرجا و استوارند، دیگر اصول و فروع را باید به تناسب مقتضیات زمان دریافت کند و به خواننده انتقال دهد.

2. هماهنگى با نیاز مخاطب

نوشته خوب پیش از شکل یابى و استوار شدن، مخاطب خود را ارزیابى مى کند. برخى از نیازهاى مخاطب فطرى اند، یعنى پاسخ گویى به آن ها تعهد است. در نوشته خوب، خواننده باید پاسخ نیازهاى فطرى خود را بیابد، خواه علمى باشد و خواه احساسى، تفریحى، و .... از این رو، پیش از دست بردن به قلم، باید بدانیم:

ـ براى چه کسانى مى نویسیم.

ـ آنهاچه نیازهاى فطرى ودرونی دارند.

ـ راه پاسخگویى به آن نیازها چیست.

ـ آن راه را چگونه با قالب و زبان گفتار خود هماهنگ کنیم.

ویژگى هاى نوشته خوب از نظرآیین نگارش

1. درست نویسى

2. شیوا نویسى

نوشته خوب باید هم بر پایه قواعد شناخته شده ادبى استوار باشد و هم زیباو شیوا جلوه کند. درستى سخن در دانش هاى دستور زبان،لغت، بافت شناسى نوشته، و ساخت شناسى آن ارزیابى مى شود. به همین جهت یک نوشته درست با معیارهاى این چهار دانش مطابقت دارد.

براى شیوانویسى (فصیح و بلیغ نویسى) راهکارهایی وجود دارد که در دانش هاى معانى، بیان، بدیع، و سبک شناسى مورد مطالعه قرار مى گیرند. آموختن قواعد درست نویسى، براى نویسنده شدن «کافى» نیست، امّا مسلّماً «لازم» است.

درست نویسی دستوری / درست نویسى واژگان

از دیگر پایه هاى درست نویسى، رعایت اصول واژه گزینى است.

گرته بردارى

یکى از آفات واژه گزینى در زبان امروز «گرته بردارى» است. گرته بردارى یعنى تقلید محض از یک زبان بیگانه در گزینش واژه ها; تقلیدى که با فرهنگ و فضاى زبان ما سازگارى نداشته باشد. این آفت پس از استوارى نظام مشروطه نمودار شد و آرام آرام در همه اجزاى فرهنگ و اندیشه ما رسوخ کرد. سیل ترجمه های غیر اصولی بهنشر این آفت کمک کرد و سرانجام زبانى را به نسل امروز تحویل داد که هر گوشه اش از گرته بردارى هاى نا بجا نشان دارد.

برخى از این موارد در ساخت جملهنیز دخالت دارند و از این جهت در بخش«گرته بردارى ساختارى» جاى مى گیرند،که چند نمونه از آنهارا نیز در همین جا آورده ایم:

دوش گرفتن a showerto take
او مى رود که...(فعل آینده) to ... is goingHe
کسى را فهمیدن one understandto
وقت کمى روى درسم گذاشتم. . on my lessonI spent a little time
یک لطفى کردن favorto do a
گرفتنِ تا کسى a taxito catch
کسى را روى فُرم نگه داشتن on form onetoo keep
روى چیزى متمرکز شدن ... onto consentrate
دیر یا زود (به معنى بالاخره) sooner or later

اصول گزینش واژه

هر واژه، ترجمه ی وجودى ذهنى است; و تناسب میان آن دو بر پایه رابطه هایى استوار است. امّا پس از این مرحله، یعنى برگرداندن آن وجود ذهنى به یک واژه، مرحله اى مهم تر فرا مى رسد که عبارت است از «گزینش بهترین ترجمه و درست ترین و زیباترین واژه». در این مرحله است که نویسنده خود را با چند واژه براى یک مفهوم روبه رو مى بیند، در حالى که تنها یکى از این واژه ها دقیق تر، اصیل، زیباتر، و استوارتر است. نویسنده خوب کسى است که این بهترین را بیابد.

در گزینش بهترین واژه، رعایت این اصول ضرورت دارد:

درستى
معیارِ درستى، واژه نامه هاى معتبر، ذوق ادبى، و کاربردهاى بهنجار است. در این میان، گویش مردم کوچه و بازار یا فلان شاعر و نویسنده، به تنهایى هرگز اعتبار ندارد. به ویژه باید توجه کرد که اگر نویسنده یا شاعرى بزرگ واژه اى نادرست را به کار برده باشد، معیار درستىِ آن واژه نخواهد بود.

اصالت
کلمه باید با زبان رسمی هماهنگ و با اصول آن سازگار باشد.

صیقل یافتگى
واژه باید آن قدر تراشیده شود و ظریف گردد که کاملا در ظرفِ معنى جاگیرد;یعنی لفظ و معنی کاملا هماهنگی داشته باشند.

تناسب با سبک و مخاطب
واژه نه باید فنى و خاص باشد و نه عامیانه; مگر آن که سَبک چنین اقتضا کند. باید حدّ اعتدال رعایت شودتا مخاطب با واژه هاى نوشته به راحتى ارتباط برقرار کند. همین جا اشاره می کنیم که یکى از آفات گویندگى و نویسندگى «به کارگیرى واژه هاى خاص و اصطلاحى» است.

خوش آهنگى
کلمات یک متن باید به گونه اى کنار هم قرار گیرند که آهنگى نرم و لطیف در جمله جارى باشد.

توانمندى
در هر زبان، واژه هایى محدود وجود دارند. اما این محدودیت هرگز باعث نمى شود که نویسنده در به کارگیرى آن ها احساس محدودیت کند. هرچند واژه ها محدودند، نیروى آنها نامحدود است.

خوب است در این جا از گفتار استادمهرداد اوستایاد کنیم:
«بى تردید، زبان پارسى از نظر استعداد ترکیبى، یکى از مستعدترین زبان هاى عالم است. از این روى، شاید آن را بتوان به جریان زندگى در وجود یک جنگل کوهستانى تشبیه کرد که ... شاخسارهاى جوان هر درختش از هوایى پر از تَرى و سرشار از تازگى، پیوسته جوانه مى زند و ریشه اش از منابع پایان ناپذیر زمین نیرو مى گیرد; و به جاى هر درخت که فرو افتد چندین نهال سر بر مى کشد تا خود را به خورشید رساند.»

رعایت قواعد نشانه گذاری

نشانه هاى نگارشى

1. نام و شکل علامت: نقطه (.)
وظیفه : درنگ کامل
موارد کاربرد:
یک . در پایان جمله هاى کامل خبرى یا انشایى.
دو . پس از پایان یافتن پی نوشت هاى ارجاعى یا تفصیلى.
سه . پس از نشانه هاى اختصارى.مثال:دکتر.ر
چهار . پس از شماره ردیف رقمى یا حرفى.مثال:1.
نکته: در میان جمله هاى مرکّب، هرگز نباید نقطه را به عنوان نشانه مکث کامل قرار داد.

2. نام و شکل علامت: بند، ویرگول، کاما (،)
وظیفه: درنگ کوتاه
موارد کاربرد:
یک. میان جمله هاى پایه و پیرو.
دو. قبل و بعد از بدل، اگر بدل در میان جمله باشد.
سه. بین همه واحدهاى هم اِسناد:
مثال:در همه چیز به پدرش همانند بود: سخن گفتنش، سکوتش، راه پیمودنش، ...
چهار. براى ساده سازى فهم جمله.
پنج. بین بخش هاى مختلفِ نشانى اشخاص و اماکن; و میان اجزاى پس از نام مأخذ در نشانى مآخذ:
«بهاءالدّین خرّمشاهى: «حافظ نامه»، ج1، شرکت انتشارات علمى و فرهنگى،1366، ص 52.»
شش. بعد از فعل وصفى.

3. نام و شکل علامت: نقطه بند، نقطه ویرگول، (;)
وظیفه : درنگ متوسّط
موارد کاربرد:
یک . جدا کردن بخش هاى مستقلّ یک جمله طولانى.
دو . پس از مناداى ادامه دار:
مثال:«اى خدا; اى یار محرومان!»

4. نام و شکل علامت: دو نقطه، نشان تفسیر(:)
وظیفه : توضیح و تفسیر
موارد کاربرد:
یک . قبل از نقل قول مستقیم.
دو. میان نام نویسنده و مأخذ در پی نوشت ارجاعى.
سه. میان کلمه و معنى آن در پانوشت.

5. نام و شکل علامت: نشانه پرسش، پرسش نما (؟)
وظیفه : پرسش
موارد کاربرد:
یک . در پایان جمله هاى پرسشى.
دو . براى نشان دادن تردید:
مثال:«سیّد جمال الدّین حسینى در اسدآبادِ همدان (افغانستان؟) زاده شد.»

6.نام و شکل علامت: نشان عاطفه، علامت خطاب، نشانه تعجّب (!)
وظیفه : نمایاندن عاطفه
موارد کاربرد:
یک . در پایان جمله هاى عاطفى براى نمایاندن عواطفى مثل دعا، نفرین، آرزو، تحسین، تعجب، و تأسف.
دو . پس از منادا، هنگامى که ندا در همان جا پایان پذیرد:
«بنشین محمد!»

7. نام و شکل علامت: دو کمان، پرانتز، کمانک ( )
وظیفه : توضیح
موارد کاربرد:
یک . بیان سال ولادت و وفات:
مثال: علاّمه مجلسى (1037 ـ 1111)
دو . آوردن معادل یک کلمه یا اصطلاح در درون متن.
سه . نشان دادن طرز تلفّظ کلمه و آوانگارى، به ویژه در کتب لغت:
مثال: «سنا (سَ نا): روشنایى»

8. نام و شکل علامت: قلاّب، دو قلاّب، کروشه(][)
وظیفه : افزایش
موارد کاربرد:
یک . افزایش کلمه یا عبارتى به متن اصلى:
مثال:«آیا آن کس که زشتى کردارش براى او آراسته شده و آن را زیبا مى بیند مانند مؤمن نیکوکار است؟»
دو . ذکر دستورهاى اجرایى در فیلمنامه یا نمایشنامه:
مثال:«على در حالى که لبخند مى زند: ...»

9. نام و شکل علامت: خط فاصله، نیمخط، پیوست نما، تیره ( ـ )
وظیفه : پیوند
موارد کاربرد:
یک . قبل و بعد از جمله معترضه.
دو. پیش از نقل قول مستقیم در مکالمه یا داستان.
سه. جدا کردن ارقام از یکدیگر.

10. نام و شکل علامت: سه نقطه، نشانه تعلیق (...)
وظیفه : تعلیق
موارد کاربرد:
یک . به جاى یک یا چند کلمه حذف شده.

نکته: اگر این علامت در پایان جمله باشد، نقطه اصلى آخر جمله نباید فراموش شود.

دو . به جاى بخش هایى از متن در خلاصه نویسى.

سه . نشان دادن مکث در نمایشنامه، فیلنامه، و داستان.

روانى و زلالى

تفکّر نوعى گفتگوى پنهانى است که به یارى کلمات در ذهن صورت مى پذیرد. از این جهت ،هر چه دامنه دانش لغات نویسنده اى گسترده تر باشد، تسلط او بر بیان افکار خویش بیشتر است. حتّى دو کلمه را نمى توان یافت که مفهومى کاملا یکسان داشته باشند. همواره اختلافى ناچیز میان دو واژه مترادف وجود دارد که در گزینش واژه مطلوب تر دخیل است. نویسنده باید در این اختلاف ها دقت کندو کلمه اى را انتخاب کند که قالبِ منظورش باشد.

روانى و زلالى یک نوشته بستگی به نکات زیر دارد:
1. به کار گرفتن کلمه هاى مأنوس و روان.
2. استفاده از جمله هاى کوتاه و ساده
3. پرهیز از پیچیدگى کلام.
4. به کار نبردن جمله هاى معترضه جز به هنگام ضرورت.
5. به کار نگرفتن اصطلاح ها و تعبیرهاى گنگ و ابهام آور.
6. پرهیز از «ناهنجارى» (= ضعف تألیف).
7. دورى از «دراز نویسى خسته کننده» (= اطناب ممل).
8. دوری از «کوتاه نویسى آسیب زننده» (= ایجاز مخل).

«اِطناب ممل» هنگامى پدید مى آید که نویسنده با استفاده از کلمه هاى مترادف در کنار یکدیگر و نیز آوردن توضیح هاى مکرر و زائد، خواننده را خسته کند.
«ایجاز مخل» یعنى نویسنده براى رساندن پیام خود، آن اندازه که لازم است از کلمات استفاده نکند و خواننده را در انتظار توضیح کافى بگذارد.

پیوند لفظ و معنى

لفظ و معنى دو روى یک سکه اند و نمى توان آن ها را از هم جدا کرد.

لفظ و معنى را به تیغ از یکدگر نتوان برید ***** کیست «صائب» تا کند جانان و جان از هم جدا؟

کسى که جهان را تیره و تار مى بیند، با زبانى آن را وصف مى کند که رنگ بدبینى و غبار اندوه دارد.

برای مثال:
از میان همه تعابیر ممکن در بیان «باز گذاشتن در اتاق»، «صادق هدایت» این را برگزیده است: «دیدم عمویم رفته و لاى در اتاق را مثل دهن مُرده باز گذاشته بود.» این زبان بد بینانه وتاریک با موضوع کتاب «بوف کور» و نیز نگرش هدایت کاملا سازگار است.

درست نویسى املایى

از گرفتارى هاى رایج میان دانش آموزان تسلط نداشتن بر دانش املا است. همان قدر که «درست نویسى املایى» به یک نوشته اعتبار میدهد، «غلط نویسى املایى» نشان دهنده ی بى دقتى و سهل انگارى نویسنده است.
در این جا نمونه ای کوتاه از املاى برخى واژه هاى مشابه را مى آوریم:

آجل: آینده
عاجل: شتابنده

آمِر: امر کننده
عامِر: آباد کننده

اِثم: گناه
اِسم: نام

اَرض:زمین
عَرض:پهنا

اَسیر:گرفتار
عَصیر:شیره
اَثیر: گلوله آتش، هواو فلک
عَسیر: دشوار

اَلَم: درد
عَلَم: پرچم

اَلیم: دردناک
عَلیم: دانا

اَمل:آرزو
عَمل:کار

اِنتساب:نسبت داشتن
اِنتصاب:گماشتن

اِنتفاء:نابود شدن
اِنتفاع:نفع بردن

بِحار:دریاها
بَهار:اولین فصل سال

بَحر:دریا
بَهر:حرف اضافه (براى)

تألّم:دردناکى
تعلّم:یاد گرفتن

تنظیم پاراگراف

"بند"یا پاراگراف کوچک ترین واحد ساختمان یک نوشته است. بند، تنها مجموعه اى از جمله ها نیست، بلکه در حقیقت، مجموعه اى است از افکار و مطالبى که نویسنده در ذهن دارد. بند، انشاى مختصرى است که نویسنده اندک اندک آن را گسترش مى دهد تا به صورت نوشته کلى درآید. کوتاهى یا بلندى هر بند، تابع اندیشه ها و روش نویسنده در گسترش آن هاست. معمولا هر قدر موضوع نگارش پیچیده باشد، بندها طولانى تر مى شوند.

اصولا باید هر بند را با عبارتى آغاز کرد که به انتقال اندیشه از بند قبلى به بند بعدى کمک کند. در تنظیم بندها، دو عامل بسیار مؤثرند: یکى داشتن رعایت نظم و ترتیب در تفکّر و استدلال; و دیگرى مراعات صورت ظاهرى نوشته. هنگامى که اگرخواننده به انبوهى از جمله هاى پیاپى نگاه کندسر در گم مى شود. اما اگر همین نوشته را به بندهایى تقسیم کنیم، فهم مطلب را برایش آسان تر مى شود.
در هر پاراگراف، عبارت ها و اندیشه هاى طرح شده در آن عبارت ها باید داراى نظم و آراستگى خاص باشند، به شکلی که از نظم آن ها بتوان به اهمیت و جایگاه هر کدام پى برد. همین نظم و آراستگى است که جذابیت مطلب را افزایش مى دهد و سبب مى شود که پیام به روشنى و آسانى در دسترس خواننده قرار گیرد.

هر پاراگراف باید تمام و کامل باشد، یعنى اندیشه اصلى پاراگراف در آن به خوبى آورده شود. هر پاراگراف یک «هسته» دارد که با جمله اى بنیادین بیان مى شود. این «جمله بنیادین» معمولا در آغاز و گاه در میان یا پایان پاراگراف مى آید. بقیه پاراگراف، در حقیقت، گسترش و تکمیل همین «جمله بنیادین» است. بدین ترتیب، جمله هاى پاراگراف باید همگى بر محور «هسته» بچرخند .

تعداد پاراگراف هاى یک نوشته به حجم مطالب بستگى دارد. در این پاراگراف ها تنها مواردى آورده می شوند که مضمون واحدىداشته باشند نباید . هر نکته باید در جای خود قرار گیرد تا زنجیره کلام بى نظم و گسسته جلوه نکند.

میان پاراگراف ها نیز باید پیوستگى کامل باشد تا خواننده همگام با نویسنده پیش رود .

معمولا در آغاز هر پاراگراف، کلمه یا عبارتى مى آید که مضمون آن را به خواننده بفهماند و او را آماده ی این انتقال کند.

رسایى وگویایى

رسایى وگویایى یک نوشته، هنگامى حاصل مى شود که بتوانیم معنا را خوب بپروریم. راه هاى پرورش معانى در زبان فارسى، متفاوت وگستره اند:
توصیف
تشبیه
استعاره
کنایه

خوش آهنگی

کلمات یک متن باید به گونه اى کنار هم قرار گیرند که صداى خواننده بى اختیار آهنگین شود . البته نوع نوشته و موضوع و سبک آن در گزینش این آهنگ بسیار نقش دارد. مثلاً براى نوشته هاى عارفانه و عاشقانه، باید آهنگى نرم و لطیف در جمله جارى باشد; و براى نوشته هاى حماسى باید از آهنگى هیجان انگیز و شور آفرین استفاده کرد.

تنوع و رنگارنگی

تنوع در نحوه طرح موضوع از راههای گوناگون،مثل:
ـ آوردن مثلها و حکایت ها
ـ استفاده از «طنز».
ـ آمیختن خبر و انشا و طلب و استفهام.
ـ به کار گرفتن صنایع ادبى.
ـو ....

دلنشینی و شیرینی

براى ایجاد دلنشینى و شیرینى در یک اثر، نویسندگان راه های گوناگونى دارند. رایج ترین راه استفاده از فنبدیع در نوشته هاست.
در این روش ،صنایعی به نویسنده آموخته مى شود که با آن ها مى توان کلام را آراست و دلنشین ساخت. در استفاده از این صنایع باید به 2 نکته توجه کرد:
این که زیادتر از اندازه در اثر به کار گرفته نشوند، دیگر آن که طبیعى و هنرمندانه به کار گرفته شوند، به گونه اى که خواننده ، نوشته را تصنعى و تکلف آمیز نبیند.

تازگى وطراوت

نویسنده توانا همواره سعی می کند که از سبکهای امروزى، واژه هاى نو، تعبیرهاى تازه، ساختار مناسب استفاده کند. هنگامى که رنگ و بوى طراوت و تازگى در یک نوشته باشد،خواننده از بعضی از عیوب آن چشم پوشى مى کند.

سرشارى و پربارى

نوشته خوب باید خواننده خویش را در یک جریان مستمر فرهنگى پیش برد و در این زمینه نویسنده وظیفه دارد که عناصر مختلف را به تناسب در اثر خود، استفاده کند.








شگفت‌ترین رویداد ایران امروز، در تابستان ۱۳۶۷ (۱۹۸۸) اتفاق افتاد. برای نخستین‌ بار در ایران، صدها نفر به این عنوان که به خدا، جهانِ بعد از مرگ و روز رستاخیز اعتقادی ندارند، به‌دار آویخته شدند. حتا شمار بزرگ‌تری به‌نام «محارب با خدا» به‌روی چوبه‌های دار رفتند. این اعدام‌های مخفیانه با فتوای پُرسر و صدایی که در محکوم‌ساختن سلمان رشدی به جرم ارتداد ـ که براساس یک تعبیر خشک‌اندیشانه از شریعت یک گناه کبیره به‌شمار می‌رود ـ مقارن بود. با آن‌که بسیاری از مردم جهان با تهدیدی که متوجه جان سلمان رشدی شد، آشنایی دارند، ولی کم‌تر کسی از این حقیقت، که از همان احکام کهنه‌ی مذهبی برای توجیه یک کشتار جمعی بهره‌برداری به‌عمل آمده، آگاه است.

این مقاله سه هدف را دنبال می‌کند. با بهره‌گیری از مصاحبه‌ها و خاطراتی که انتشار یافته، به تشریح جریان تفتیش عقایدی که به محکومیّت قربانیان انجامید، خواهد پرداخت.

با ردّ توجیه ساده‌انگارانه‌ی «بنیادگرایی اسلامی»، دلایلی را که در پشت‌صحنه‌ی این کشتار وجود داشت، تحلیل خواهد کرد. از یاد نباید برد که همان مذهبیون ـ که به چنین کشتاری دست زدند ـ طی یک دهه مخالفان خود را به جرایمی مانند شورش مسلّحانه، خراب‌کاری، خیانت و جاسوسی و حتا «مفسدفی‌الارض‌بودن» متهم می‌کردند، ولی به احکام پوسیده‌ی مربوط به ارتداد توسل نجستند.

دست‌آخر، مقاله‌ی حاضر در علّت این‌که چرا هیچ‌کس در غرب و به‌ویژه از میان کارشناسان مسایل ایران، به بحث درباره‌ی این اعدام‌ها نپرداخت و حتا ذکری هم از آن‌ها به‌میان نیاورد، کاوش خواهد کرد. این کارشناسان در قبال یکی از برانگیزاننده‌ترین رویدادهای تاریخ ایران به سکوت کامل رضایت دادند.

در جریان کاوش پیرامون این مسأله، بر این استدلال تکیه خواهد شد که در دوران معاصر پرده‌پوشی‌ها و دگرگون‌سازی‌های خیانت‌کارانه صورت می‌گیرد که به‌مراتب از آن‌چه که در کتاب راه‌گشای «اوریانتالیسم» اثر ادوارد سعید تشریح شده، پُردامنه‌تر است. این تحریف حقایق و این پرده‌پوشی‌های جدید، دقیقاً از این جهت خیانت‌کارانه‌ترند که تحقیق‌ نشده و مکتوم باقی می‌مانند، در حالی‌که اکثر پژوهشگران، دیگر اکنون از پیوند و ارتباطی که در گذشته میان امپریالیسم و پیش‌داوری فرهنگی در محافل دانشگاهی و دستگاه سیاست خارجی رواج داشت، آگاهی دارند.

• تفتیش عقاید

در نخستین ساعات روز جمعه ۲۸ تیرماه ۱۳۶۷ (۱۹ جولای ۱۹۸۸)، حصارهای آهنینی بر گرد زندان‌های اصلی در سرتاسر ایران کشیده شد. دروازه‌ها بسته و تلفن‌ها قطع شد. تلویزیون‌ها را از برق کشیدند و از توزیع نامه‌ها، روزنامه‌ها و بسته‌های دارویی (در زندان‌ها) خودداری ورزیدند. ساعات ملاقات منحل شد و بستگان زندانیان را از حول و حوش زندان‌ها پراکنده ساختند. به زندانیان دستور داده شد که در سلول‌های خود باقی بمانند و از صحبت با نگهبانان و کارگران افغانی خودداری کنند. رفت‌وآمد به مکان‌های عمومی، مانند درمانگاه‌ها، کارگاه‌ها، قرائت‌خانه‌ها، تالارهای تدریس و حیاط‌ها ممنوع شد. از آن‌جایی که زندان‌بانان هر کدام مأمور مهارکردن دسته‌های مشابهی از زندانیان بوده‌اند، این امر سبب گردید که زندانیان سیاسی از غیرسیاسی، چپی‌ها از مجاهدین، سلطنت‌طلبان از غیرسلطنت‌طلبان، «توابین» (زندانیانی که توبه کرده و به‌صورت خبرچینان دستگاه درآمده بودند) از غیرتوابین، مردان از زنان، کسانی که به زندان‌های طولانی محکوم شده، از آن‌هایی که محکومیت کوتاه‌مدّت یافته بودند، کسانی که تازه محکوم‌شده، از آن‌ها که مدّت ‌ها قبل دوره‌ی محکومیت خود را گذرانده بودند، جدا شدند. گروه اخیر به نحو طنزآمیزی نام «ملی‌کش» بر خود گذاشته بودند و می‌خواستند این معنا را القا کنند که به‌طور رایگان از کیسه‌ی ملّت تغذیه می‌شوند.

یک زندانی زیرک، دستگاه بی‌سیمی برای خود ساخت و هدف او این بود که از جریانی که می‌گذرد، آگاه شود. اما متوجه شد که ایستگاه‌های رادیو هیچ‌گونه گزارشی درباره‌ی زندان‌ها پخش نمی‌کنند و به این‌وسیله پرده‌ای سیاه بر روی همه‌ی خبرها کشیده شده است. برای شدّت‌بخشیدن هرچه بیش‌تر به این حالت انزوا، دادگاه‌ها بدون اعلام قبلی، جلسات خود را تعطیل کردند تا راه کسب هرگونه خبری بر روی بستگاه زندانیان سد شود. اینان با حالتی وحشت‌زده برای توسل به آیت‌الله منتظری به قم هجوم بردند. منتظری با آن‌که هم‌چنان در مقام جانشینی برگزیده‌ی خمینی باقی بود، اما به ‌تأکید بر لزوم یک رفتار انسانی اسلامی با زندانیان سیاسی شهرت داشت. بدین‌گونه بود که یک اقدام بی‌سابقه‌ی خشونت‌آمیز، هم از نظر شکل و هم محتوا، در ایران امروز آغاز شد که شدّت و دامنه‌ی آن حتا از اعدام‌های جمعی بین سال‌های ۱۳۵۷ـ۱۳۶۰ (۱۹۷۹ـ۱۹۸۱) نیز به‌مراتب فراتر رفت.

درست قبل از آغاز شدّت عمل در زندان‌ها، فرمان مخفیانه‌ای از طرف خمینی صادر شد که این فرمان یک فتوای رسمی بود و طی آن به یک کمیسیون ویژه اختیار داده شد که اعضای سازمان مجاهدین خلق را به‌عنوان «محارب» و افراد وابسته به سازمان‌های چپ را به‌عنوان «مرتد» اعدام کند. در کمیسیون تهران که اعضای آن به ۱۶ نفر می‌رسیدند، نمایندگانی از جانب شخص امام، رییس‌جمهور، دادستان کل دادگاه‌های انقلاب، وزارت‌خانه‌های دادگستری و اطلاعات و هم‌چنین اداره‌های دو زندان اصلی ویژه‌ی زندانیان سیاسی، یعنی اوین و گوهردشت، عضویت داشتند.

آیت‌الله اشراقی، رییس این کمیسیون، دو دست‌یار مخصوص داشت که یکی حجت‌الاسلام نیّری و دیگری حجت‌الاسلام مبشّری بود. در جریان پنج ماه بعدی، اعضای این کمیسیون با هلیکوپتر بین زندان‌های اوین و گوهر دشت در رفت‌وآمد بودند و به همین سبب نام آن به «کمیسیون هوابرد مرگ» شهرت پیدا کرد. کمیسیون‌های مشابهی نیز در شهرستان‌ها تشکیل یافت.

کمیسیون تهران کار خود را با مجاهدین و توابین در میان آن‌ها آغاز کرد. ابتدا به آن‌ها اطمینان دادند که محاکمه‌ای در کار نیست، بلکه این جریانی است که به‌منظور اعلام عفو عمومی و جداکردن مسلمانان از غیرمسلمانان صورت می‌گیرد. پس از این جلب‌اطمینان، از افراد خواسته شد تا نام سازمانی را که قبلاً به آن وابسته بودند، اعلام دارند. اگر آن‌ها در پاسخ می‌گفتند «مجاهدین»، بازجویی پایان می‌گرفت، اما اگر اعلام می‌کردند «منافقین» ادامه می‌یافت. سؤال‌های بعدی کمیسیون از گروه دوم به شرح زیر بود:

«آیا حاضرید رفقای سابق خود را تقبیح کنید؟

آیا حاضرید این‌کار را جلوی دوربین (تلویزیون) انجام دهید؟

آیا حاضرید به ما در به‌دام‌انداختن رفقای خود کمک کنید؟

آیا حاضرید نام کسانی را که پنهانی به سازمان‌ سمپاتی دارند، فاش کنید؟

آیا حاضرید به جبهه‌ی جنگ ایران و عراق بروید و از میان میدان‌های مین‌گذاری‌شده‌ی دشمن عبور کنید؟»

در گوهردشت، زندانیان می‌توانستند چهره‌ی بازجویان را ببینند، ولی در اوین آن‌ها را با چشم بسته به بازجویی می‌بردند.

این پرسش‌ها، آشکارا به‌گونه‌ای طرح شده بود که به احساس مناعت و شرف زندانیان و احترام‌شان به خود آسیب برساند. زنی از گروه‌های چپ‌گرا می‌نویسد که هیچ‌یک از ۵۰ مجاهدی که با او در یک بخش زندانی بودند، به بندهای خود بازنگشتند. به نوشته‌ی مردی متعلق به همان گرایش، هیچ‌کدام ۱۹۵ تن از ۲۰۰ مجاهدی که در یکی از بخش‌های زندان گوهردشت نگه‌داری می‌شدند، بازنگشتند. گزارش دیگری حاکی است که حجت‌الاسلام نیّری مصمّم بود حداکثر صدمه را (به مخالفان سیاسی) وارد کند. در حالی‌که آیت‌الله اشراقی با حالتی نه‌چندان قاطع، سعی داشت راه اعتدال به‌پیماید.

کسانی که پاسخ‌های نامساعد می دادند، یا حاضر به زبان‌آوردن «منافقین» نبودند، بی‌درنگ به اتاق ویژه‌ای هدایت می‌شدند. در آن‌جا انگشترها و عینک‌هاشان ضبط و به آن‌ها گفته می‌شد که وصیت‌نامه‌ی نهایی خود را بنویسید. آن‌گاه آن‌ها را به‌سوی چوبه‌های دار که پنهانی، هم در تالار سخنرانی گوهردشت و هم در حسینیه‌ی اوین برپا شده بودند، می‌بردند و در گروه‌های شش نفری به دار می‌آویختند. جان‌کندن بعضی از آن‌ها تا ۱۵ دقیقه به‌طول می‌انجامید، چون به‌جای این‌که دریچه‌ای پنهانی از زیر پای‌شان در رود و به پایین بیافتد، به همان شیوه‌ی قدیمی حلق‌آویز می‌شدند. پس از گذشت چند روز، مأموران اعدام که بیش از حد خسته شده بودند، تقاضا کردند که محکومین تیرباران شوند، ولی با این تقاضا، به این عنوان که: طبق حکم شرع مرتدین و دشمنان خدا باید حلق‌آویز شوند، مخالفت به‌عمل آمد. البته این بهانه‌ای بیش نبود، چون طی یک دهه، محکومین به «فسادفی‌الارض» به‌وسیله‌ی جوخه‌های آتش اعدام شده بودند. دلیل اصلی استفاده از طناب، حفظ سکوت و پنهان‌کاری کامل، هم در قبال دنیای خارج و هم در برابر بخش‌های دیگر همان زندان بود. به چپ‌گرایان گفته شد که مجاهدین به زندان‌های دیگر انتقال یافته‌اند، اما بعضی از زندانیان با مشاهده‌ی کامیون‌های مجهّز به سردخانه و پاسداران ماسک‌به‌صورت که به آمفی‌تئاتر رفت‌وآمد داشتند، جریانات مشکوکی را حدس زدند. با وجود این، آن‌ها نمی‌دانستند که علّت استفاده از ماسک توسط پاسداران این است که دستگاه‌های «فریزر» در مرده‌شوی‌خانه‌ی زندان از کار افتاده است. یکی از پاسداران ادعا کرد که «آن‌ها فقط مشغول تمیزکردن سلول‌ها هستند.» معنی این حرف دوپهلو، مدّت‌ها بعد آشکار شد. یک کارگر افغانی که غذا به زندان می‌آورد، علامت آگاهی‌دهنده‌ای به دور گردن خود ترسیم کرد. اما زندانیان باز هم تا مدتی بعد معنای آن را درنیافتند. برخی گمان بردند که او می‌خواهد بفهماند که خمینی مرده است. برای آن‌ها تصور اعدام جمعی، آن‌ هم در هنگام شادی و سرور عمومی، دشوار بود. چون در روز ۲۹ تیر (۲۰ جولای) یعنی درست یک روز بعد از شروع شدّت عمل در زندان‌ها، خمینی سرانجام با پذیرفتن آتش‌بس پیشنهادی سازمان ملل متحد، به جنگ با عراق پایان داده بود. یکی از بازماندگان موج اعدام اعتراف می‌کند که او می‌پنداشت علّت بازجویی از همه این است که به‌موقع و مقارن با برگزاری جشن‌هایی که به‌زودی به‌مناسبت استقرار صلح برپا خواهد شد، آزاد شوند.

پس از پنجم شهریورماه (۲۷ آگوست)، کمیسیون، توجّه خود را به چپ‌گرایان متمرکز ساخت. کمیسیون ضمن دادن اطمینان به این‌که فقط می‌خواهد مسلمانانی را که به فرایض دینی خود عمل می‌کنند، از کسانی که این فرایض را به‌جای نمی‌آورند، جدا کند، از آن‌ها خواست که به این پرسش‌ها پاسخ گویند:

«آیا شما مسلمانید؟

آیا به خدا اعتقاد دارید؟

آیا به بهشت و جهنم معتقد هستید؟

آیا محمد را به‌عنوان خاتم انبیاء قبول دارید؟

آیا در ماه رمضان روزه می‌گیرید؟

آیا قرآن می‌خوانید؟

آیا در ماه رمضان روزه می‌گیرید؟

آیا ترجیح می‌دهید با یک مسلمان هم‌بند شوید و یا یک غیرمسلمان؟

آیا حاضرید زیر ورقه‌ای را دایر بر این‌که به خدا، به پیغمبر، به قرآن و به روز رستاخیز ایمان دارید، امضاء کنید؟

و پُرمعناتر از همه:

آیا در خانواده‌ای بزرگ شده‌اید که پدر در آن نماز می‌خواند، روزه می‌گرفت و قرآن می‌خواند؟»

تعداد کسانی که به معنای مرگ‌بار این سؤال پی بردند، بسیار اندک بود.

کمیسیون به همان شیوه‌ی مأموران تفتیش عقاید (انکیزاسیون) قرون وسطی، مشغول طرح سؤال‌های به‌دام‌اندازه‌ای، به‌ویژه برای دانشجویان دانشگاه بود که با موشکافی‌های فقهی آشنایی نداشتند. این سؤال‌ها، ایرانیان را درست به‌اندازه‌ی هم‌طرازان غربی آن‌ها شگفت‌زده کرد. این پرسش‌ها قبل از آن هرگز در ایران و شاید در هیچ جای دیگری از خاورمیانه مطرح نشده بود. این یک تفتیش عقاید به‌معنای کامل کلمه بود. تفتیشی که منظور از آن، پی‌بردن به ایمان مذهبی افراد بود، نه وابستگی‌های سیاسی و سازمانی آن‌ها. مسایلی مانند «خیانت»، «تروریست»، «ارتباط با امپریالیسم» که در کانون توجّه دادگاه‌های قبلی قرار داشت، به‌طور محسوسی از میانه غایب بود. به‌گفته‌ی یک فدایی «در سال‌های پیش، آن‌ها از ما می‌خواستند که به جاسوسی اعتراف کنیم. اما در ۱۳۶۷ (۱۹۸۸) خواست آن‌ها این بود که ما ایمان خود را به اسلام اعلام کنیم.» یک فدایی دیگر اعتراف کرد که عدم علاقه‌ی بازجو به دانستن عقاید، وابستگی‌ها و فعالیت سیاسی وی، او را کاملاً بهت‌زده کرده بود. نخستین فداییانی که به‌ حضور در کمیسیون فرا خوانده شدند، محکومیت‌های سبکی داشتند و یا حتا دوره‌ی محکومیت خود را گذرانده بودند. این رویه با توجّه به فهرست نهایی نام‌های اعدام‌شدگان به مجموعه‌‌ی این جریان حالت یک بخت‌آزمایی می‌داد. برخی از زندانیانی که در همان روز اول جان خود را از دست دادند، کسانی بودند که محکومیت‌های سبکی داشتند و بعضی از آن‌ها که از بازجویی‌های بعدی جان سالم در بردند، کسانی بودند که به زندان ابد محکوم شده بودند. این عدم تناسب قابل توضیح است. یک زندانی که در گذشته درس طلبه‌گی خوانده بود، تنها کسی بود که به‌معنای عمیق آن سؤال‌ها پی برد. او تمامی شب هشتم شهریور (۳۰ آگوست) را به فرستادن پیام‌های «مرس» به دیگر سلول‌ها گذراند و به ساکنان آن سلول‌ها در مورد خطری که در کمین‌شان نشسته بود، هشدار داد. او بر این نقطه انگشت گذاشت که طبق موازین فقهی، فقط کسی را می‌توان مرتد شناخت که در یک خانواده‌ی معتقد مسلمان و در سایه‌ی پدری که به‌طور مرتب نماز و قرآن می‌خوانده و در ماه رمضان روزه می‌گرفته، نشو و نما کرده باشد. کسانی که در خانواده‌های اسماً مسلمان بزرگ شده‌اند، قبل از این‌که هرگونه ظنّ مرتدبودن بتوان به آن‌ها برد، باید در معرض اسلام واقعی قرار گرفته باشند. وی هم‌چنین اعلام خطر کرد که خودداری از دادن جواب به این عنوان که این یک موضوع خصوصی است، ممکن است به‌عنوان اعتراف به گناه تلقّی شود. در بخش‌هایی که مخصوص زندانیان چپ‌گرا بود، تمام شب به بحث درباره‌ی این‌که چه‌گونه باید به پرسش‌ها پاسخ داده شود، گذشت. برخی از آن‌ها خود را برای مرگ آماده کردند و بهترین لباس‌های خود را پوشیدند. یک نفر حتا به نشانه‌ی یک مقاومت آشکار فرهنگی، کراوات زد. ولی دیگران تصمیم گرفتند به دادن «پاسخ‌های تاکتیکی» اکتفا کنند.

یکی از زندانیان در برابر کمیسیون اعلام داشت که در اتحاد شوروی، همان کشوری که منکر وجود خداست، بزرگ شده است. یک تن دیگر به‌خاطر آورد که پدرش که شخصی سخت غیرمذهبی بود، همیشه تهدید می‌کرد که چنان‌چه او را در حال نمازخواندن غافل‌گیر کند، مجازاتش خواهد کرد. دیگران ادعا کردند که اگر در به‌جاآوردن فرایض دینی قصور ورزیده‌اند، علّت مسلکی نداشته، بلکه به این سبب بوده که تلاش معاش وقتی براشان باقی نمی‌گذاشته است. برخی دیگر نیز ادعا کردند که هرچند اعتقادات چپی دارند، ولی این لزوماً به‌معنای آن نیست که منکر وجود خدا هستند. یک نفر به کمیسیون گفت که می‌تواند هم مسلمان باشد و هم یک عضو تمام‌عیار حزب توده، چون در برنامه‌ی حزب هیچ‌وقت چیزی که ضدّ مذهب باشد، وجود ندارد وی افزود: «حزب ضدّ سرمایه‌داری است، نه ضدّ خدا.» در میان نخستین قربانیان می‌توان به یک عضو حزب توده اشاره کرد که از قضای روزگار یک مسلمان معتقد نیز بود. او از پاسخ‌دادن به پرسش‌ها به این عنوان که کمیسیون حق طرح «سؤال‌های شخصی» را ندارد، خودداری ورزید. از سوی دیگر، تقریباً تمامی ساکنان بخش ششم زندان اوین که به اعضای حزب توده با پانزده سال محکومیت اختصاص یافته بود، با دادن پاسخ‌های تاکتیکی جان سالم به‌در بردند. آن‌چه به‌طور کلی می‌توان گفت، این است که آیت‌الله اشراقی اصولاً مایل بود چنین پاسخ‌هایی را بپذیرد.

این بازجویی‌ها که به مدّت سه ماه ادامه یافت، در اوین و گوهردشت در تالار اصلی دادگاه صورت گرفت. بخشی از بازجویی‌ها حالت شفاهی داشت و بخش دیگر به‌شکل پرسش‌نامه‌های ماشین‌شده انجام پذیرفت. بعضی از زندانیان می‌توانستند بازجویان خود را ببینند، ولی دیگران در پشت پاراوان‌های بلند پنهان شده بودند. کسانی که جواب‌هاشان پذیرفتنی بود، به‌سوی راست تالار دادگاه و آن‌ها که پاسخ‌هاشان غیرقابل‌قبول بود، به سمت چپ تالار هدایت می‌شدند. دسته‌ی نخست را به بندهای خود بازمی‌گرداندند و به آن‌ها دستور نمازخواندن می‌دادند، اگر زندانی از خواندن یک نوبت نماز خودداری می‌کرد، از بابت آن ده ضربه‌ی تازیانه به او می‌نواختند و مجازات کسی که در روز از به‌جاآوردن هر پنج نوبت نماز خودداری می‌ورزید، پنجاه ضربه‌ی شلاق بود. آن‌هایی که نتوانسته بودند با موفقیّت به پرسش‌ها پاسخ گویند و مردود شناخته شده بودند، بعد از یک وقفه‌ی کوتاه برای تحویل مایملک مختصر و نوشتن آخرین وصایای خود به‌سوی چوبه‌های دار برده می‌شدند. بعضی از آن‌ها به‌گفته‌ی خود توانستند جان سالم به‌در ببرند، چون در ازدحامی که به‌وجود آمده بود، اشتباهاً به‌سمت دری که نمی‌بایست هدایت شدند. جان‌به‌دربردگان به‌یاد می‌آورند که چه‌گونه صحبت مربوط به نوشتن آخرین وصیت‌نامه را شوخی می‌پنداشتند، چون نمی‌توانستند تصوّر کنند که چنان پرسش‌هایی ممکن است سرنوشت مرگ و زندگی یک نفر را تعیین کند.

رفتاری که با زنان صورت گرفت، تا اندازه‌ی پیچیده‌تر بود. در حالی‌که زنان مجاهد به‌عنوان «محارب خدا» به‌ دار آویخته شدند، به زن‌های متعلق به سازمان‌های چپ، حتا اگر در خانواده‌های مذهبی هم پرورش یافته بودند، فرصت دیگری ارزانی شد، چون آن‌ها (به‌عنوان زن) به‌طور کامل مسؤول اعمال خود شناخته نمی‌شدند. زن‌بودن در جمهوری اسلامی برای خود امتیازاتی دارد! آن‌ها در قبال هر نوبت نمازی که نخوانده بودند، پنج ضربه شلاق «تغزیر» می‌شدند. بعد از مدتی، بسیاری از آن‌ها پذیرفتند که نماز بخوانند. یکی از آن‌ها سال‌ها بعد اعتراف کرد که هرگاه خود را در حال نماز و به آن وسیله خیانت به شخصیت خویش را یاد می‌آورد، دچار کابوس می‌شود. برخی از زنان دست به اعتصاب غذا زدند و حتا از نوشیدن آب خودداری ورزیدند. یکی از آن‌ها بعد از ۲۲ روز اعتصاب غذا و تحمل ۵۵۰ ضربه‌ی شلاق، درگذشت. مقامات زندان برای او به‌عنوان خودکشی گواهی مرگ صادر کردند، چون در هر حال «او بود که تصمیم مربوط به خودداری از گزاردن نماز را اتخاذ کرده بود.»

البته خودکشی‌های واقعی نیز اتفاق افتاد. بعضی از زندانیان متوجه شدند که مسؤولان زندان عمداً تعدادی تیغ در دسترس آن‌ها قرار داده‌اند که خودکشی را تسهیل کند.

حالاتی که توسط زنده‌ماندگان از این فضا توصیف شده، همه نشانه‌های بعد از رهایی از یک بحران را دربردارد. افسردگی عمیق، ناتوانی در پذیرش آن‌چه روی داده بود، ترس فلج‌کننده از تکرار ماجرا، احساس شدید گناه از زنده‌ماندن، انکار این موضوع ـ حتا در برابر خود ـ که به «پرسش‌های تاکتیکی» تن در داده‌اند. یکی از آن‌ها صحنه‌هایی از یک کابوس کافکایی را تشریح می‌کند و می‌افزاید که او و دیگران عهد کرده‌اند که روزی تجربیات خود را به روی کاغذ بیاورند، تا بدین‌گونه از جانب کسانی که در آن جریان جان باخته‌اند «شهادت داده باشند.»

وسعت و دامنه‌ی واقعی این اعدام‌ها، بیش‌تر به این سبب که از آن‌چه در استان‌ها گذشته، سندی به‌جای نمانده، نامشخص است. تا آن‌جا که ما خبر داریم، کمیسیون‌های مشابهی در استان‌ها نیز در فعالیت بودند. اصفهان به این سبب که اداره‌ی زندان در اختیار هواداران منتظری قرار داشت، یکی استثنای چشم‌گیر به‌شمار می‌رفت.

یکی از جان‌به‌دربردگان شمار اعدام‌شدگان را «هزاران نفر» ۱۳ برآورد می‌کند. دیگری آن را بین پنج تا شش هزار نفر می‌داند، هزار نفر از گروه‌های چپ و بقیه از مجاهدین.۱۴ یکی دیگر باز بر «هزاران نفر» تأکید می‌کند و به عقیده‌ی او تنها در گوهردشت ۱۵۰۰ نفر به هلاکت رسیده‌اند.۱۵ عفو بین‌المللی در برآورد خود، رقم کل را بالای ۲۵۰۰ نفر قرار می‌دهد. این سازمان هم‌چنین از قربانیان به‌عنوان «زندانیان عقیدتی» یاد می‌کند، زیرا که آن‌ها کسانی بودند که به انجام اقدامات و یا حتا طرح اقداماتی بر ضدّ حکومت متهم شده بودند. کسانی که اتهام مبادرت به چنین اقداماتی به آن‌ها وارد آمده بود، همه اعدام شدند.۱۶ رقم واقعی هرچه که باشد، دامنه‌ی عمل در مجموع از موارد قبلی حکومت وحشت که طی آن برخی از قربانیان در جریان زدوخوردهای مسلحان جان باخته‌اند، به‌مراتب فراتر رفته است. در ۱۳۶۷، همه قتل‌ها با خون‌سردی و قساوت همراه بود.

سازمان فداییان خلق، شاخه‌ی اکثریت، فهرستی از اسامی ۶۱۵ قربانی انتشار داد و تا آنجا که ممکن بود، وابستگی‌های سازمانی و محل مرگ آن‌ها را نیز تعیین کرد.۱۷ اما این فهرست به هیچ‌وجه کامل نیست، زیرا تنها به زندان‌های اوین و گوهردشت محدود می‌شود. از ۶۱۵ تنی که نام‌شان در فهرست آمده بود، ۱۳۷ نفر به مجاهدین، ۹۰ نفر به حزب توده، ۱۰۸ نفر به فداییان اکثریت، ۲۰ نفر به فداییان اقلیت، ۲۱ نفر به دیگر گروه‌های منشعب از فداییان، ۳۰ نفر به کومه‌له، ۱۲ نفر به راه کارگر، ۳ نفر به پیکار و ۱۲ نفر به دیگر تشکیلات چپی تعلق داشتند.

به خویشاوندان قربانیان تا بعد از تاریخ چهارم آذرماه (۲۵ نوامبر)، هیچ اطلاعی درباره‌ی اعدام آن‌ها داده نشد. بعضی از آن‌ها با تلفن، به کمیته‌ها و معدودی نیز به خود زندان اوین، احضار شدند تا اثاثیه‌ی شخصی و یا آخرین وصیت‌نامه‌های اعدام‌شدگان را در مواردی که این وصیت‌نامه‌ها بی‌زیان تشخیص داده شده بود، تحویل بگیرند. برای آن‌که از ازدحام جلوگیری شود، آن‌ها را در گروه‌های جدا از هم و طی چندین هفته به مراکز موردنظر فراخواندند. به بستگان اعدام‌شدگان صریحاً اعلام شد که حق برگزاری مراسم چهلمین روز درگذشت آن‌ها و گردآمدن در گورستان‌های بهشت‌زهرا و گل‌زار خاوران را ندارند. در این گورستان‌ها، مارکسیست‌ها را به این عنوان که «نجس» هستند، جدا از دیگران به خاک سپردند. به این ترتیب، احکام مربوط به ارتداد درباره‌ی مردگان نیز به مرحله‌ی اجرا گذاشته شد.

• علّت اعدام‌ها چه بود؟

در مورد این‌که اصولاً چرا این اعدام‌ها صورت گرفت، فرضیات متعددی ارائه شده است. برخی چنین استدلال می‌کنند که رژیم به‌سبب اعتصاب‌های غذایی که در زندان‌های لبالب از زندانی جریان یافته بود، تصمیم به خانه‌تکانی گرفت. بنابر عقیده‌ی بعضی دیگر، هدف از این کار خاموش‌کردن گروه‌های مختلف، ایجاد رعب و پدیدآوردن حالت متابعت و یک‌نواخیت عقیدتی و سیاسی در بین توده‌ی مردم بود. با این همه، جمعی دیگر، این اعدام‌ها را با موضوع پذیرش پیشنهاد صلح سازمان ملل متحد توسط خمینی، که او آن را به‌منزله‌ی «نوشیدن جام زهر» توصیف کرد، در ارتباط می‌دانند. براساس این فرضیه، خمینی از آن جهت به این اعدام‌ها مبادرت ورزید تا خشم پدیدآمده از جنگی را که می‌بایست در سال ۱۳۶۱ (۱۹۸۲) پایان یافته باشد، ولی به‌علّت نقشه‌های جاه‌طلبانه‌ی او برای تصرف کربلا و بیت‌المقدس ادامه پیدا کرد، به مسیر دیگری هدایت کند، کوتاه‌سخن آن‌که با این اعدام‌ها عقده‌هایی که در اثر شکست گریبان‌گیر یک ملّت شده بود، بر سر جمعی قربانی بی‌دفاع خالی گردید. اما نظری دیگری هم هست که اعدام‌ها را با حمله‌ی مجاهدین به نواحی غربی ایران، یک روز پس از قبول طرح صلح سازمان ملل متحد از طرف خمینی، پیوند می‌دهد. براساس این نظر، رژیم که دچار وحشت شده بود، احساس کرد که تنها با توسل به اقدامات افراطی می‌تواند آن وضع بحرانی را پشت سر بگذارد.

این فرضیات در برابر یک بررسی دقیق و موشکافانه، اعتبار خود را از دست می‌دهد. اعتصاب‌های غذا مدّت‌ها قبل از آن‌که کمیسیون تشکیل شود، پایان یافته بود و ازدحام در زندان‌ها هم در ۱۳۶۷ (۱۹۸۸) از هر زمان دیگری بعد از سال ۱۳۶۲ (۱۹۸۳) کم‌تر بود. واقعیت این است که قزل‌حصار به‌تازگی از همه‌ی زندانیان سیاسی خالی شده بود. با توجّه به این‌که تمامی جریان در خفای کامل برگزار شد، فرضیه‌ی مربوط به ایجاد رعب در میان مردم نیز بی‌اعتبار می‌شود. اگر هدف رژیم ایجاد وحشت در مردم بود، می‌بایست به همان شیوه‌ای که در سال‌های ۱۳۵۷ (۱۹۷۹) و ۱۳۶۰ (۱۹۸۱) عمل شد، در اطراف اعدام‌ها تبلیغات و هیاهوی فراوانی صورت می‌گرفت، اما این‌بار تمامی پرسش‌هایی که درباره‌ی اعدام‌ها مطرح گردید، بدون پاسخ گذاشته شد. حتا امروز هم بعد از گذشت بیش از یک دهه، رژیم هم‌چنان وقوع چنان اعدام‌هایی را انکار می‌کند. افزوده بر این، هرچند که پذیرش آتش‌بس اعلام‌شده توسط سازمان ملل متحد ممکن است برای خمینی به منزله‌ی «جام زهر» بوده باشد، ولی برای بقیه‌ی کشور خبری آرام‌بخش و در خور شکر و سپاس به‌شمار می‌رفت. با آن‌که حمله‌ی مجاهدین، که از همان نخستین مرحله با شکست کامل همراه بود، می‌تواند به‌عنوان دلیل توجیه‌کننده‌ای برای اعدام آن‌ها تلقّی شود، ولی به هیچ‌‌وجه توجیه‌کننده‌ی اعدام دیگران، به‌ویژه عناصر چپ‌گرا که به مجاهدین سخت بدگمان بودند، نمی‌تواند باشد. سرانجام نگاهی به مجموعه‌ی جریان، و حالت نظم و فراغتی که بر بازجویی‌ها حکم‌فرما بود، نشان می‌دهد که سراسیمه‌گی و وحشتی در دستگاه به‌وجود نیامده بود. برعکس، در سال ۱۳۶۷ (۱۹۸۸) رژیم بیش‌تر از هر زمان دیگری قبل از آن تاریخ، به خود اطمینان داشت، چون از یک جنگ طولانی جان سالم به‌در برده و به سرکوب مخالفان و ایجاد یک رشته نهادهای جدید حکومتی توفیق یافته بود. چنین به‌نظر می‌رسد که تفتیش عقاید (و اعدام‌های متعاقب آن) نه محصول وحشت، بلکه نتیجه‌ی یک برنامه‌ریزی حساب‌شده انجام گرفت.

پاسخ واقعی را در مورد اعدام‌های جمعی باید در فعل و انفعالات درون رژیم جست‌وجو کرد. با تحقّق‌یافتن صلح، خمینی ناگهان دریافت که سیمان پُربهایی را که به‌وسیله‌ی آن گروه‌های ناهمگون پیروان او، با هم‌ پیوند یافته بودند، از دست داده است. برخی از این پیروان، میانه‌رو، برخی تندرو، گروهی اصلاح‌طلب، بعضی جزمی و بنیادگرا، دیگران واقع‌بین و عامه‌گرا، بخشی معمم و بخش دیگر افراد غیرمعممی بودند که نهانی احساساتی بر ضدّ طبقه‌ی روحانی در دل می‌پروراندند. او هم‌چنین دریافت که با وضع مزاجی متزلزلی که دارد، ممکن است به‌زودی صحنه را خالی کند و پیروان خود را از وجود یک رهبر بلندپایه محروم سازد. افزوده بر این، او متوجه این واقعیت نیز بود که در درون نظام عناصر متنفذی وجود دارند که آرزو می‌کنند شکاف پدیدآمده بین رژیم و غرب و هم‌چنین با گروه‌های مخالف میانه‌رو، از میان برخیزد.

به ‌منظور تحکیم مبانی وحدت (در دستگاه حاکمه)، خمینی سیاست دوسویه‌ای را طراحی کرد که یک وجه آن فتوای (اعدام) سلمان رشدی و وجه دیگرش همین اعدام‌ها بود. با صدور فتوای قتل سلمان رشدی، نه تنها موجبات انزوای هرچه بیش‌تر کشور فراهم می‌آمد، بلکه موانعی نیز در راه حصول تفاهم با غرب در آینده سر می‌کشید، که اگر هم نه غیرقابل رفع، به‌سختی برطرف‌شدنی بود. از این مهم‌تر، همان کشتار جمعی بود که ظرفیت واقعی پیروان خمینی را در بوته‌ی آزمایش می‌گذاشت. هواداران نیم‌بند را از معتقدان راستین، تذبذب‌پیشه‌گان را از انقلابیون واقعی و سست‌اراده‌گان را از آنان که با تمام وجود احساس تعهد می‌کردند، متمایز می‌ساخت. به آن‌ها می‌فهمانید که یا باید پایداری کنند و یا این‌که همه با هم سرنگون شوند. کسانی را که از حقوق بشر و آزادی‌های فردی دم می‌زدند، خاموش کرد. افزوده بر این، با اجرای چنین سیاستی پیوند میان عناصر انقلابی مذهبی در درون جنبش تحت رهبری او با تندروان غیرمذهبی در خارج از جنبش بریده می‌شد. واقعیت این‌که، از جانب حزب توده، به این سبب که مظنون به داشتن متحدانی در داخل نظام بود، احساس خطر می‌شد. کوتاه‌سخن این‌که، حمام خون با این هدف برپا گردید که هم یک غسل خون باشد و هم یک پاک‌سازی درونی. این هدف، با مجبورشدن منتظری به استعفا، دقیقاً به‌ تحقّق پیوست. در جریان یک ساله‌ی قبل از این رویداد، میان منتظری و شماری از مشاوران خمینی بر سر مسایلی مانند محاکمه‌ی مهدی هاشمی ـ از نزدیک‌ترین یاوران منتظری ـ جهاد ضدّ احتکار، تشکیل دادگاه‌های ویژه‌ی روحانیون، و انتصاب قضات، مدرسین حوزه‌های علمیه، ائمه جمعه، برخورد و کشاکش برقرار بود. اما این تنش‌ها را در پشت درهای بسته و پنهان از چشم مردم نگاه داشته بودند. بنا به گفته‌ی یکی از زندانیان: «ما از تشخیص میان رؤسای زندان‌ها که موافق منتظری بودند و آن‌هایی که در شمار مخالفان وی قرار داشتند، عاجز ماندیم. ما به این اشتباه خود فقط مدّت‌ها بعد پی بردیم.»

اعدام‌های جمعی، حرکتی بود که سرانجام کاسه‌ی صبر منتظری را لب‌ریز کرد. او با شتاب، سه نامه، دو تا به خمینی و یکی به کمیسیون ویژه، فرستاد و با صراحت هرچه تمام‌تر «این اعدام‌های خیانت‌کارانه» را محکوم ساخت. وی به دریافت‌کنندگان این نامه‌ها خاطرنشان کرد که خود او بیش از هر کس دیگری از ناحیه‌ی گروه‌های مخالف صدمه دیده است، چون پسرش به‌دست مجاهدین به قتل رسیده است. وی سپس کمیسیون ویژه را متهم ساخت که با اعدام توابین و مرتکبین جرایم بی‌اهمیت، احکام اسلام را زیر پا گذاشته است. زیرا گروه اخیر اگر در یک دادگاه صالح محاکمه می‌شد، مجازات آن چیزی بیش‌تر از یک سرزنش نمی‌بود. او هم‌چنین کمیسیون را به این سبب که فشارهایی خارج از حد تحمل به زندانیان وارد ساخته و حتا آن‌ها را به گذشتن از میدان‌های مین مجبور کرده است، به‌شدّت مورد نکوهش قرار داد. در بخشی از نامه‌ی خود نوشت: «این اعدام‌های غیرقانونی، علاوه بر ایجاد انزجار در بسیاری از مردم، بهانه‌ی خوبی علیه ما به‌دست دشمن می‌دهد.» وی نامه‌ی خود را با تقاضای «معاف‌شدن از مسؤولیت سنگین جانشین رهبر» پایان داد.*

خمینی بی‌درنگ این تقاضا را اجابت کرد و با لحن سرزنش‌آمیزی پاسخ داد که «چنین مسؤولیتی به طاقتی بیش‌تر از آن‌چه شما از خود نشان داده‌اید، نیاز دارد.» او برای آن‌که خود را مبرّا از هرگونه خطایی نشان دهد، ادعا کرد که از همان آغاز، همواره در صلاحیت منتظری تردید داشت، ولی با اکراه تصمیم مجلس خبرگان را دایر بر انتخاب وی به جانشینی خود، پذیرفت. در این بخش از پاسخ خمینی، چنین آمده بود: «من از همان ابتدا که مجلس خبرگان شما را منصوب کرد، نارضایتی خود را نشان دادم.» در ماه‌های بعد از این جریان، رژیم کوشید تا استعفای منتظری را از نظرها با انتشار قسمت‌های دست‌چین شده‌ای از نامه‌های او توجیه کند، اما نامه‌های نهایی منتظری را پنهان نگاه داشتند تا بتوانند وانمود کنند که چنان اعدام‌هایی هرگز به‌وقوع نپیوسته است. منتظری بی‌درنگ بعد از استعفا، به هیچ تبدیل شد و فعالیت او به تدریس در حوزه‌ی قم محدود گردید. عکس‌های او را از مکان‌های عمومی برداشتند و نام او از رسانه‌های همگانی محو شد. بدین‌گونه در تیرماه ۱۳۶۸ (ژوئن ۱۹۸۹)، هنگامی‌که خمینی در حالت اغمای دایمی فرورفت، این احساس اطمینان را همراه برد که نظامی که به‌دنبال خود باقی می‌گذارد، از عناصر لیبرال پاک شده است. کسانی که سکان‌های رهبری را در دست گرفته‌اند، با پشتیبانی از اعدام‌ها یا مشارکت در آن‌ها، طاقت و ظرفیت خود را به‌ثبوت رسانده بودند. به این سبب است که هرگز نباید در نبوغ و خلاقیت خمینی شکّی روا داشت!!!

• دلیل سکوت چیست؟

از ۱۳۶۸ (۱۹۸۸) تا کنون، در حدود هفت کتاب کامل، بیش از بیست مقاله‌ی دانشگاهی، گزارش‌های متعددی در کنفرانس‌ها و مقالات بی‌شماری به‌زبان‌های رایج کشورهای غربی در روزنامه‌ها، پیرامون ایران امروز انتشار یافته است. اما حتا در یک مورد نیز به این اعدام‌ها اشاره‌ای به‌عمل نیامده و این در حالی است که عفو بین‌المللی در وقت خود گزارشی به این موضوع اختصاص داد. گروه‌های مختلف در انتشارات خود به‌طور وسیع درباره‌ی آن مطالبی نوشتند و بر سر همین ماجرا بود که منتظری استعفا کرد. اگر قرار باشد دویست سال دیگر مورّخان بنا به اصطلاح به‌کار رفته توسط میشل فوکو، با تأمل در این انتشارات به یک «باستان‌شناسی آگاهی» مبادرت ورزند، هیچ‌گونه ردّپایی از این رویداد شگفت‌انگیز نخواهند یافت. برعکس ۱۳۵۹ (۱۹۸۰)، نتیجه‌گیری آن‌ها این خواهد بود که چنین ددمنشی و قساوتی می‌توانسته است در فضای سال‌های دهه‌ی ۱۹۸۰ به‌وقوع به‌پیوندد. یکی از کارشناسان مسایل ایران که دوست دارد از انقلاب ۱۹۷۹ با صفت «بنیادگرا» یاد کند، بنابراین توانسته است با استناد به این آدم‌کشی، به‌گونه‌ای سطحی در جهت تأکیدنهادن بر چنین توصیفی بهره جوید، چنین افاده‌ی مرام‌کرده است که در سال‌های پایانی دهه‌ی ۱۳۵۹ (۱۹۸۰)، «بنیادگرایان» به «میانه‌روی» و «واقع‌بینی» بیش‌تری گراییدند و آن هم فقط به این دلیل که از اعلام جنگ بر ضدّ امریکا در جریان بحران کویت خودداری ورزیدند.

کارشناس دیگری، چه در مقاله‌ی مشروحی که زیرعنوان «چالش چپ» نوشت و چه در کتابی که موضوع آن یک‌سر در اطراف اوضاع سیاسی در ایران معاصر دور می‌زد، کم‌ترین ذکری از این مقوله‌ی نامطبوع به میان نیاورد و این در حالی بود که یک فصل کامل از کتاب، به استعفای منتظری اختصاص داشت بنا به ادعای این مؤلف، رژیم در قبال مجاهدین و گروه‌های چپ «با هوشمندی» عمل کرد. به همین‌گونه، یک مورخ فرانسوی در کتابی که درباره‌ی شیعه‌گری در دوران معاصر نوشت، ادعا کرد که در سالیان اخیر ایران به‌سبب نشان‌دادن «بردباری روشن‌فکرانه» و «کنج‌کاوی روشن‌فکرانه» وضع شاخصی پیدا کرده است. این احتمال وجود دارد که او تفتیش عقاید کاتولیک‌ها را هم عملی آزادمنشانه تلقّی کند. چنین سکوت کوبنده‌ای را چه‌گونه می‌توان توجیه کرد؟ بدبینان ممکن است پاسخ دهند که کارشناسان (مسائل ایران) برای تحصیل ویزا ـ ترجیحاً همراه دسترسی به بلیط رفت و برگشت هواپیما ـ به خودسانسوری دست می‌زنند. اما این نظر دیگر بیش از حد بدبینانه است. مضافاً به این‌که اکثریت کارشناسان مسایل ایران مردان شریفی هستند. برای پی‌بردن به علّت این سکوت، باید به‌گونه‌ای عمیق‌تر به کاوش پرداخت. چنین سکوتی از جانب روزنامه‌نگاران به‌آسانی قابل توضیح است. بیش‌تر روزنامه‌نگاران هیچ‌گونه آشنایی با زبان فارسی ندارند و بنابراین نمی‌توانند به‌طور مستقیم به مطبوعات گروه‌های مختلف رجوع کنند. آن‌ها ناگزیرند فقط داستان‌ها و ماجراهایی را دنبال کنند که مراجع دیگر آن‌ها را به‌عنوان «واقعیت» پذیرفته‌اند. از آن‌جا که چنان مراجعی هرگز به اعدام‌ها، حتا به‌منظور تکذیب، اشاره‌ای نکردند، در نتیجه روزنامه‌نگاران نیز هرگز در گزارش‌های اصلی خود در مطبوعات جهانی، ذکری از آن‌ها به‌میان نیاوردند.

برای تشریح علّت سکوت محافل دانشگاهی، مسأله را باید در زمینه‌ی وسیع‌تر بحثی که در غرب درباره‌ی ایران جریان دارد، قرار داد. محور اصلی این بحث این است که آیا امریکا و جامعه‌ی اروپا باید روابط خود را با ایران بهبود بخشند یا نه. در این بحث گروهی از مشاوران سیاست خارجی ـ که باید از آن‌ها با عنوان «بازها» یاد می‌کرد ـ خواستار منزوی‌ساختن ایران هستند و استدلال‌شان این است که رهبران ایران از یک مشت عناصر «متعصب» تشکیل شده‌اند که از تروریسم حمایت و در جریان مذاکرات صلح میان اسراییل و فلسطینی‌ها خراب‌کاری می‌کنند. حقوق بشر را منظماً زیر پا می‌گذارند و به‌دنبال برنامه‌ی تولید بمب اتم و دیگر سلاح‌های نابودکننده‌ی جمعی هستند. گروه دیگری از مشاوران که می‌توان از آن‌ها به‌نام «کبوترها» نام برد، چنین استدلال می‌کنند که غرب، در صورت برقرارساختن یک گفت و شنود سازنده با ایران در مسایل مورد علاقه‌ی دو طرف، از جمله نفت، می‌تواند آن کشور را به جامعه‌ی بین‌المللی بازگرداند. این بحث، هم در رسانه‌ها، هم در تالارهای کنگره و هم در کنفرانس‌های متعددی در انستیتوی کارنگی، انستیتوی خاورمیانه، انستیتوی سیاست خاور نزدیک، شورای روابط خارجی، مؤسسه‌ی رند و هم‌چنین در دانشگاه‌ها و نهادهای شبه‌دانشگاهی که به‌طور مستقیم مورد حمایت مالی دولت ایران قرار دارند، مطرح بوده است.

در این بحث، اکثر کارشناسان مسایل ایران به‌گونه‌ای که معقول و قابل درک می‌نماید، از موضع «بازها» پشتیبانی می‌کنند و بر این اساس نمی‌خواهند بهانه‌ای در اختیار طرف مقابل بگذارند، و چه‌چیزی در این روزگار ممکن است از اعدام‌های جمعی به‌خاطر ارتداد صدمه‌انگیزتر باشد. یک کارشناس ارشد مسایل ایران، چنین لب به شکایت گشوده است که «امریکا بیش از حد در صدد شیطانی نشان‌دادن چهره‌ی ایران است. اگرچه «ایران» ممکن است بد ولی تا این حد هم بد نیست.» دیگر این‌که اطلاعات (مربوط به اعدام‌های جمعی) می‌توانست برای مغرضین دستاویزی شود تا این تصویر ذهنی را که اسلام دین «تعصب» و «جزم‌گرایی» است، تشنه‌ی خون و نابردبار است و نمی‌تواند از حصار قرن هفتم عربستان پا را فراتر بگذارد، تقویت کنند، کارشناسان مسایل خاورمیانه نمی‌خواهند وسیله‌ی دامن‌زدن به آتش غرض‌ورزی‌ها و پیش‌داوری‌های فرهنگی را فراهم آوردند در معرض این اتهام که به همان شیوه کهنه‌ی مستشرقین عمل می‌کنند، قرار گیرند. در تمامی شمال امریکا، تنها دو کارشناس برجسته‌ی خاورمیانه می‌توان سراغ کرد که از موضع «بازها» پشتیبانی می‌کنند و بنابراین از آن‌ها انتظار می‌رود که در اطراف اعدام‌ها هیاهو راه بیاندازند. اما آن‌ها هم به چنین کاری دست نیازیده‌اند، زیرا: یا هرگز نشریات گروه‌های مخالف نظام مذهبی حاکم بر ایران را نمی‌خوانند، یا این‌که اعتقادات خود آن‌ها چنین اقتضا می‌کند که «از اعدام‌ها سخنی به میان نیاورند.» کسانی که تا این حد راست‌گرا هستند که نمی‌توانند میان آلنده و هیتلر تمایزی قایل شوند. به احتمال زیاد، به اعدام‌های ۱۳۶۷ (۱۹۸۸) نیز نمی‌توانند کم‌ترین توجهی داشته باشند. چنین بود که غریب‌ترین رویداد دهه‌ی اخیر بی‌آن‌که کم‌ترین اعتنایی به آن مبذول شود، به‌وقوع پیوست و این خود توانایی دانشگاهیان را در تحلیل اوضاع ایران امروز به‌شدّت در معرض تردید قرار می‌دهد.





کاری از نیک آهنگ کوثر










ارزشیابی – گاه دیده می شود که دانش آموزی از نمره ای که در درس انشا گرفته است خشنود نیست، رنجیده و دلخور است، می پندارد که درباره ی او حق کشی و بی عدالتی شده، و از این بابت از معلم خود گله مند و از نوشتن دل سرد است.

نباید پنهان داشت که ارزشیابی انشا کار دشواری است و از این نباید گذشت که دانش آموز چنین بپندارد که نظرش درباره ی میزان درستی یا نادرستی ارزشیابی معلم درست و کاملاً رواست. باید دانش آموز را به هدف اصلی و اساسی آموزش انشا متوجه کرد تا با راهنمایی های معلم در بهبود و پیشرفت کار خود بکوشد، و از توجه بیش از حد به نمره و مقایسه ی آن با نمره های دیگران و نتیجه گیری ها و تصورات ناروا و بیهوده پرهیز کند، و بداند که ارزشیابی و نمره ی معلم براساس معیارها و ملاک هایی است که باتوجه به حدود توانایی عمومی کلاس و بدون دخالت عقاید شخصی درباره ی موضوع و احساسات خصوصی او نسبت به هر دانش آموز، داده می شود.

گرچه معیارهای ارزشیابی در همه ی انواع انشا نمی تواند یکسان باشد، چنان که در یک انشای وصفی، زیبایی و لطافت واژه ها و شیوایی و ملاحت جمله ها بیش تر مورد توجه است و در یک انشای اجتماعی، قدرت استدلال و تفکر، ولی به طور کلی هرگونه انشایی را می توان باتوجه به معیارهای زیر ارزشیابی کرد و نمره داد:

قواعد و نکات دستوری 3 نمره

سادگی و روانی و رسایی و روشنی جمله ها و تنوع واژه ها و ساختمان جمله 3 نمره

میزان توفیق در بیان اندیشه و احساس 5 نمره

نظم و ترتیب و تسلسل و ارتباط مطالب (طرح) 2 نمره

میزان تازگی و اصالت طرح کلی اندیشه و احساس یا نحوه ی استدلال 5 نمره

پاکیزگی ورقه، خوانایی خط، رعایت قواعد نشانه گذاری و پاراگراف بندی و حاشیه گذاری 2 نمره

خلاصه ای از آن چه گذشت:

- باید دانش آموزان را به خوبی با هدف های برنامه آشنا کرد تا بدانند که هدف از آموزش نگارش آماده شدن آن هاست برای رفع نیازهای زندگی، و این کاری بالاتر از حد توانایی یک فرد متوسط و معمولی نیست.

- باید با ذکر اهمیت این درس و نقشی که در پرورش فکری و پیشرفت های آینده ی آن ها دارد، علاقه ی آن ها را نسبت به آن جلب کرد.

- باید ذوق ها و استعدادهای متنوع دانش آموزان را خوب شناخت و روش خود را در تدریس و انتخاب موضوع با ذوق و استعداد آن ها منطبق ساخت.

- معلم باید در ابتدای سال برنامه ی درسی سالانه ی خود را با رعایت اصل «از ساده به دشوار» از روی برنامه ی تفصیلی تهیه و موضوعات آن را دقیقاً مشخص کند.

- تهیه و پیش بینی طرح درس برای هر ساعت از لوازم حتمی موفقیت در تدریس است که شامل سه قسمت است:

الف – تهیه ی متنی شامل معرفی موضوع هر درس و راهنمایی های لازم برای نگارش آن

ب – تهیه ی سؤال های انشایی متعدد برای آن موضوع

ج – تهیه ی وسایل کمک آموزشی از قبیل کتاب های لازم یا ضبط صوت یا فیلم استریپ در صورت لوزم.

- باید در انتخاب موضوع دقت شود، به طوری که با تجارب و مطالعات و امکانات ذهنی دانش آموزان متناسب باشد. سؤال انشایی کاملاً روشن و مشخص و محدود و دور از هرگونه ابهام تهیه شود.

- سؤالات انشایی با همکاری خود دانش آموزان تهیه شود تا با توانایی و انگیزه ها و خواست های آن ها متناسب باشد. برای این کار از دانش آموزان می خواهیم که موضوعاتی تهیه و پیشنهاد کنند، آن گاه آن پیشنهاد را اصلاح و کامل می کنیم و برای نوشتن به آن ها می دهیم.

- باید در حسن اداره ی کلاس خاصه در وقت خواندن انشا و اظهارنظر دانش آموزان دقت کرد، به طوری که ضمن فعال بودن کلاس و شرکت همه ی دانش آموزان در بحث و اظهارنظر، نظم و انضباط کلاس به هم نخورد.

- باید در رعایت احترام دانش آموزان و پرورش سجایای اخلاقی از قبیل حقیقت جویی و حقیقت گویی و صداقت و صراحت لهجه و شجاعت بیان کوشید و آن ها را به پرهیز از تعصب و لجاج و پرخاش جویی، پرهیز ازخشم، و حفظ خونسردی و رعایت آزادی عقیده ی دیگران و تحمل شنیدن عقاید مخالف عادت داد.

- معلم نباید عقیده ی شخصی خود را، خاصه هنگامی که بوی بدبینی و یأس و نومیدی و افسردگی و احساس بیهودگی می دهد، به دانش آموزان تحمیل یا تلقین و القا کند، زیرا نفوذ معنوی و شخصیت برتر معلم موجب می شود که دانش آموز از هر جهت آماده ی پذیرفتن عقاید او باشد. شخصیت و اخلاق انسانی معلم اقتضا می کند که حتی عقاید و نظریاتی را هم که در صحت آن ها هیچ گونه تردیدی ندارد فقط ارائه دهد و همواره دانش آموزان را وادارد که صحت آن ها را مورد تردید قرار دهند و خود درباره ی آن به تلاش فکری دست بزنند.

- باید دانش آموزان را عادت داد که انتقاد آن ها از نوشته ی دیگران با احترام و محبت و نرمی همراه باشد و از درشتی و تمسخر دیگران بپرهیزند و ضمن انتقاد از یادآوری جنبه های جالب و خوب انشای دیگران چشم نپوشد.

- کلاس انشا نباید عرصه ی خودنمایی یکی دو نفر که از همه قوی ترند بشود و دیگران، خاصه افراد خیلی ضعیف، که بیش تر احتیاج به توجه دارند، به افرادی تماشاچی و کنار گودنشین تبدیل شوند، بلکه باید به خصوص به افراد ضعیف تر بیش تر توجه کرد و با سؤال کردن از آن ها به بحث و اظهارنظر وادارشان کرد.

- باید مراقبت کرد که، در هر جلسه ی انشا، همه ی دانش آموزان انشا نوشته باشند، و نیز باید خواندن انشا به نحوی باشد که هیچ دانش آموزی نتواند پیش بینی کند که در جلسه ی آینده انشای خود را خواهد خواند یا نه، زیرا اگر دانش آموزی پیش بینی کند که در جلسه ی آینده انشا نخواهد خواند، برای رفع تکلیف چیزی خواهد نوشت و تمام نیرو و استعداد خود را در آن به کار نخواهد برد. در عین رعایت این نکته، باید ترتیبی داده شود که در پایان هر سه ماه تقریباً همه به یک اندازه انشا خوانده باشند و کسی احساس نکند که کم تر مورد توجه قرار گرفته یا از این راه به او ظلم شده است.

- در موقع خواندن انشا معلم باید دانش آموزان را به رعایت تناسب آهنگ گفتار با معنی و مفهوم آن و تلفظ و آهنگ رسا و محکم، و رعای جای درنگ و سکوت عادت دهد، و در از میان بردن لکنت زبان و عیب های دیگر بکوشد.

- باید ترتیبی داده شود که در هر جلسه دست کم ده انشا، خوانده شود. از این رو باید از خوانده شدن انشاهای طولانی در کلاس جلوگیری شود. انشاهای نوشته شده، ضمن بررسی، جمع آوری می شود و معلم از میان آن ها انشاهایی را که باید خوانده شود انتخاب می کند. بقیه ی انشاها را معلم در خارج از کلاس می خواند و در حاشیه ی آن یادآوری های لازم را می کند.

- تصحیح انشا شامل تصحیح طرح کلی، نظم و ترتیب، جمله بندی، و جنبه های دستوری و لغوی آن است. این کار باید به تدریج و مرحله به مرحله صورت گیرد. بدین ترتیب که در اوایل سال باید از نکات کلی و اساسی مربوط به طرح و فکر انشا شروع کرد و پس از آن که این عیب های کلی تا حدی از میان رفت، به نکات جزئی دستوری و شیوه ی بیان پرداخت. خلاصه نباید طوری رفتار کرد که کثرت ایرادها باعث دلسردی و یأس دانش آموز شود. در مراحل اول مهم این است که دانش آموز بتواند فکر خود را بیان کند و سایر نکات از قبیل نکات دستوری و لغوی و آرایش سخن و نحوه ی استدلال مربوط به مراحل بعدی است.

- باید دانش آموزان را به رعایت صمیمیت و صداقت، و احساس آزادی کامل در بیان، و سادگی و بی پیرایگی سخن و رعایت تناسب موضوع و شیوه ی بیان و تناسب بین اجزای داخلی انشا، عادت داد.

- باید دانش آموزان را واداشت که هر انشا را پس از تصحیح در دفتر مخصوص انشا، با رعایت پاکیزگی و خوانایی و اصول نشانه گذاری و حاشیه گذاری، پاک نویس کنند و این دفتر اقلاً ماهی یک بار جمع آوری شود و مورد مشاهده و مطالعه و اظهارنظر معلم قرار گیرد.

- باید دانش آموزان را به مطالعه ی نثر امروزی تشویق و آن ها را در انتخاب نمونه های خوب آن یاری کرد.

- باید دانش آموزان را به مطالعه و تشکیل جلسات سخنرانی و بحث و مناظره و تهیه ی روزنامه ی دیواری تشویق کرد.

- باید برای دانش آموزان تکلیفی سالانه متناسب با ذوق و توانایی آن ها تعیین کرد، و حتی نمره ی آن را به نحوی در نمره ی امتحانی آن ها دخالت داد. این کار می تواند خلاصه کردن یک کتاب، معرفی و نقد یک کتاب، انجام دادن یک کار تحقیقی یا اجرای یک سخنرانی جامع باشد. در صورت لزوم برای انجام دادن تکلیف سالانه می توان گروه های چند نفری را معین کرد.

- باید اقلاً ماهی یک بار در کلاس از دانش آموزان خواست که انشایی بنویسند و نمره ی آن را در امتحان دخالت داد.

- برای نمره گذاری باید معیارها و ملاک های دقیق و عینی تعیین کرد، و براساس آن ها نمره داد تا دانش آموزان احساس بی عدالتی و تبعیض نکنند.

- باید دانش آموزان را متوجه هدف اصلی آموزش انشا کرد تا از توجه بیش از حد به کمی و زیادی نمره و مقایسه ی نمره ها منصرف شوند.

منبع : ماهنامه ی آموزش و پرورش، شماره ی 3، دوره ی 44، آذر 1353.





یادداشت برداری یکی از مهمترین مهارتهای یادگیری است که به شما در فهم مطالب بسیار کمک می کند. اگر جزوه ای دقیق و منظم داشته باشید می توانید آن را سالیان سال نگه داشته و در مراحل مختلف تحصیل از مطالب آن بهره ببرید. با دنبال کردن مراحل زیر و تمرین آنها، می توانید این مهارت را در خود پرورش دهید.

به نکات زیر توجه کنید:

1- هنگام شروع کلاس برای یادداشت برداری آماده باشید. وسایل خود را پیش از شروع کلاس آماده کنید.
2- عوامل مزاحم را از خود دور کنید. صحبت کردن، خوردن، خندیدن و مسائلی از این قبیل یادداشت برداری شما را دچار اشکال می کنند.
3- بطور فعالانه در بحث و موضوع درس شرکت کنید. سؤال کنید. پاسخ دهید و اشکالات خود را بپرسید.
4- به صحبت‌های معلم با دقت گوش کنید. به مطالبی که معلم بر روی آنها تاکید می کند، دقت کنید. به دنبال عباراتی نظیر این باشید: " نکته مهم این است که …"، " بطور خلاصه می توان گفت که… ". مطالبی را که معلم بر روی تخته می نویسد، یادداشت کنید.
5- نکات مهم درس را تشخیص دهید. مطمئن شوید که نکات مهم را به درستی تشخیص داده و یادداشت کرده‌اید.
توجه داشته باشید که اگر معلم مطلبی را چند بار تکرار می کند، احتمالا آن مطلب بسیار مهم است.

یادداشت برداری آگاهانه و منظم

1- لازم نیست تمام کلمات معلم را بنویسید.
2- فقط نکات مهم و مطالب اصلی را یادداشت کنید.
3- از کلمات کلیدی استفاده کنید و حروف اختصار بکار ببرید تا سرعت نوشتن شما بیشتر شود.
4- مطالب را بطور واضح بنویسید تا در مرور آنها به اشکال بر نخورید.
5- هنگامی که معلم مطالب مهمی را توضیح می دهد، ابتدا به دقت گوش کنید و سپس آن مطلب را بطور خلاصه بنویسید.
6- جزوه شما باید خلاصه ای از یک درس باشد، به این صورت که:
الف- موضوع اصلی را بالای صفحه بنویسید.
ب- نکات مهم مربوط به آن موضوع را شماره گذاری کرده و به ترتیب بنویسید.
ج- در زیر هر مطلب، جزئیات مربوط به آن را بنویسید و با حروف الفبا نشانه گذاری کنید.

بعد از کلاس

1- بلافاصله بعد از کلاس یادداشت‌های خود را مرور کنید، در این هنگام ذهن شما آمادگی بیشتری برای این کار دارد.
2- نکات مهم را مشخص کرده و نکات غیرضروری را حذف کنید.
3- زیر نکات و مطالب مهم خط بکشید.
4- اگر مطلبی به نظرتان می رسد، به آنها اضافه کنید.
5- جزوه‌ها را دسته بندی و تنظیم کنید.
با مرور و تنظیم جزوه‌ها، ده دقیقه بعد از کلاس، در وقت خود صرفه جویی کنید. توجه داشته باشید که هرچه دیرتر این کار را انجام دهید، تنظیم و تشخیص مطالب مهم برای شما سخت تر می شود و زمان بیشتری می گیرد.



ویژه جرس: متن کامل کیفرخواست دادستان نظامی تهران علیه ۱٢ عامل متهم فاجعه کهریزک

جـــــــرس: متن کامل کیفرخواست متهمان کهریزک با امضای معاون دادستان نظامی تهران عباس پارساپور به شماره ۴٧٠٣/٨٨ مورخ ٢۵ آذر ۱٣٨٨در ٢٧ صفحه اخیرا در اختیار جرس قرار گرفته است. در این کیفرخواست نام ۱٢ نفر به عنوان متهم به چشم می خورد؛۱۱ نظامی و یک غیرنظامی از اراذل و اوباش همکار نیروی انتظامی! بالاترین متهم پرونده فرمانده نیروی انتظامی تهران بزرگ است و اگر چه نام چند نفر از مقامات عالی رتبه قضائی در کیفرخواست ذکر شده، اما ظاهرا این آمرین به عنوان متهم به رسمیت شناخته نشده اند. این کیفرخواست تنها عاملین و مجریان را دربرمی گیرد و به لحاظ سازمانی مجاز به پرداختن به آمرین نبوده است. نکته مهم دیگر اینکه این کیفرخواست تنها بر اساس شکایت شکنجه شدگان شکل گرفته است و از شکایت دادستان کل کشور و مدعی العموم در آن خبری نیست. معنای غیبت معنی دار مدعی العموم در این کیفرخواست این است که نظام از این متهمین شکایتی ندارد، چرا که عاملین انجام وظیفه کرده اند نه خودسری و تجری. در این زمینه اسناد دیگری نیز در اختیار جرس قرار گرفته است که بتدریج منتشر خواهد شد. جرس از کلیه حقوقدانان و وکلا دعوت به تحلیل حقوق اسناد کهریزک می کند. کهریزک آینه قضاوت و عدالت جمهوری اسلامی است.

"در هنگام پذیرش در بازداشتگاه کهریزک، تمام متهمان باید در انظار سایرین عریان شده و بعضا به صورت طولانی به همان صورت نگاه داشته می شدند...لباسهای زیر آنان اخذ و دور ریخته می شد و لباس های رویشان را به صورت وارونه به تن آنان می پوشاندند... اوباش و اراذل مستقر در بازداشتگاه نیز، به صورت نیمه عریان و عریان، در میان بازداشت شدگان حوادث بعد از انتخابات تردد می کردند و به آزار آنان می پرداختند... با دستور مقامات مافوق، یکی از بازداشت شدگان توسط ماموران به مدت ده ساعت بدون آب و غذا در گودالی تا کمر مدفون گردیده و مورد آزار قرار گرفته بود... با وجود فصل تابستان و گرمای طاقت فرسا، بازداشت شدگان حوادث بعد از انتخابات را به ۴ دسته تقسیم کرده و در قفس های مخصوصِ نگهداری اوباش و اراذل می انداختند... طبق اسناد موجود، فضای کافی حتی برای نشستن وجود نداشت و بیشتر این بازداشت شدگان، به طور ایستاده شب را به روز می رساندند... برای تمام افراد، تنها دو دستشویی موجود بود که یکی از آنها خراب و دیگری فاقد درب بود و بازداشتی ها به صورت پابرهنه در تمام محیط از جمله دستشویی تردد می کردند... تمامی بازداشتی ها دچار بیماریهای عفونی چشم شدند... ضرب و شتم مداوم با باتوم ، مشت و لگد، لوله، و برخوردهای فیزیکی خشن در گرمای شدید تابستان، سبب آن شده بود که بسیاری از بازداشتی های حوادث اخیر، دچار ضعف و غش و از هوش رفتگی شوند..."

با گذشت بیش از ۱۶ ماه از تعطیلی بازداشتگاه «کهـــریزک» و سپری شدن چندین ماه از ارائه گزارش کمیتۀ ویژۀ مجلس پیرامون حوادث و رخدادهای آن بازداشتگاه - که منجر به جانباختن تعدادی از بازداشت شدگان اعتراضات بعد از انتخابات شده بود- اینک دادنامه و کیفرخواست متهمان رده های مختلفِ این پروندۀ ملی، توسط منابع خبری در اختیار رسانه ها قرار گرفت.

چندی پیش معاون حقوقی و قضایی سازمان قضایی نیروهای مسلح، درباره آخرین وضعیت پرونده حادثه بازداشتگاه كهریزک گفته بود: از دیدگاه ما رسیدگی به پرونده كهریزک به اتمام رسیده و این پرونده طبق روال سایر پرونده‌ها، در حال ارسال به دیوان عالی كشور برای تجدیدنظر است.

گفتنی است در جریان حوادث پس از انتخابات ریاست جمهوری ۱۳۸۸، تعداد زیادی از بازداشت شدگان اعتراضات ۱۸ تیر ماه، به دستور مقامات امنیتی و قضایی وقت- چون قاضی سعید مرتضوی، دادستان وقت تهران- به بازداشتگاه مخوف کهریزک (واقع در جنوب تهران) منتقل شدند که در آنجا مورد ضرب و جرح و شکنجه قرار گرفته و گروهی از آنان بر اثر شدت شکنجه ها جان باختند. مقامات ذیربط، بویژه دادستان وقت تهران، "مننژیت و بیماری" را عامل فوت آنان اعلام کردند، که این نظر قویا توسط پزشکی قانونی کشور رد شد.

سازمان قضایی نیروهای مسلح نیز، ۹ تیر (۳۰ ژوئن) امسال، دو تن از ماموران نیروی انتظامی را مسئول قتل سه بازداشتی (امیر جوادی فر، محسن روح الامینی و محمد کامرانی) شناخت و آنها را علاوه بر "قصاص نفس"، به تحمل حبس، انفصال موقت از خدمت، پرداخت جزای نقدی، تحمل شلاق تعزیری و پرداخت دیه هم محکوم نمود. همزمان ۹ مامور انتظامی و متهم دیگر پرونده نیز، به تحمل مجازات هایی چون تحمل حبس، پرداخت دیه و جزای نقدی، انفصال موقت از خدمت و تحمل شلاق محکوم شدند. اما بلافاصله بعد از اعلام این خبر، عضو کمیته ویژه مجلس در پیگیری حوادث بعد از انتخابات اعلام اسامی متهمان و محکومان پرونده کهریزک را در مقطع فعلی خلاف قانون دانست.

در همین راستا، روز یکشنبه ٢٨ آذرماه ٨٩، پس از ماهها فراز و نشیب، منابع خبریِ توانستند دادنامه و کیفرخواست ٢٧ صفحه ای برخی از متهمان این پروندۀ ملی را در اختیار رسانه ها قرار دهند.

به گزارش جرس، طی دادنامه و کیفرخواستی تنظیمی در سازمان قضایی نیروهای مسلح که تاریخ آن ٢۵ آذرماه ٨٨ ذکر شده، ضمن شرح سابقه و وضعیت غیر انسانی و اسفناک بازداشتگاه کهریزک، به گوشه هایی از عملکرد و اقدامات ۱٢ متهم پرونده - که ۱۱ تن از آنان مامور نیروی انتظامی می باشند- بر اساس اعترافات متهمین اشاره شده و خاطرنشان گردیده که خشونت، ایراد ضرب و جرح و آزار متهمان، "رویه ای جاری" در آن بازداشتگاه بوده است.

در این کیفرخواست که متهمین "بر اساس اقاریر و اعترافات"، به "قتل" و "مشارکت در قتل" از طریق ایراد ضرب و جرح، شکنجه و آزار بازداشت شدگان، محروم نمودن زندانیان از حقوق اولیه، ارائه گزارش خلاف واقع و تهدید شاکیان پرونده متهم شده اند، موقعیت سازمانی و اتهاماتِ سرتیپ عزیزالله رجب زاده، سرهنگ فرج کمیجانی، استوار محمد خمیس آبادی، استوار ابراهیم محمدیان، سرهنگ روانبخش فلاح، سرهنگ محمد عامریان، ستوان سوم سید کاظم گنج بخش، استوار اکبر رهسپار، استوار دوم حمید زندی، استوار دوم مجید وروایی و گروهبان دوم مهدی حسینی فر شرح داده شده است.

علاوه بر این افراد، لباس شخصی محمدرضا کرمی، که از اوباش و اراذل باسابقه بوده و توسط مسئولین بازداشتگاه بعنوان «مسئولِ بند» منصوب شده و در آزار و قتل بازداشتی ها نقش جدی داشته نیز، مورد اشاره قرار گرفته است.

در بند چهارم کیفرخواست، در شرح جزئیات فوتِ جانباختگان، ضمن تایید کامل ضرب و جرح های وارده، به نقل از کارشناسان پزشکی قانونی آورده است "مرحوم محسن روح الامینی ٢۵ ساله، به دنبال استرس های فیزیکی و روحی شامل ضربات متعدد جسمانی و شرایط بد نگهداری، دچار یک واکنش التهابی سیستماتیک و نارسایی در ارگان های حیاتی شده و فوت می نماید... مرحوم امیرجوادی فر ٢۵ ساله، طبق نظر گروه کارشناسان پزشکی قانونی، بر اثر ضربات ناشی از اصابت جسم سخت و مجموع صدمات وارده در راه انتقال از کهریزک به اوین فوت می کند... مرحوم محمد کامرانی ۱٨ ساله، بر اثر شدت ضربات ناشی از جسم سخت، دچار آسیب در نسوج و همچنین نارسایی کلیوی شده و بعد از انتقال به بیمارستان، فوت می کند..."

در بخش دیگری از این کیفرخواست همچنین به رامین پوراندرجانی، پزشک بازداشتگاه کهریزک که بعد از چندی به صورت مشکوک فوت می کند، نیز اشاره شده، که براساس اعترافات متهمین، وی و پزشک مافوقش، از امضای گزارش خلاف و اعلام مرگ متهمین به دلیل بیماری مننژیت امتناع می کنند تا درنهایت گزارش خلاف با امضایِ خودِ متهمین امضا شده و به مقامات قضایی ارسال گردید.

نکته حائز اهمیت دیگر در این قسمت از کیفرخواست، آمریت و نقش سعید مرتضوی، دادستان وقت تهران می باشد که آمده است "بعد از امتناع دکتر پوراندرجانی و مافوقش (دکتر فرهمندپور) از امضای گزارش خلاف در مورد علت مرگِ بازداشتی ها، نامه ای توسط سعید مرتضوی تنظیم، دیکته و به ماموران داده می شود، که مرتضوی گفته بود بدلیل مصلحت، باید چنین گزارشی را به مراجع قضایی ارائه دهند و فرمانده نیروی انتظامی تهران بزرگ نیز، دستور همکاری در این زمینه صادر می کند..."

ماموران ذیربط در گزارش خلاف واقع خود آورده بودند "بر اساس اعلام بیمارستان مهر، شهدای تجریش و لقمان، هر سه متهم بر اثر بیماری مننژیت فوت نموده و هیچگونه ضرب و شتمی در خصوص آنها در بازداشتگاه صورت نگرفته است..."

همچنین موضوع آمریت و نقش «حداد»، معاون امنیت دادستانی تهران، در دستور به اعزام بازداشت شدگانِ روز ۱٨ تیر به کهریزک، مورد اشاره قرار گرفته است.

از نکات قابل توجه دیگر اینکه، برخلاف آنچه قبلا اعلام شده بود که دهها تن از بازداشت شدگانِ اعتراضاتِ ۱٨ تیر ٨٨ به کهریزک اعزام شده اند، مشخص گردید، گروه زیادی از معترضینِ حوادث بعد از انتخابات (قبل از ۱٨ تیر) به آن محل اعزام و بر اساس موارد مندرج، در بند اوباش و اراذل مورد آزار و اذیت و شکنجه های خاص قرار می گرفتند، که آزار جراحت و صدمات وارده به بازداشت شدگان حوادث بعد از انتخابات که در کهریزک نگهداری می شدند، تا ماهها پس از آزادی و تشکیلِ این پرونده، بر روی بدن آنها باقی مانده بود.

در این کیفرخواست گوشه ای از موارد قابل تامل در مورد نحوۀ شکنجه ها و نقش متهمان و آمران نیز مورد اشاره قرار گرفته است.

جرس توجه خوانندگان را به متن کامل این کیفرخواست که برای نخستین بار منتشر می شود جلب می کند::




























گفتنی است چندی پیش در جریان رسیدگی به این پرونده، شواهد و مستنداتی، نقش بارز و آمریتِ سعید مرتضوی، دادستان سابق تهران، و چند مقام ارشد قضایی دیگر، در فجایع کهریزک را مشخص کرده و سبب تعلیق مرتضوی، حداد، معاونت امنیت داستانی تهران و حیدری فر، دادیار داسرای ویژۀ امنیت شده بود، که بدلیل حمایت برخی نهادهای فراقانونی و همچنین رئیس دولت، دستگاه قضایی "تا کنون" توان برخورد جدی با دانه درشت های پرونده کهریزک را نداشته است.

ماه گذشته دبیر کمیسیون اصل نود مجلس، بابیان اینکه "سعید مرتضوی به دادگاه رفته و پرونده اش در دادسرای کارکنان دولت مفتوح است و از تمام مسئولیت های قضایی نیز معلق می باشد"، خاطرنشان کرده بود "سال ٨۵ آیت الله هاشمی شاهرودی (رئیس وقت دستگاه قضایی) دستور تعطیلی کهریزک را صادر کرده بود، اما مرتضوی اجازه این کار را نمی داد."

مرتضوی هم اکنون از سوی محمود احمدی نژاد، به ریاست ستاد مبارزه با قاچاق ارز و کالا منصوب شده و در حاشیه امنیت قرار دارد.

تنظیم: حمیدرضا تکاپو






انشاء به معنی ایجاد کردن،پرورش دادن،ابداع و خلق کردن است و آنچه را که امروزه فن انشاء گفته میشود از نخستین معنای آن(ایجاد)گرفته شده است. انشاء به معنی نظم دادن به فکر به معنی ایجاد کلام و سخن و نگارش آن است. معادل فارسی انشاء دبیری است که به معنی منشیگری و کتابت میباشد.در اصطلاح ادبیات انشاء عبارت از نگارش جملات و عباراتی است که افکار نویسنده را به صورتی روشن و زیبا بیان کند که خواننده آنها را به سهولت بفهمد و برایش خوشایند و مطلوب باشد.

هدفهای آموزش انشا

1)دانش‌آموزان بتوانند آنچه را که می‌اندیشند و می‌خوانند به دیگری بگویند و بنویسند.

2)دانش‌آموزانی که تخیل قوی و استعدادی بیشتر در نویسندگی دارند بشناسیم و در مسیری صحیح هدایت کنیم.

3)پرورش قوه استدلال،تفکر و دقت دانش‌آموزان و وادار کردن آنها به درست دیدن و شنیدن،سپس دیده و شنیده خود را به طرز ساده و روشن بیان کردن و نوشتن است.

روش آموزش انشا

زمینه یادگیری انشاء مانند کودکی می‌ماند برای سخن گفتن،غذا خوردن،راه رفتن از ساده به مشکل نیاز به کمک بسیار ما دارد این دانش‌آموز و یا نوآموز برای اینکه بهتر بنویسد و بهتر بیان کند و مطالب را آنچه که هست بازگو کند نیاز به کمک و راهنمایی و هدایت ما دارد.

*پایه نوشتن صحیح و مستقل از همان کلاسهای اولیه گذاشته میشود.دانش‌آموزان از سال اول تحصیل می‌آموزند که چگونه منظور خود را درست بیان کنند در کلاس دوم علاوه بر جمله‌سازی و تکمیل جمله‌های ناقص،با کلمه‌های آشنا جواب سؤالات را به صورت کتبی می‌نویسند و از کلاس سوم نوشتن انشاء عملاً آغاز می‌گردد و دانش‌آموزان ابتدا برای هر انشاء طرح‌ریزی می‌نمایند و این طراحی در مرحله اول به طور شفاهی انجام می‌گیرد و بعد به صورت کتبی درمی‌آید.

*برای دانش‌آموزان انشاء آموزگاران باید دانش‌آموزان را هدایت و راهنمایی کنند که شاگردان نظم فکری داشته و در مشاهدات خود دقیق باشند،درست بیندیشند،خوب بیان کنند و به قاعده بنویسند.

تنها دادن موضوع برای نوشتن انشاء کافی نیست دانش‌آموزان لازم است که بیاموزند که قبلاً فکر کنند و ریزه‌کاریها را دقیق مشاهده نمایند و پس از آنکه فکر و مایه‌ای برای نوشتن پیدا کردند ما به کارگیری اصول نگارشی را که از آموزگار خود فرا گرفته‌اند شروع به نوشتن انشاء نمایند.
*یکی از شرایط نوشتن انشاء تسلط و مهارت یافتن در خواندن است برای این کار یکی از بهترین روشها جمع کردن کتاب داستان دانش‌آموزان و دادن کتابها به دانش‌آموزان که آن کتابها را نخوانده‌اند و به همین ترتیب تا همه دانش‌آموزان در مدت یکی دو هفته متوالی بتوانند تمامی کتاب داستانها را بخوانند و خلاصه‌ی آن را در دفتر خود بنویسند.گاهی اوقات نوآموز نمی‌تواند فکر خود را روی موضوعی متمرکز کند و یا مایه ذهنی لازم و کافی در آن زمینه ندارد.در این صورت معلم می‌تواند معانی و مفاهیم را به او القاء کند و شاگرد به آن معانی لباس مناسب بپوشاند و به صورت مکتوب درآورد.

یک تذکر مهم در نوشتن انشا

دانش‌آموزان باید بدانند همان‌طوری که در صحبت کردن نباید از موضوع خارج شد بی‌مورد سخن گفت و یا زیاد حرف زد،در نوشتن هم باید از حاشیه‌رویهای بی‌موقع و آوردن جمله‌های پرلفظ و بی‌معنی خودداری کرد.امروزه نوشته‌ای پسندیده است که دارای جمله‌های کوتاه و رعایت مساوات در کلام باشد.

*در نوشتن انشاء باید از بازی داستان‌سازی نیز استفاده کرد داستانهای نیمه تمام که دانش‌آموز باید ادامه داستان را خود از فکر و ذهن خود بسازد و یا این روش را به صورت بازی دربیاوریم یکی از دانش‌آموزان داستانی را شروع می‌کند و پس از گفتن یکی دو جمله نوبت به دانش‌آموز دیگر می‌رسد که دنباله‌ی داستان را بگوید همین‌طور تا آخر،تا داستان تمام شود در این بازی علاوه بر تقویت سرعت انتقال و تخیل اطفال،قدرت حفظ،رشته منطقی کلام نیز در آنها پرورش می‌یابد.
*در درس انشاء به رغبت و علاقه دانش‌آموزان و مفید بودن آنچه آموخته میشود باید توجه بیشتری داشت داشتن روزنامه دیواری،تهیه لوحه‌های مختلف کمک مؤثری به انشاء دانش‌آموزان می‌کند،چون موضوعات توصیفی با محسوسات و مشاهدات و تجربه‌های کودکان بستگی پیدا می‌کند با علاقه و رغبت بیشتری می‌نویسند.

محل مناسب نوشتن انشا(کلاس یا منزل)

معلمینی که تنها به تعیین موضوع انشاء بسنده می‌کنند و از دانش‌آموزان می‌خواهند که در منزل انشاء بنویسند و در جلسه بعد در کلاس بخوانند و مجدداً موضوعی دیگر برای جلسه آینده معین می‌کنند باعث می شوند که تعدادی از دانش‌آموزان از اولیای خود کمک بگیرند و تعدادی اصلاً ننویسند و یا تنها به نوشتن چند جمله تکراری و بی‌سر و ته اکتفا کنند.

بهترین راه‌حل برای نوشتن انشاء ابتدا هر درسی که داده میشود معلم باید هم خانواده و مخالف و هم معنی کلماتی که در آن درس وجود دارد برای دانش‌آموزان یاد بدهد بعد از چند درس دانش‌آموز دیگر مثل قبل از معلم تقلید نمی‌کند بلکه جلوتر از معلم این کلمات را پیدا کرده و سعی در یادگیری این کلمات میشود و این کار به صورت بازی درمی‌آید.بعد از چند جلسه بعضی از کلمات هر درس را مشخص کرده و به صورت جمله در کلاس می‌نویسند و برای بقیه دانش‌آموزان آنها را می‌خوانند و یا احیاناً در پای تخته می‌نویسند تا با کلمات و جملات بیشتری آشنا بشوند در جلسات بعدی موضوعی به دانش‌آموز گفته میشود که در کلاس در مورد آن موضوع فقط به صورت جمله‌های کوتاه بنویسند و بعد از چهار ماه به دانش‌آموز کلمه انشاء را بیان می‌کنیم و در مورد انشاء بیشتر صحبت می‌کنیم و نکاتی که در مورد موضوعی خاص مربوط میشود مشخص می‌کنیم و به نوشته‌های جمله‌سازی خود نظمی منطقی داده و به صورت یک نوشته کامل درمی‌آوریم و مطالب دانش‌آموزان باید در قالب جملات کوتاه و کامل در مورد آن موضوع بیان شود.
*در کلاسهای چهارم و پنجم شاگردان را به استفاده از تشبیهات زیبا تشویق می‌کنیم.در کلاس اول و دوم انشاء شامل جمله‌نویسی درباره کلمه یا تصویر میباشد و گاه کامل کردن جمله و انشاء از کلاس سوم شروع میشود.دانش‌آموزانی که نمی‌توانند انشاء را بنویسند و نمی‌دانند چگونه شروع کنند معلم می‌تواند به آنها کمک کند تا در کار نوشتن راه بیفتند که برای موضوع تعدادی سؤال به آنها بدهد تا پاسخ به آن سؤالات مطلب نوشته‌ی ایشان باشد در نوشته باید قواعد درست‌نویسی رعایت گردد.هر مطلب انشاء را در بند یا پاراگرافی جداگانه بنویسند خوب است اگر نوشته یا ابیات مناسب و یا ضرب‌المثل همراه باشد.

موضوع انشا

وظیفه معلم در درجه اول انتخاب موضوعی مناسب کلاس برای انشاء است در کلاسهای پایینتر بسیار ساده و آسان است ولی رفته رفته موضوعها پیچیده‌تر میشود.

ساده‌ترین موضوع،انشایی است که زیاد احتیاج به تفکر و تعقل نباشد مثل یک توصیف کلاس،در این حالت شاگرد آنچه را که به چشم خود می‌بیند به صورت جملات کوتاه به روی کاغذ می‌آورد.اگر این موضوع برای بعضی از دانش‌آموزان مشکل بود و ندانستند که از کجا و به چه ترتیب شروع کنند معلم می‌تواند با توصیف شفاهی آنها را راهنمایی کنند تا بتوانند بنویسند .

موضوع دوم: تبدیل شعر به نثر است که به زبانی ساده و به زبان امروزی نوشته شود که در کلاس سوم به دانش‌آموزان داده میشود.

موضوع سوم:موضوعات اجتماعی مثل وظیفه پلیس و خیابان که علاوه بر چشم بینا،به قوه فکر و استدلال نیاز هست در پایه چهارم به دانش‌آموزان گفته میشود.

کم‌کم باید از محسوسات کاست و به محتویات افزود و از موضوعهای اجتماعی به سوی موضوعهای اخلاقی رفت و به تدریج آنها را به اندیشیدن و مدد گرفتن از تجمل واداشت البته مسایل اخلاقی و آنگونه که خود احساس کرده‌اند می‌نویسند که در اوایل کلاس پنجم به دانش‌آموزان گفته میشود.

در اواخر کلاس پنجم موضوعات ادبی فلسفی و موضوعهای جامعه مانند قصه‌نویسی و رمان‌نویسی به دانش‌آموز گفته میشود اما نگارش این موضوعهای جامع،کار هر شاگردی نیست،علاوه بر آموختن فنون نگارش و تعقل و استدلال و توصیف،استعدادی خاص می‌خواهد.

در پایه سوم خلاصه‌نویسی که میتوان یک درس یا متنی را به صورت خلاصه بنویسند گاهی میتوان یک تصویر یا سلسله تصاویر موضوع انشاء قرار داد و از شاگردان خواست که در مورد این تصاویر مطلب بنویسند.

نکات بهداشتی را از کودکان بخواهیم مثل(چرا مسواک می‌زنید؟)

در پایه سوم به دانش‌آموز یادآور می‌شویم که بهتر است نوشته خود را با یک جمله بهتر تمام کنیم و اگر دانش‌آموزان مطالب جالبی بیان کرده اما جمله‌های او ناصحیح است می‌توانیم تذکر لازم را در پایین صفحه بنویسیم و به فکر و اندیشه او نمره بدهیم.

یک نکته مهم

در تمامی پایه‌ها برای این که دانش‌آموزان با نوشتن بیشتر آشنا بشوند باید به کتاب بنویسیم بیشتر اهمیت بدهیم چون تمامی نکاتی که در بنویسیم وجود دارد علائم و نشانه‌هایی هستند که در نوشتن انشاء به ما کمک می‌کنند و به تک تک تمرینات اهمیت داده و به دانش‌آموزان یاد دهیم.مثل موضوعهایی در مورد رعایت علائم دستوری در نوشتن.

در جمله و انشا علامت‌گذاری باید مراعات شود.

نقطه(.)در پایان جمله‌های کامل به کار می‌رود.

دو نقطه(:) علامت نقل قول است و گفته دیگران را در گیومه می‌گذاریم.

(؟)علامت سؤال در پرانتز نویسنده راجع‌به آن صحبت شک و تردید دارد.

(!)در آخر جملات عاطفی مثل به‌به! آفرین!

هر جا وَ بگذاریم نیازی به ویرگول نداریم.

؟در آخر جمله‌های کامل به صورت پرسشی نوشته شود.

و علامتهای دیگری که در پایه‌های مختلف به دانش‌آموز گفته میشود تا نوشته‌ی آنها کامل‌تر شود.


نکات مهم در نوشتن انشا

*در مورد کلمه‌ی ایجاز(مختصرگویی) را بیشتر توضیح دهیم باید مختصر نوشتن را در نوشته مراعات کنیم و کلمه‌ها و جمله‌های زائد را حذف کنیم و به درازا کشیدن کلام یا به کار بردن کلمات زائد خودداری کنیم و علامت‌گذاری را در نوشته مراعات کنیم.

وجود مقدمه در نتیجه‌گیری در تمامی انشاءها الزامی نیست.

کلمات را در نوشتن خود به صورت کتابی به کار ببریم و از نوشتن به صورت محاوره‌ای و شکسته خودداری بکنیم.

انواع انشا

1)توصیفی یا وصفی: ساده‌ترین نوع انشاء است دانش‌آموز چیزهایی را که در اطراف خود می‌بیند یا می‌شنود یا احساس می‌کند وصف و تعریف می‌نماید.

2)گزارش‌نویسی: برخی گزارش‌نویسی را نوعی انشای نقلی به حساب می‌آورند. وقتی دانش‌آموزان به گردش علمی می‌روند معلم می‌تواند از آنها بخواهد که گزارش از آن روز تهیه کند.غالباً برای تهیه گزارش نیاز به تحقیق،سؤال و جستجو میباشد.

3)انشای نقلی:برای بیان سرگذشت خود یا دیگران به کار میرود یا معلم میتواند برای آموزش انشای نقلی تمرینات زیر را انجام دهد داستان‌گویی،نوشتن خلاصه متن خوانده شده نوشتن خلاصه کارهایی که در زمان معینی انجام شد مثلاً روز جمعه چه کار کرده.

4)برگرداندن شعر به زبان ساده و نثر امروز: معلم می‌تواند شعرهای مناسبی را از کتاب فارسی یا خارج از کتاب به دانش‌آموزان داده و بخواهد که اشعار را به نثر ساده امروز بنویسند شاگردان باید توجه کنند در این نوع نوشته از حاشیه رفتن خودداری کنند و تنها مفهوم را به زبان ساده و گویا و کوتاه بنویسند.

5)انشای تخیلی:محصول ذهن و ساخته و پرداخته افکار دانش‌آموز است و غالباً اساس خارجی ندارد این نوع انشاء فرصتی است برای شناخت افکار دانش‌آموز و گرایشات درونی او که در چه دنیایی و آرزوهای درست و غلط او چگونه است.معلم می‌تواند شروع داستانی را بگوید و دانش‌آموزان آن را تمام کنند یا از شاگردان بخواهیم قلم،کاغذ،دفتر یا تخته سیاه و سرگذشت اشیاء را بیان کند.

6)خلاصه‌نویسی:موجب پرورش قدرت نویسندگی و گسترش از کودکان میشود و آنها را آماده می‌کند که در موقع لزوم بخوانند اصل مقصود یک درسی یا یک مقاله را استخراج نمایند.

7)نامه‌نگاری:نامه بیان کتبی موضوعی است برای مخاطبی که حضور ندارد نامه‌ای را که ما می‌نویسیم معرف شخصیت فرهنگ،ادب و ذوق و سلیقه ماست و باید همان اثر را در مخاطب بگذارد که شخصیت خود ما می‌گذارد.

انواع نامه:

نامه‌های خصوصی-نامه‌های رسمی و اداری

داشتن حاشیه سفید نامه‌ها الزامی است حاشیه سمت راست بیشتر از سمت چپ است.

در نامه‌های اداری گذاشتن تاریخ در بالا گوشه سمت چپ لازم است.

نامه‌های خصوصی باید ساده و بیان‌کننده روح صمیمیت و یکرنگی باشد.اما در نامه‌های اداری جنبه رسمی بودم مراعات میشود و نامه‌های اداری نباید خودمانی نوشته شود.

برای نوشتن نامه نباید از مداد استفاده کنند.

نامه‌های اداری یا رسمی را میتوان تایپ کرد اما اگر نامه دوستانه را تایپ کنیم نشانه بی‌صمیمیتی ما نسبت به گیرنده نامه خواهد بود.

قواعد علامت‌گذاری:

علامت‌گذاری در نامه مانند هر نوشته دیگری رعایت می شود.

کلماتی را در نوشته خود به کار بریم که معنی آنها را می‌دانیم و اگر معنی کلمه‌ای را نمی‌دانیم بهتر است به فرهنگ لغات مراجعه کنیم و غلط املایی در نوشته نداشته باشیم.اگر برای کسی نامه می‌نویسیم لازم است نشانی ما را داشته باشد.نشانی در زیر متن نامه بنویسیم.در نامه اداری نام و نام خانوادگی و امضا الزامی است.

ارکان یک نامه

هر نامه شامل چهار بخش اصلی است:

1)عنوان

2)شروع نامه

3)متن نامه

4)عبارت پایان نامه

نامه اداری حاشیه سفید در سمت راست در نامه اداری گاه اسم دقیق اداره یا سازمان و گاه رئیس که اداره را مخاطب قرار می‌دهند.

مثال:ریاست محترم اداره آموزش و پرورش متن نامه اداری کوتاه و ساده باشد.ذکر مطالب اضافی خودداری گردد.

مشخصات موضوعات انشاء در دوره ابتدایی

1)داشتن علاقه

2)داشتن اطلاعات

3)محدود و معین بودن موضوع انشاء

4)موضوعات باید مربوط به محیط زندگی و مسائل روز باشد.

5)وصف یک تصویر

6)چند کلمه که معانی آنها به هم نزدیک است.

تهیه و تنظیم طرح انشا

قدمهایی که در مراحل اولیه برای تنظیم طرح و نوشتن انشاء برداشته می شود:

1)انتخاب موضوع

2)یادداشت نکته‌های مختلف درباره آن

3)دسته‌بندی نکات

4)منظم کردن مطالب به ترتیب منطقی

5)صحبت کردن

6)نوشتن انشا

مشکلات نوشتن انشاء در دوره ابتدایی

1)عدم داشتن مطلب

2)عدم توسعه کتابخانه دبستان و کلاس

3)عدم شرکت دادن بچه‌ها در مجالس عمومی،سخنرانی،نماز جمعه،گردشها و بادیدهای علمی سطح آگاهی آنها را کاهش می‌دهد.

4)عدم فراهم نکردن زمینه‌های مساعد و واقعی برای اجبار یافتن به نوشتن مانند شرکت در تهیه روزنامه‌دیواری،نوشتن نامه و دادن پیام کتبی به خانواده

5)عدم گنجینه لغات کودکان

6)عدم آموختن کلمات هم خانواده،متشابه و متضاد و افزایش لغات آنها

7)عدم آشنایی به سبک و الگوی خاص که بهترین نمونه‌ همان متون دروس کتابهای فارسی است.

8)عدم تطابق موضوع انشاء با سن و فهم و علاقه کودکان

9)عدم توانایی در ترکیب کلمات و بیان احساس فکر

10)عدم آشنایی دانش‌آموز با چگونگی شروع انشاء

*معیارهای تصحیح انشاء در دوره ابتدایی

1)آیا دانش‌آموز اندیشه و مطلب خاصی برای نوشتن داشته است؟
2)آیا بیان مطلب با جملات روشن و درست انجام گرفته و انشاء از غلط‌های املایی و دستوری خالی است؟
3)آیا برای بیان مطلب با جملات روشن و درست انجام گرفته و انشاء از غلط‌های املایی و دستوری خالی است؟
4)هر مطلبی با توجه به اهمیت آن در جای خود قرار گرفته و از تکرار مطالب خودداری شده است؟
5)آیا علائم نقطه‌گذاری رعایت شده؟
6)آیا زیبایی و لطافت در انشاء وجود دارد؟

به هر حال هر معلمی با توجه به روشی که خود در نظر دارد انشاء را تصحیح می‌کند ولی یک راه خوب و مناسب که تلفیقی از روشهای مختلف است. آموزگار قبلاً خود انشاها را بخواند یادآوریها و نکات لازم را در حاشیه هر انشاء تذکر دهد.نکات خوب و مثبت را در انشاها علامتگذاری کند و استخراج نماید و همچنین نقاط ضعف انشاها را معین کند.در ساعت انشاء قبل از این که انشاها خوانده شود راجع به نکات مثبت و منفی انشاها توضیح دهد(بدون این که نام کسی را ذکر کند)و دانش‌آموزی جنبه‌های مثبت را بر روی تخته‌ی کلاس یادداشت کند و دانشآموزانی که نمره آنها از حد معینی کمتر شده موظف شوند که یک بار دیگر آن انشاء را بنویسند و عبارتهای مورد تأیید معلم را که در روی تخته کلاس نوشته شده در انشاهای خود بیاورند.