شيخ شهاب الدين ابوالفتوح يحيي سهروردي، معروف به «شيخ اشراق»، شهاب مقتول و شيخ مقتول، «مؤسس حكمت اشراق» و از حكماي بزرگ اسلام در قرن 6 (587 هـ.ق) است. وي در دهکده سهرورد از توابع زنجان به دنيا آمد. شيخ اشراق، حكمت و اصول فقه را در مراغه نزد مجدالدين جيلي، كه استاد امام فخر رازي نيز بود، فرا گرفت و در حكمت تبحر و احاطة تمام يافت سپس به تفكّر و رياضت پرداخت، و چند سالي را در عراق و شام به سياحت و مطالعه گذرانيد،‌ چنانكه مشهور است در علوم غريبه نيز تبحر بهم رسانيد. سهروردي پس از تکميل تحصيلات به اصفهان رفت تا نزد ظهيرالدين فارسي ، علم منطق را بياموزد . او در همين شهر بود که براي نخستين بار با افکار ابن سينا روبرو شد و پس از مدتي تسلط خاصي بر آن پيدا کرد.

سهروردي پس از پايان تحصيلات رسمي، به سفر کردن در داخل ايران پرداخت و از بسياري از مشايخ تصوف ديدن کرد و بسيار مجذوب آنان شد. در واقع در همين دوره بود که به راه تصوف اقتاد و دوره هاي درازي را به اعتکاف و عبادت و تامل گذراند. سفرهاي وي رفته رفته گسترده تر شد و به آناتولي و شامات نيز رسيد و در اين سفر، مناظر شام «سوريه» او را بسيار مجذوب خود نمود. در يکي از سفر ها از دمشق به حلب رفت و در آنجا با "ملک ظاهر" پسر "صلاح الدين ايوبي" (سردار معروف مسلمانان در جنگ هاي صليبي) ملاقات کرد. ملک ظاهر که محبت شديدي نسبت به صوفيان و دانشمندان داشت، مجذوب اين حکيم جوان شد و از وي خواست که در دربار وي در حلب ماندگار شود.سهروردي که عشق شديدي نسبت به مناظر آن ديار داشت، شادمانه پيشنهاد ملک ظاهر را پذيرفت و در دربار او ماند.

اما سخن گفتن هاي بي پرده و بي احتياط بودن وي در بيان معتقدات باطني در برابر همگان، و زيرکي و هوشمندي فراوان وي که سبب آن مي شد که با هر کس بحث کند، بر وي پيروز شود، و نيز استادي وي در فلسفه و تصوف، از عواملي بود که دشمنان فراواني مخصوصا از ميان علماي قشري براي سهروردي فراهم آورد. عاقبت به دستاويز آن که وي سخناني برخلاف اصول دين مي گويد، از ملک ظاهر خواستند که او را به قتل برساند، و چون وي از اجابت خواسته آن ها خودداري کرد، به صلاح الدين ايوبي شکايت بردند. صلاح الدين که به تازگي سوريه را از دست صليبيون بيرون آورده بود و براي حفظ اعتبار خود به تاييد علماي دين احتياج داشت، ناچار در برابر درخواست ايشان تسليم شد.

به همين دليل، پسرش ملک ظاهر تحت فشار قرار گرفت و ناگزير سهروردي را در سال 587 هجري قمري به زندان افکند و شيخ همان جا از دنيا رفت. وي در هنگام مرگ، 38 سال داشت. علت مستقيم وفات وي معلوم نيست.(البته مشهور آن است که سهروردي به دليل گرسنگي از دنيا رفت.) مشهور است که او را به دار آويختند يا خفه کردند. جنازه‌ي شيخ را در روز جمعه آخر ذي الحجه سال ۵۸۷ هـ.ق از زندان بيرون آوردند. جرم او معاندت با شرايع ديني بود. بدين ترتيب سهروردي نيز سرانجامي همچون سقراط يافت .

تأليفات شيخ اشراق:

آثار وي از چند نوع است و مي توان آن ها را به پنج دسته تقسيم کرد:

1- چهار کتاب بزرگ تعليمي و نظري که همه به زبان عربي هستند. در اين کتاب ها ابتدا فلسفه مشائى به آن صورت که توسط سهروردي تفسير شده و تغيير شکل يافته، بحث مي شود و سپس بر پايه همين فلسفه، حکمت اشراقي مورد تحقيق قرار مي گيرد. اين چهار کتاب عبارتند از: تلويحات، مقاومات، مطارحات - که در هر سه از تغييراتي که به فلسفه ارسطويي داده شده بحث مي شود- و بالاخره شاهکار سهروردي، "حکمة الاشراق" که مختص به بيان عقايد اشراقي وي است.

2- رساله هاي کوتاه تري به فارسي و عربي که در آنها محتويات چهار کتاب مذکور به زباني ساده تر به صورت خلاصه توضيح داده شده است. از آن جمله مي توان به اين کتب و رسائل اشاره کرد: هياکل النور، الالواح العماريه(که هر دو هم به عربي و هم به فارسي نگاشته شده) پرتو نامه، في اعتقاد الحکماء، اللمحات، يزدانشناخت و بستان القلوب (دو کتاب اخير را به "عين القضاة همداني" و "سيد شريف جرجاني" نيز نسبت داده اند ، ولي احتمال بيشتر آن است که از خود سهروردي باشد.

3- حکايت هاي رمزي يا داستان هايي که در آنها از سفر نفس در مراتب وجود و رسيدن به رستگاري و اشراق سخن رفته است. اين رساله ها به فارسي است؛ ولي بعضي از آن ها ترجمه عربي نيز دارد. مانند: عقل سرخ، آواز پر جبرئيل، الغربه الغربية، لغت موران، رساله في حالة الطفوليه، روزي با جماعت صوفيان، رسالة في المعراج و صفير سيمرغ.

4- تحرير ها و ترجمه ها و شرح ها و تفسير هايي که بر کتابهاي فلسفي قديمي تر و نيز بر قرآن کريم و برخي احاديث نوشته است.
مانند: ترجمه فارسي رسالة الطير ابن سينا، شرحي بر اشارات او، تاليف رسالة في حقيقة العشق که مبتني بر "رسالة في العشق" ابن سيناست و تفسير هايي بر چند سوره از قرآن و بعضي از احاديث.

5- دعا ها و مناجات نامه هايي به زبان عربي که سهروردي آنها را "الواردات و التقديسات" ناميده است. اين مجموعه از آثار و تاليفات شيخ شهاب الدين سهروردي و شرح هايي که بر آن ها نوشته شده است، منبع اطلاع ما از عقايد مکتب اشراقي وي است. گنجينه اي از حکمت که در آن رموزي از ميراث هاي متعدد زرتشتي و فيثاغورسي و افلاطوني و هرمسي، به رموز و تمثيلات اسلامي ذکر شده است. در حقيقت سهروردي از منابع مختلف کسب فيض مي کرده است، و هيچ در اين باره ترديد نمي کرد که هر چه را ملايم و متناسب با نظر کلي خويش بيابد؛ از هر جا که باشد، بپذيرد و در نظر خويش وارد کند.

حقيقت واحد و نظر سهروردي درباره ايران باستان

سهروردي حقيقت را امري واحد مي دانست و آن را منسوب به خداوندي واحد دانسته و اصطلاح « الحق من ربک » را از قرآن وام گرفته است. سهروردي مي گويد : « حقيقت ، خورشيد واحدي است که به جهت کثرت مظاهرش تکثر نمي يابد. شهر واحدي است که باب هاي کثيري دارد و راههاي فراوان به آن منتهي است » سهروردي عقيده داشت در ايران باستان امتي مي زيست که مردم را به حق رهبري مي کرد و آنان را پرستنده حق واحد مي دانست. سهروردي افراد اين امت را پهلوانان و جوان مرداني يگانه پرست مي دانست و ايشان را با اين کلام معرفي مي کند : « خداوند ولي کساني است که ايمان آورند و ايشان را از ظلمت به سوي نور هدايت مي کند » او حکماي ايرانيان باستان را کساني مي داند که با شيوه‌ي اشراقي به مقام عرفاني والايي رسيده اند . سهروردي پهلوانان فرزانه‌اي چون کيومرث و تهمورث و حکيماني چون زردشت و جاماسپ را براي اولين بار در فلسفه معرفي مي کند.

رساله هاي سهروردي

اين رسالات با عناوين ذيل مي باشد:

لغت موران

في حقيقة العشق

عقل سرخ

آواز پر جبرئيل

صفير سيمرغ

روزي با جماعت صوفيان

في حالة الطفولية


نمونه اي از اشعار فارسي شيخ:

بخشاي بر آنـکه بخت يارش نبـود جز خوردن اندوه تو کارش نبـود

در عشق چه حالتيش باشد که درآن هم بي تو و هم با تو قرارش نبـود

[تاريخ گزيده، ص670]

هاتفي در گوش جان من ز غيب آواز داد وه که خاک تيره ات با نور جان آميختم

اي شهاب سهروردي از گرفتاري منال دانه درد از براي مرغ زيرک ريختم

[نقل از تذکرهء منتخب اللطايف، ص224]

شعري عربي از شيخ:

لا تَسقِني وحدي فما عوَّدتني أنّي اَشحُّ بِها علي جُلاس

انت الکريمُ ولايليقُ تکرماً اَن يعبِرَ النّد مائ دَورُ الکأسِ