فردای آنروزیکه سیدعلی خامنه ای پروژه افزایش جمعیت ایران را در سخنرانی اش مطرح کرد، یک دعوای شدیدی در بیت رهبری اتفاق افتاد.

ماجرا از این قرار است که سیدعلی خامنه ای از خجسته ( همسرش ) میخواهد تا یک فرزند دیگری هم بدنیا بیاورند که خجسته با عصبانیت میگوید: " اولا من یائسه هستم و در ثانی همون شش تا توله ای که برات پس انداختم برای هفت جد و آبادم هم بس است ! "

سپس سیدعلی میگوید: " اگر اینطور است پس من هم میروم و زن صیغه ای میگیرم تا بازم برام بچه بیاره ! "

خجسته بعد از شنیدن این جملات بشدت عصبانی میشود و با جیغ و فریاد میگوید: " اگر تخمشو داری برو زن صیغه ای بگیر، ببین اون وقت چه طوری جرت میدم ! "

سیدعلی بعد از شنیدن این تهدید خجسته، با عربده میگوید: " من ولی امر مسلمانان جهان هستم اگه از پس تو ضعیفه برنیام که اسمم سیدعلی خامنه ای نیست ! "

در این لحظه خجسته به سیم آخر میزند و چندتا فحش خواهر و مادر حواله سیدعلی خامنه ای میکند و برای اینکه تهدیدش ( جر دادن سیدعلی ) را به اجرا بگذارد بدنبال وی می افتد و سیدعلی هم که میبیند از پس این ضعیفه برنمیاید و اوضاع دارد قمر در عقرب میشود فرار را بر قرار ترجیح میدهد; در این هنگام سردار وحید( مسئول تشریفات بیت رهبری ) وارد اندرونی بیت میشود تا سیدعلی خامنه ای را از این مهلکه فراری بدهد و خجسته هم که میبیند مرغ دارد از قفس میپرد دمپائی لاستیکی اش را درمیاورد و بسوی سیدعلی پرتاپ میکند که متاسفانه یا خوشبختانه دمپائی بجای سیدعلی به پس کله سردار وحید میخورد و وی را نقش بر زمین میکند و خامنه ای هم از فرصت استفاده کرده و فرارش را با اقتدار ادامه میدهد.

آخرین خبرها حاکی از این است که سیدعلی خامنه ای به یکی از ویلاهایش در شمال کشور رفته و گفته است تا زمانیکه اون ضعیفه ( خجسته ) توی کاخ پاستور باشه پاشو اونجا نخواهد گذاشت. همچنین پزشکان بیت گزارش دادند که حال سردار وحید وخیم میباشد و احتمال دارد که وی مجبور شود تا بقیه عمرش را، بروی صندلی چرخدار سپری کند.( که در همینجا از امت حزب الله همیشه در صحنه خواهشمندیم تا برای شفای عاجل این مجاهد فی سبیل الی الله دعا بفرمایند)