خاکستر سوزان



منبع : iranianuk


نماي كلي

دو نوع رواديد دانشجويي وجود دارد. دانشجوياني كه قصد تحصيل در يك موسسه آكادميك دارند، بايد براي رواديد دانشجويي F-1 تقاضا كنند. دانشجويان فني و حرفه اي و ساير دانشجويان غير آكادميك بايد براي رواديد دانشجويي M-1 تقاضا كنند. اگر هدف اصلي شما از سفر به ايالات متحده جهانگردي باشد و قصد داشته باشيد كه در يك دوره آموزشي كوتاه تر از 18 ساعت در هفته نيز شركت كنيد، رواديد جهانگردي (1) مي تواند كافي باشد. از كنسولگري اي كه در آن تقاضا مي كنيد سوال كنيد. اما در صورتي كه دوره آموزشي شما بيشتر از 18 ساعت در هفته باشد، به رواديد دانشجويي نياز خواهيد داشت.


متقاضي رواديد دانشجويي بايد رشته درسي پيش نياز رشته مورد نظر را با موفقيت به پايان رسانده باشد. در صورتيكه منحصرا قصد شركت در يك برنامه آموزش زبان انگليسي داشته باشند، دانشجويان بايد يا از مهارت كافي در زبان انگليسي براي تحصيل در رشته مورد نظر برخوردار بوده، يا موسسه آموزشي مورد نظر بايد دوره هاي آموزش زبان انگليسي داشته و يا رشته مورد نظر را به زبان محلي دانشجو تدريس نمايد.


متقاضيان همچنين بايد ثابت كنند كه وجوه كافي از يك منبع شناسايي شده و معتبر براي تامين كليه هزينه هاي تحصيل و زندگي خود در مدت پيش بيني شده تحصيل در ايالات متحده را موجود دارند يا خواهد داشت. متقاضيان بايد مشخصا ثابت كنند كه وجوه لازم براي تامين كليه مخارج تحصيل در سال اول را در اختيار داشته و همچنين اينكه وجوه لازم براي سال هاي بعدي تحصيل موجود خواهد بود. متقاضيان رواديد دانشجويي M-1 بايد شواهدي ارائه نمايند دال بر اينكه وجوه كافي براي پرداخت تمامي مبلغ شهريه و هزينه هاي زندگي كل مدت اقامت خود را در اختيار دارند.

چه زمان بايد براي رواديد دانشجويي تقاضا كرد؟

دانشجويان تشويق مي شوند كه براي صدور رواديد خود زود اقدام كنند تا وقت اضافي براي فرايندهاي مربوطه وجود داشته باشد. دانشجويان مي توانند هر زمان كه آمادگي دارند براي صدور رواديد خود اقدام نمايند.


در نظر داشته باشيد كه ماه هاي ژوئن، ژوئيه، و اوت شلوغ ترين ماه براي بخش هاي مختلف كنسولگري ها هستند و در طول اين مدت گرفتن وقت مصاحبه از گرفتن تمام وقت ها مشكل تر است. دانشجويان بايد با برنامه ريزي از لزوم مراجعه مكرر به سفارت خانه ها و يا كنسولگري ها اجتناب ورزند.


فرايند رواديد دانشجويي هنوز شامل فرم هاي درخواست رواديد و مصاحبه و همچنين جمع آوري و بررسي و مقايسه اسامي در يك بانك داده درون سازماني بسيار پيشرفته است. به عنوان يك متقاضي رواديد، توجه به اين نكته حائز اهميت است كه اين بررسي هاي اسامي و فرايند هاي ثبتي براي حراست از شهروندان ايالات متحده و مسافران خارجي لازم بوده و سرنوشت ساز است پس لطفا وقت اضافي در برنامه ريزي هاي خود لحاظ فرماييد. به دليل اين فرايند، بسياري از رواديد ها هفته ها به طول مي انجامند و برخي هم بيشتر.


دانشجويان بايد توجه داشته باشند كه سفارت خانه ها و كنسولگري ها مي توانند رواديد دانشجويي را تا 90 روز جلوتر از تاريخ آغاز ثبت نام دوره تحصيلي صادر نمايند. اگر بيشتر از 90 روز قبل از تاريخ آغاز ثبت نام دوره تحصيلي و يا تاريخ آغاز دوره تحصيلي ذكر شده در برگه I-20 (دريافت شده از يك مدرسه، كالج يا دانشگاه در ايالات متحده) براي صدور رواديد تقاضا كنيد، سفارت خانه يا كنسولگري تقاضاي شما را تا زماني كه بتواند رواديد صادر نمايد نزد خود نگه مي دارد. مسئولان كنسولگري از اين وقت اضافه براي احراز هويت و فرايندهاي لازم ديگر استفاده مي كنند.


دانشجويان به مقررات وزارت امنيت داخلي توجه داشته باشند كه الزام مي كند كه تمامي دانشجويان 30 روز يا كمتر از تاريخ شروع رشته تحصيلي ذكر شده در برگه I-20 وارد ايالات متحده شوند. لطفا در برنامه ريزي سفر خود به ايالات متحده به اين نكته توجه داشته باشيد.


دانشجويي كه در نظر دارد زودتر وارد ايالات متحده شود (بيشتر از 30 روز قبل از تاريخ شروع دوره) بايد رواديد بازديد كننده (3) دريافت نمايد. يادداشتي مبني بر اينكه صاحب رواديد دانشجوي احتمالي است برروي رواديد بازديد كننده فرد گذاشته مي شود و مسافر بايد در مبدا ورودي قصد خود براي تحصيل را براي بازرس مهاجرت ايالات متحده روشن كند. قبل از شروع هر گونه تحصيل، فرد بايد با تسليم فرم I-506 وزارت امنيت داخلي، تقاضاي تغيير وضعيت غير مهاجرتي (4)، تغيير طبقه بندي دريافت نمايد و همچنين فرم مورد نياز I-20 را به دفتر وزارت امنيت داخلي كه تقاضا در آن انجام شده تحويل دهد. لطفا توجه داشته باشيد كه يك هزينه اضافي 140 دلاري براي اين فرايند لازم است و اينكه تا زمان تاييد تغيير وضعيت، شروع تحصيل مقدور نيست.

براي اخذ ويزاي دانشجويي بايد در كجا اقدام شود؟

گرچه اشخاصي كه داراي تابغيت ايراني هستند آزادند درخواست ويزاي غيرمهاجرتي خود را به هر سفارت يا كنسولگري ايالات متحده ارائه دهند، ايراني ها معمولا درخواست خود را به سفارت ايالات متحده در آنكارا، تركيه، يا به كنسولگري ايالات متحده در استانبول، تركيه، يا دبي يا امارات متحده عربي مي دهند. بسته به نيازهاي محلي، روند بررسي فرم هاي درخواست ويزا كمي متفاوتند و مي توانند تغيير كنند.


در همان وقتي كه از ضرورت سفر به ايالات متحده مطلع مي شويد، قرار ملاقات خود را تعيين كنيد و به خاطر داشته باشيد كه از تارنماي اينترنتي سفارت خانه يا كنسولگري مورد نظر خود براي دريافت آخرين اطلاعات در خصوص تقاضاي صدور رواديد ديدن كنيد.

• دوبي، امارات متحده عربي

كنسولگري ايالات متحده در دوبي با كليه افرادي كه متقاضي سفر به ايالات متحده با رواديد غير مهاجرتي هستند مصاحبه مي كند. كليه متقاضيان بايد وقت مصاحبه داشته باشند. وقت ملاقات مي تواند از طريق تماس با سيستم اتوماتيك قرار ملاقات به شماره 797 900 973+ (شماره تلفن بحريني) همه روزه و در هر ساعت از شبانه روز گذاشته شود. لطفا توجه داشته باشيد كه اين شماره تلفن كنسولگري نيست. كارمندان كنسولگري قادر به تعيين و تاييد وقت ملاقات نيستند.

• آنكارا و استانبول، تركيه

براي تعيين قرار ملاقات، با سرويس اطلاعات رواديد و قرار ملاقات (5) با شماره تلفن 4444 340 (0212) در روزهاي كاري (دوشنبه تا جمعه) از 8:30 صبح تا 6:00 بعد از ظهر تماس حاصل نماييد. ابتدا بايد با مراجعه به يكي از شعب ايش بانكاسي تركيه (6)، يك شماره PIN 16 دلاري خريداري نماييد. از طريق اين شماره شما مي توانيد با سرويس اطلاعات رواديد و قرار ملاقات ما كه تنها منبع مجاز اطلاعات رسمي رواديد است تماس حاصل نماييد. متقاضيان رواديد بيرون از تركيه بايد با تماس سرويس اطلاعات رواديد و قرار ملاقات و ارائه شماره كارت اعتباري ويزا (7) يا مستركارد (8) كه خارج از تركيه صادر شده باشد وقت ملاقات دريافت كنند. در اين صورت، هزينه 16 دلار با كارت اعتباري پرداخت خواهد شد.


لطفا توجه داشته باشيد كه هنگام حضور فيزيكي در يك ناحيه كنسولي، متقاضيان رواديد مي توانند در هر يك از محل هاي صدور رواديد اقدام به تقاضاي صدور رواديد كنند. با اين حال هيچ تضميني وجود ندارد كه شخصي كه به زبان فارسي آشنايي داشته باشد در آن محل در دسترس باشد.


در هنگام تعيين وقت ملاقات، در مورد هزينه ها و نحوه پرداخت آنها سوال كنيد. هزينه هاي تقاضاي رواديد غير قابل استرداد بوده بايد قبل از وقت ملاقات تعيين شده پرداخت شوند. در حال حاضر، هر متقاضي رواديد غير مهاجرتي بايد مبلغ غير قابل استرداد 100 دلار آمريكا پرداخت نمايد.

چه چيزهايي براي تقاقضاي رواديد دانشجويي لازم است؟

بايد به خاطر داشت كه اقدام به تقاضاي به موقع و ارائه كليه مدارك لازم متضمن صدور حتمي رواديد براي دانشجويان نيست. همچنين، به دليل اينكه موقعيت شخصي و آكادميك هر دانشجو با ديگري تفاوت دارد، دو دانشجوي متقاضي يك نوع رواديد بايد به سوالات متفاوتي پاسخ داده مدارك متفاوتي ارائه دهند. به اين دليل، دستورالعمل هاي زير كلي هستند و بنا به شرايط هر دانشجو مي توانند به وسيله مامورين مهاجرتي خارج از كشور خلاصه تر و يا مفصل تر شوند.


كليه متقاضيان رواديد دانشجويي بايد مدارك زير را ارائه دهند:


• فرم I-20 دريافت شده از يك كالج، مدرسه، و يا دانشگاه ايالات متحده. لطفا اطمينان حاصل كنيد كه هر چهار برگ فرم I-20 را تحويل ما مي دهيد. همچنين، اين فرم بايد به امضاي شما و يكي از مسئولين مدرسه رسيده باشد. هر متقاضي كه مي خواهد به قصد تحصيل به ايالات متحده سفر كند بايد توسط يك موسسه آموزشي مورد تاييد اداره خدمات شهروندي و مهاجرت ايالات متحده (9) وزرارت امنيت داخلي براي يك دوره كامل آموزشي پذيرش شود. موسسه آموزشي بايد براي متقاضي يك فرم I-20A-B، گواهي شرايط وضعيت غير مهاجرتي (F-1) دانشجويي براي دانشجويان آكادميك و زبان (10)، ارسال نمايد. موسسات آموزشي غير آكادميك يا فني و حرفه اي بايد براي متقاضي يك فرم I-20M-N، گواهي شرايط وضعيت غير مهاجرتي (M-1) دانشجويي براي دانشجويان فني و حرفه اي (11)، ارسال نمايند. موسسات آموزشي فرم هاي I-20A-B و I-20M-N را از اداره خدمات شهروندي و مهاجرت ايالات متحده دريافت مي نمايند؛ براي متقاضي “F”، فرم I-20A-Bو براي متقاضيان “M”، فرم I-20M-N.


• تقاضاي رواديد غير مهاجرتي، فرم DS-156(12) تكميل و امضا شده. فرم DS-156 بايد يا "تقاضانامه الكترونيك" [https://evisaforms.state.gov/ds156.asp?lang=1] و يا تقاضانامه "غير الترونيك" [http://evisaforms.state.gov/DS156_English.pdf] باشد. اين صفحه [http://evisaforms.state.gov/] اطلاعاتي به زبان انگليسي در خصوص تكميل فرم و لينك هايي به تقاضانامه هاي الكترونيك و غير الكترونيك در اختيار شما قرار مي دهد. همچنين مي توانيد نسخه چاپي فرم DS-156 را از كنسولگري ها دريافت كنيد. فرم جداگانه اي براي بچه ها لازم است حتي اگر در گذرنامه والد خود باشند.


• به همراه فرم DS-156، فرم { DS-158 , http://travel.state.gov/DS-0158.pdf]، اطلاعات تماس و سابقه كار براي متقاضي رواديد غير مهاجرتي (13) براي تمامي متقاضيان رواديد دانشجويي لازم است. هر دو فرم DS-156 و DS-158 بايد تكميل و امضا شوند.


• يك فرم تقاضاي رواديد غير مهاجرتي تكميلي (14)، فرم { http://travel.state.gov/DS-0157.pdf} و dS-157 اطلاعات بيشتري در خصوص برنامه سفر شما ارائه مي دهد. ارائه اين فرم براي كليه متقاضيان ايراني 16 سال به بالا بدون استثنا و يا ملاحظه جنسيت الزامي است.


• گذرنامه معتبر براي مسافرت به ايالات متحده و با مدت اعتبار حداقل شش ماه بعد از اتمام مدت اقامت. اگر بيشتر از يك نفر در گذرنامه شما موجود باشد، هر متقاضي رواديد بايد جداگانه تقاضا كند.


• يك قطعه عكس 5. در 5. ، تقريبا 50 ميليمتر مربع، شرح فرمت مورد نياز عكس در شرايط عكس غير مهاجر آمده است.


• رسيد پرداخت هزينه تقاضاي رواديد. يك رسيد پرداخت براي هر متقاضي رواديد لازم است. در حال حاضر، هر متقاضي رواديد دانشجويي بايد مبلغ غير قابل استرداد 100 دلار آمريكا پرداخت نمايد.


علاوه بر اين، هر متقاضي بايد آماده ارائه مدارك ذيل باشد:


• مدارك تحصيلي از موسسات آموزشي قبلي.


• امتيازهاي آزمون هاي استاندارد شده مورد نياز موسسه آموزشي مانندTOEFL, SAT, GRE, GMAT و غيره.


• شواهد مالي دال بر اينكه شما و يا والدين شما كه ضامن شما هستند وجوه كافي براي پرداخت شهريه و هزينه زندگي شما را در مدت اقامتتان دارند. براي مثال، اگر شما و يا ضامن شما كارمند حقوق بگير است، لطفا اسناد ماليات بر درآمد و يا اصل دفترچه يا صورتحساب هاي بانكي به همراه داشته باشيد. اگر شما و يا ضامن شما مالك كسب و كار است، لطفا مدارك رسمي، جواز، و غيره، و اسناد مالياتي و همچنين اصل دفترچه يا صورتحساب بانكي به همراه داشته باشيد.


• متقاضيان رواديد دانشجويي بايد در حد رضايت مامور كنسولي ثابت كنند كه با يك فرد مقيم يك كشور خارجي روابط تعهد آوري داشته كه متمايل به ترك اين روابط نيستند و اينكه پس از اتمام تحصيل ايالات متحده را ترك خواهند كرد. مشخص نمودن نوع مدارك لازم غير ممكن است چون مدارك مورد نياز به فراخور شرايط متقاضي به شدت تغيير مي كند. دانشجويان بايد در حد امكان تمامي مدارك توصيه شده را به اضافه مداركي كه پايبندي به جامعه محلي شان را ثابت كند به همراه داشته باشند.


متقاضياني كه وابسته دارند بايد همچنين مدارك زير را ارائه دهند:


• اثبات رابطه دانشجو با همسر و يا فرزندان (گواهي ازدواج و شناسنامه.)


• بهتر است كه خانواده ها براي رواديد F-1 و F-2 به طور همزمان تقاضا كنند اما در صورتي كه همسر و يا فرزندان بايد به طور جداگانه و در زمان ديگري تقاضا كنند، بايد يك كپي از گذرنامه فرد دارنده رواديد دانشجويي و ديگر مدارك مورد نياز به همراه خود داشته باشند.

دانشجوي بازگشتي چه چيزهايي لازم دارد؟

كليه متقاضيان تجديد رواديد بايد مدارك زير را ارائه دهند:


• گذرنامه با حداقل شش ماه اعتبار.


• تقاضاي رواديد غير مهاجرتي، فرم DS-156تكميل و امضا شده. فرم DS-156 بايد يا "تقاضانامه الكترونيك" [https://evisaforms.state.gov/ds156.asp?lang=1] و يا تقاضانامه "غير الترونيك" [http://evisaforms.state.gov/DS156_English.pdf] باشد. اين صفحه [http://evisaforms.state.gov/] اطلاعاتي به زبان انگليسي در خصوص تكميل فرم و لينك هايي به تقاضانامه هاي الكترونيك و غير الكترونيك در اختيار شما قرار مي دهد. همچنين مي توانيد نسخه چاپي فرم DS-156 را از كنسولگري ها دريافت كنيد. فرم جداگانه اي براي بچه ها لازم است حتي اگر در گذرنامه والد خود باشند.


• به همراه فرم DS-156، فرم DS-158[http://travel.state.gov/DS-0158.pdf]، اطلاعات تماس و سابقه كار براي متقاضي رواديد غير مهاجرتي براي تمامي متقاضيان رواديد دانشجويي لازم است. هر دو فرم DS-156 و DS-158 بايد تكميل و امضا شوند.


• يك فرم تقاضاي رواديد غير مهاجرتي تكميلي، فرم DS-157 [http://travel.state.gov/DS-0157.pdf] اطلاعات يبشتري در خصوص برنامه سفر شما ارائه مي دهد. ارائه اين فرم براي كليه متقاضيان ايراني 16 سال به بالا بدون استثنا و يا ملاحظه جنسيت الزامي است.


• رسيد پرداخت هزينه تقاضاي رواديد. يك رسيد پرداخت براي هر متقاضي رواديد لازم است.


• يك فرم I-20 جديد و يا يك فرم I-20 كه يك مسئول موسسه آموزشي در 12 ماه گذشته آن را ظهر نويسي كرده باشد.


كليه متقاضيان تجديد بايد آماده ارائه مدارك زير نيز باشند:


• كپي تاييد شده ريز نمرات از مدرسه اي كه در آن مشغول تحصيل هستيد.


• مدارك مالي از شما يا ضامن شما دال بر اينكه مي توانيد هزينه هاي تحصيل خود را پرداخت كنيد.


با رواديد دانشجويي F-1 تا چه مدت حق ماندن دارم؟


هر گاه كه با رواديد دانشجويي وارد ايالات متحده شويد، معمولا تا پايان مدت تحصيل حق ماندن خواهيد داشت. اين بدين معني است كه تا زماني كه دانشجوي تمام وقت هستيد، حق ماندن خواهيد داشت حتي اگر رواديد F-1 گذرنامه شما در حين اقامت در آمريكا منقضي شود. دانشجويي كه رشته تحصيلي ذكر شده در فرم I-20 خود و هر گونه آموزش عملي مجاز ديگر را به پايان رسانده باشد مي تواند براي مدت هاي اضافه زير در ايالات متحده باقي بماند:


• دانشجوي F-1 – 60 روز اضافه براي آماده شدن جهت ترك ايالات متحده و يا انتقال به مدرسه ديگر.


• دانشجوي M-1 – 30 روز اضافه براي ترك ايالات متحده (جمع زمان ثابت بيشتر از يك سال نشود). 30 روز اضافه براي آماده شدن جهت ترك ايالات متحده تنها در حالي مجاز است كه دانشجو رشته مورد نظر را به پايان رسانده و وضعيت دانشجويي خود را حفظ كرده باشد. دانشجويان M مي توانند تمديديه هايي تا مدت سه سال براي كل برنامه درسي خود دريافت كنند.


به عنوان مثال در خصوص طول مدت زمان وضعيت، اگر رواديدي داريد با سه ماه اعتبار كه در اول ژانويه 2005 منقضي مي شود و براي طول مدت تحصيل تان به شما اجازه ورود داده شده است (معمولا با اختصار "D/S" در گذرنامه و يا فرم I-94 شما مشخص مي شود)، شما مي توانيد تا زماني كه دانشجوي تمام وقت هستيد در ايالات متحده باقي بمانيد. حتي اگر اول ژانويه بگذرد و رواديد شما در حين اقامتتان در آمريكا منقضي شود، هنوز وضعيت دانشجويي قانوني خواهيد داشت. اما، در صورتي كه با رواديد منقضي شده از ايالات متحده خارج شويد، براي بازگشت و ادامه تحصيل بايد مجددا اقدام به تقاضاي صدور رواديد كنيد. رواديد دانشجويي قابل تجديد و يا قابل صدور مجدد در ايالات متحده نيست؛ اين كار بايد در يكي از سفارت خانه ها و يا كنسولگري هاي خارج از كشور انجام شود.

عدم مشموليت رواديد / استثنا

فرم تقاضاي رواديد غير مهاجرتي DS-156 آن دسته از افرادي كه تحت قوانين ايالات متحده مشمول اخذ رواديد نمي شوند را مشخص مي نمايد. در برخي اوقات، متقاضي غير مشمول كه به عنوان يك دانشجو هم طبقه بندي مي شود مي تواند اقدام به تقاضا براي مستثني شدن از اين وضعيت كند و در صورتي كه تقاضاي مستثني شدن وي مورد قبول واقع شود رواديد دريافت كند.

مبدا ورود در ايالات متحده

متقاضيان بايد آگاه باشند كه داشتن رواديد متضمن ورود آنها به ايالات متحده نيست. اداره گمرك و حفاظت از مرزها (15) اختيار دارد كه از ورود شما ممانعت كند. همچنين، مدت زمان اقامت دارنده رواديد بازديد كننده مبادله اي را مامور اداره گمرك و حفاظت از مرزها تعيين مي كند، نه مامور كنسولي. در مبدا ورود، يك مامور اداره گمرك و حفاظت از مرزها فرم I-94، سابقه ورود-خروج (16)، كه مدت زمان اقامت مجاز را نشان مي دهد را تاييد مي نمايد.

اشتغال

دانشجوي F-1 مجاز به قبول اشتغال در خارج از محوطه دانشگاه در طول مدت سال اول تحصيل نيست؛ اما، اداره خدمات شهروندي و مهاجرت وزارت امنيت داخلي مي تواند اجازه براي قبول اشتغال در خارج از محوطه دانشگاه بعد از سال اول را صادر نمايد. دانشجويان F-1 مي توانند اشتغال داخل محوطه را از موسسه آموزشي مربوطه و بدون اجازه اداره خدمات شهروندي و مهاجرت قبول كنند. به غير از اشتغال موقت براي آموزش عملي، دانشجويان M-1 اجازه قبول هيچ نوع اشتغال را ندارند.

افراد خانواده

همسر و اولاد صغير مجرد مي توانند براي همراهي دانشجو رواديد غير مهاجرتي دريافت كنند. افراد خانواده بايد واجد كليه شرايط صدور رواديد باشند كه شامل دارا بودن مدارك دال بر پشتيباني مالي و ترك ايالات متحده پس از اتمام برنامه درسي دانشجو نيز است. همسر و فرزندان دانشجويان هيچگاه نمي توانند اشتغال قبول كنند.

سوالات بيشتر

متقاضيان رواديد دانشجويي اغلب مي خواهند بدانند كه مامورين كنسولي به دنبال چه چيزي هستند. اطلاعات بيشتري در كنسول ها به دنبال چه هستند در اين خصوص موجود است. اين صفحه حاوي راهنمايي هاي مفصلي براي متقاضيان رواديد دانشجويي است.


سوال هاي در مورد نحوه فراهم كردن فرم هاي I-20A-B و I-20M-N بايد از موسسات آموزشي پرسيده شود. اگر موسسه مورد نظر شما اين فرم ها را در اختيار ندارد، بايد با دفتر محلي اداره خدمات شهروندي و مهاجرت خود تماس حاصل كند. سوالات درباره فرايندهاي تقاضاي رواديد در دفاتر كنسولي خارج از كشور بايد توسط متقاضي از همان دفتر كنسولي كه در آن اقدام مي كند پرسيده شود. تارنماي اينترنتي وزارت امور خارجه، http://travel.state.gov، حاوي اطلاعات مفيد در خصوص رواديد و لينك هايي به صفحات اينترنتي سفارت خانه ها و كنسولگري هاي ايالات متحده است.


براي سوال درباره تقاضاهاي رواديد در دست اقدام خارج از كشور، با سفارت خانه و يا كنسولگري كه در آن اقدام كرده ايد تماس حاصل نماييد.


1. Tourist visa

2. Guide to U.S. Higher Education

3. Visitor visa

4. Application for Change of Nonimmigrant Status

5. Visa Information and Appointment Service

6. Türkiye İş Bankası

7. Visa

8. Master Card

9. United States Citizenship and Immigration Services

10. Certificate of Eligibility for Nonimmigrant (F-1) Student Status for Academic and Language Students

11. Certificate of Eligibility for Nonimmigrant (M-1) Student Status For Vocational Students

12. Nonimmigrant Visa Application, Form DS-156

13. Contact Information and Work History for Nonimmigrant Visa Applicant

14. Supplemental Nonimmigrant Visa Application

15. The Bureau of Customs and Border Protection

16. Record of Arrival-Departure

گوزیدن ائمه مانند بوی خوش مشک است ابو جعفر گفت برای امام 10 علامت وجود دارد متولد شدن در حالیکه پاک و ختنه شده است راحت بدنیا میاید با شهادتین شروع به حرف زدن میکند دچار جنابت نمیشودچشمهایش میخوابد اما قلبش نمیخوابد خمیازه نمیکشد همانگونه که چشمهایش از جلومیبیند از پشت هم میبیند و گوز و نجاسات او مانند بوی خوش مشک است. کافی جلد1 صفحه 319 کتاب الحجه باب موالید الائمه
شاش ائمه و نجاسات او باعث دخول به بهشت میشود در شاش و نجاسات ائمه پلیدی ، بوی بد و الودگی نیست بلکه مانند مشک بسیارخوشبو است و هر کس شاش و نجاسات آنها را بخورد خداوند اتش را بر او حرام میکند و موجب داخل شدن به بهشت میشود.(أنوار الولاية آیت الله زین العابدین گلپایگانی ص440) خوردن پنیر در اول هر ماه باعث براورده شدن حاجات می شود .مفاتیح الجنان صفحه 366

حمید اسدیان

منوچهر متكي وزير خارجه كابينه هزار تيران است. او از لو رفته ترين چماقداران، شكنجه‌گران و تروريستهايي است كه ساليان متمادي دست اندر كار قتل و جنايت بوده است.
قبل از اين كه به معرفي سوابق او بپردازيم بهتر است او و مسئوليتهاي گذشته‌اش را مختصري شرح دهيم.
منوچهر متكي متولد 1332، در بندر گز، است. او از دانشجويان انجمن اسلامي بود كه در دانشگاه بنگلور هند در رشته علوم اجتماعي درس مي‌خواند. با پيروزي انقلاب در سال1357 به ايران بازگشت و از نوچه‌هاي احمد توكلي (وزير كار و نماينده مجلس كه در ضديت با مجاهدين از همان آغاز شهره بود) گرديد. بنا به نوشته خودش در سال 1370 از دانشگاه تهران مدرك كارشناسي ارشد روابط بين الملل گرفت.

در سوابق شغلي او آمده است كه متكي وقتي به ايران بازگشت ابتدا به معلمي پرداخت سپس نماينده مجلس شد و از آن جا به استخدام وزارت امور خارجه درآمد. بعد سفير ايران در تركيه (1364تا68) و در سالهاي بعد(1373) سفير ايران در ژاپن شد.او در سالهاي در سال1368 مدير کل اروپا، معاون امور بين الملل، معاون حقوقي کنسولي و امور مجلس بود.
اما اگر بخواهيم واقعيت مشاغل او را ذكر كنيم خوب است به نشريه مجاهد (شماره267 ـ 24آبان64) استناد كنيم. در اين شماره نشريه ليستي حاوي نام 3771 تن از شكنجه‌گران و 576زندان از مجموعه زندانها و شكنجه‌گاههاي رژيم منتشر شده است.
در رديف شماره 3122 اين ليست نام منوچهر متكي آمده است. در آن ليست علاوه بر نماينده مجلس بودن اشاره شده كه وي پاسدار، عضو جوخه اعدام و شكنجه‌گر از بندرگز بوده است. اما براي شناخت دقيقتر بهتر است به نامه يكي از نزديكان او به نام «محمدحسين متكي» كه در نشريه مجاهد763 (15شهريور84) به چاپ رسيده، اشاره كنيم. نويسنده كه از بستگان متكي است و او را شخصاً مي‌شناسد درباره او نوشته است: « من محمدحسين متكي رزمندة ارتش آزاديبخش ملي ايران هستم. از آن‌جا كه قرار است منوچهر متكي جنايتكار وزيرخارجة كابينة احمدي‌نژاد شود و از آن‌جا كه اين مهرة پليد و جنايتكار نسبت خويشاوندي با من دارد، مي‌خواستم اطلاعاتي را در اختيار هموطنان عزيز قرار دهم. البته من از مواردي كه قبلاً گفته شده و همه از آنها خبر دارند، مانند نقش منوچهر متكي در تروريسم خارج كشوري صحبت نمي‌كنم و صرفاً از مواردي كه عمدتاً مربوط به‌اولين سالهاي نشو و نماي اين گرگ درنده است و شخصاً از آنها اطلاع دارم، حرف مي‌زنم.

منوچهر متكي متولد بندرگز در 45كيلو متري شهرستان گرگان از استان گلستان است. او تا قبل ازانقلاب 57 در هندوستان دانشجو بود و در مقطع انقلاب ضد‌سلطنتي به‌ايران آمد و تقريباً از همان ابتدا جذب دار‌و‌دسته‌هاي مرتجع شد. منوچهر متكي درفروردين سال 58 به‌اتفاق آخوند اسماعيل جهانشاهي. هادي نبوي و عباس محمدي، حزب جمهوري اسلامي را در بندرگز تأسيس كردند. او در فاز سياسي سردمدار عناصر چماقدار واوباش حزب اللهي در بندرگز بود و به‌همراه عباس محمدي كه فرمانده سپاه پاسداران بندرگز بود، درحمله وهجوم به‌هواداران مجاهدين و خانه‌هاي آنها در بندرگز و بخشهاي تابعه نقش اصلي را داشت. منوچهر متكي هم‌چنين با سخنرانيهايي كه در تجمعات بسيجيان و چماقداران در مساجد و در نماز جمعه بندرگز مي‌كرد، از عوامل اصلي تحريك و هدايت آنها بود. او در جريان به‌اصطلاح انقلاب فرهنگي، در تصفيه و اخراج فرهنگيان و معلمين آگاه و هواداران مجاهدين در مدارس بندرگز و بخشهاي تابعه نقش تعيين‌كننده‌اي داشت.
منوچهر متكي درسال 1360 به‌عنوان نمايندة امام‌جمعة فاسد‌الاخلاق و جاني بندرگز، آخوند رباني، به‌اتفاق احمد توكلي ( داديار وقت و وزير كارسابق) و يعقوب هاشمي يكي از فرماندهان سپاه پاسداران بهشهر جزء نفرات ثابت هيأت محاكمه‌كنندة هواداران مجاهدين در شهرهاي بندرگز، گلوگاه، كردكوي و بهشهر در دادگاه انقلاب بهشهر بود». در ادامه اين نامه افشاگرانه به برخي از جنايتهايي كه منوچهر متكي به صورت مستقيم دست داشته است اشاره شده: «منوچهر متكي در شكنجه و اعدام تعدادي از مجاهدين به‌طور مستقيم شركت داشت. از جمله شخصاً مجاهد شهيد عليرضا آهنگري را مورد بازجويي و شكنجه قرار داد و در اعدام وي به‌همراه پنج نفر ديگر از هواداران مجاهدين در يكي از باغهاي اطراف بندرگز شركت داشت. اين جنايتكار به‌اتفاق همدستانش جسد مجاهد شهيد عليرضا آهنگري را بعد از اعدام پشت درِ خانة پدريش گذاشتند. وقتي پدر پير اين مجاهد شهيد با جسد غرقه به‌خون پسرش روبه‌رو شد سكته كرده وكمتراز دوماه بعد فوت كرد.

- يك نمونة ديگر مربوط به‌اواخر سال1360 بود كه منوچهر متكي شخصاً مجاهدشهيد حبيب ملك را كه معلم بود، مورد بازجويي وشكنجه قرار داد. بعد از اين‌كه حبيب پيشنهاد همكاري با مزدوران رژيم را رد كرد، منوچهر متكي گفت كه سزاي همكاري با منافقين اعدام است. سرانجام حبيب ملك را در پشت يك مرغداري نزديك دريا در بندرگز همراه با تعدادي ديگر از هواداران مجاهدين اعدام كردند .
- در يك مورد ديگر هنگامي كه خانوادة مجاهد شهيد محمدرضا ترابي كه دانش آموزي 16 ساله بود از منوچهر متكي پرسيدند كه چرا فرزندمان را آزاد نمي‌كنيد؟ در جوابشان مي‌گويد: «پسرتان منافق است، من از او خواستم توبه‌كند ولي او جواب داد امام (بخوانيد خميني دژخيم ) بايد توبه‌كند. بنابراين حق اوست كه اعدام شود». بعداز چند روز محمد رضا ترابي 16ساله را همراه چند مجاهد ديگر اعدام كردند.
- منوچهر متكي جنايتكار درسالهاي پس از 30خرداد 1360، همراه با همكاران جنايتكارش دهها نفر را در محوطة سپاه پاسداران، لب دريا، در جنگل، در زمينهاي كشاورزي و باغهاي اطراف شهرستان بندرگز اعدام كردند. هم‌چنين بايستي يادآوري كنم كه او يكي از كساني بود كه بعد از اعدام مجاهدين از دفن پيكر اين شهدا در قبرستانهاي عمومي جلوگيري مي‌كرد. در نتيجه خانواده‌هاي شهدا ناچار آنها را در باغچه خانة خودشان يا در باغ و جنگل دفن مي‌كردند. از جمله مجاهدين شهيد نبي ميرعابديني، صمد سراج، فردوس سراج، غلامرضا آهنگري، حبيب ملك و ساير شهدا كه بيش از 95درصد شهداي مجاهد خلق در آن مناطق را تشكيل مي‌دهند، در حياط منازل، در باغهاي اطراف و درجنگل دفن شده‌اند.
- منوچهر متكي درموضع نمايندگي مجلس با استفاده از تريبونهاي نمايش جمعه، مساجد و مراسم رسمي از كشتار هواداران مجاهدين فعالانه و به‌صورت علني دفاع مي‌كرد.

دراوائل سال 1361 منوچهر متكي به‌اتفاق عباس محمدي و يك آخوند از شهرستان كردكوي، گروهي به‌نام سياه جامگان تأسيس كرده بود. اين جنايتكاران لباس سياه مي‌پوشيدند و شبانه با چند خودرو براي ايجاد رعب و وحشت و قتل و غارت به‌خانه‌هاي هواداران مجاهدين حمله مي‌كردند. آنها كار را به‌جايي رساندند كه بعداز مدتي، به‌دليل اعتراضات مردم وشكايت به‌دادستاني تهران، كار اين گروه متوقف شد.
درسالهاي 60 و 61 منوچهر متكي جهت دستگيري هواداران فعال وشناخته‌شدة مجاهدين در بندرگز تيمهاي شكار تشكيل داده بود. اين تيمها درشهرهاي مختلف شمال مأموريت انجام مي‌دادند. محمد متكي (برادر منوچهر متكي ) هم در يكي از اين تيمها عضويت داشت».
هرچند محتويات اين نامه به اندازه كافي گويا است تا وزير خارجه كابينة هزار تيران را بشناسيم اما بد نيست به يكي ديگر از جنبه هاي اقدامات او، اين بار در خارج كشور، يعني اقدامات تروريستي متكي اشاره كنيم.

متكي در سال1364 به عنوان سفير رژيم در تركيه منصوب شد. ولي كار اصلي او پشتيباني ازتيمهاي ترور و ايجاد تسهيلات با پوشش ديپلماتيك براي آنها بود. در آن ايام تيمهاي ترور رژيم در تركيه دست به ترور تعدادي از مخالفان زدند. به چند نمونه از «تك زني»هاي آنان (اصطلاحي كه بين خودشان رايج بوده است) اشاره مي‌كنيم:

ـ 11خرداد1364 ترور سرهنگ بهروز شهورديلو در استانبول
ـ 2دي1364 ترور سرهنگ عزيز مرادي در استانبول
ـ 2 آبان 1365 ترور سرهنگ احمد حامد منفرد، در آنكارا
ـ10 آذر 1366 ترور جواد حائري يك مخالف رژيم در منزلش در استانبول
ـ 3مرداد 1366 ترور محمد حسن منصوري و يكي از دوستانش در استانبول
ـ شهريور65 حمله به كنيسة يهوديان در استانبول
ـ قتل يك ديپلمات سعودي. روزنامه حريت چاپ تركيه در 6 خرداد 1368 گزارش داد يك گروه 14 نفره هنگام نفوذ به خاك تركيه از ايران براي انجام كار تروريستي دستگير شدند. رئيس اين گروه در قتل ديپلمات سعودي در آنكارا دست داشت.
علاوه براين عده تعدادي از شهروندان تركيه نيز قرباني «تك زني»هاي تيمهاي تروري شدند كه در پشت پرده همه شان متكي نقش اول را داشت. از جمله آنان مي‌توان ا ز افراد زير نامبرد:
ـ 31 ژانوية90 (11بهمن68): پرفسور معمر آكسوي رئيس جمعيت حقوقدانان تركيه و وكيل سابق مجلس تركيه مورد اصابت گلوله قرار گرفت.
ـ 16 اسفند 68: ترور چتين اِمَچ: روزنامه‌نگار ترك
فلاحيان وزير اطلاعات رژيم در سال71 در يك مصاحبه تلويزيوني با صراحت گفته بود: « ما رد پای آنها (مخالفین رژیم) را در خارج نیز تعقیب می کنیم. ما آنها را تحت نظر داریم و سال گذشته موفق شدیم که ضربه های سنگینی به اعضای برجسته آنها بزنیم» اين حرف شامل عملكرد گذشتة رژيم نبود. بلكه در سالهاي بعد از سفارت متكي نيز ادامه يافت. مثلا در 14خرداد71 علي اكبر قرباني از اعضاي مجاهدين را در استانبول دزديده و بعد از شكنجه هاي وحشيانه به شهادت رساندند.در 7بهمن1371 يك روزنامه نگار ترك به نام اوگور مومجو، و در 5ارديبهشت1372 يك روزنامه نگار ديگر به نام حكمت ستين ترور شدند. وزير داخله تركيه و همچنين پليس اين كشور بر دست داشتن يك گروه حزب الله كه در ايران آموزش ديده بودند و يك شبكه تروريستي رژيم در انجام اين ترورها تأكيد كردند.
منوچهر متكي در مدتي كه ظاهراً سفير بود در كليه موارد تروريستي مسئوليت تهيه پاسپورت و ويزا و حل وفصل مسائل مربوط به تردد تروريستها را به عهده داشت. او همچنين مراكز پوششي، از قبيل چلوكبابي و آرايشگاه و دفتر فرهنگي براي استقرار تروريستها ايجاد مي‌كرد.

يك نمونه رسواكننده:
در آبان1367 تروريستهاي سفارت رژيم در استانبول مجاهدي را ربودند و پس از شكنجه قصد انتقالش به ايران را داشتند. اين فرد كه ابوالحسن مجتهدزاده نام داشت موفق شد با استفاده از يك موقعيت استثنايي از چنگال تروريستها فرار كند. اين فرار پرده از چهره متكي و ساير ديپلمات تروريستهاي سفارت آخوندي در استانبول برداشت. هنگامي كه پليس اتومبيل تروريستها را متوقف كرد( در حالي كه مجتهدزاده را در صندوق عقبش مخفي كرده بودند) كار به تيراندازي كشيده شد و نهايتاً پليس با زور صندوق عقب را باز كرد و ابوالحسن مجتهدزاده را كه سراسر بدنش را با چسب ضدآب بسته بودند، پيدا كرد.
مجتهدزاده در مصاحبه هاي متعددي شركت كرد و به طور مفصل داستان آن چه را متكي و بقيه تروريستها برسرش آورده بودند توضيح داد. روزنامه هاي تركيه نيز گزارشهاي مشروحي در اين مورد منتشر كردند. مثلاً روزنامه ترجمان در گزارشي به نام «گزارش ترور، ستاد فرماندهي ناتو در تركيه زنگها را به صدا در آورد» نوشت: توجهات به ايران در گزارش ستاد فرماندهي ناتو. در دو سال اخير اقدامات تروريستي بين المللي رژيم تهران نسبت به قبل افزايش يافته است. بمبهاي ساعتي
سؤال روز در آنكارا: متكي از تركيه مي‌رود يا نه؟»

مجتهدزاده در اول اسفند84 در پارلمان اروپا شركت كرد و مقداري درباره دزديده شدن خودش توضيح داد. او گفت: « من در اكتبر 1988 در تردد به محل كارم سوار ماشين بودم كه 4 خودروي رژيم با ايجاد يك تصادف ساختگي جلوي مرا گرفتند و مرا ربودند. آنها مرا به زور در پشت يك ماشين انداختند و به يك خانه امن بردند. در آنجا با چسب نواري سراسر بدن مرا بستند و شروع به شكنجه كردند. به اين شكنجه به اصطلاح فوتبال مي‌گفتند. بعد از چند روز مرا به كنسولگري رژيم در استانبول بردند و در يك قفس آهني كمتر از يك متر مربع حبس كردند. در آنجا شكنجه من ادامه داشت و در يكي از همين روزها بود كه من منوچهر متكي سفير وقت رژيم در تركيه را ديدم كه به من گفت مي‌خواهي همسر و پسر كوچكت را كه در آن يكي اتاق زنداني هستند، بياوريم تا ببيني؟ متكي ادامه داد كه امروز عمرت تمام است. متكي را ساير مزدوران رژيم حاجي آقا صدا مي‌كردند».


منبع: شب آوازها



۱- فریب: با تظاهر به کارهای روزانه، نقشه ات را پیش ببر. (استفاده از امکانات دولت برای مقاصد جنبش …)
۲- حسن را محاصره کن تا حسین را نجات دهی: به چیزی حمله کن که عزیز اوست، نقاط ضعفش را بیاب ( روز قدس، ۱۳آبان، هیات های مذهبی و روضه خوانی ...)
۳- با دشنه ی قرضی بکش: از قدرت دیگری برای حمله استفاده کن: حملات درونی اصولگراها.
۴- فریب زمانی: کاری کنید که وقتی شما در حال بازیابی نیرو و تدارکات هستید، طرف به دنبال حضور نیروهایش در صحنه و آمادگی برای نبرد باشد و وقتی خسته و سرگردان شد، شما با انرژی و نقشه حمله را شروع کنید (شعارنویسی در شب ...).
۵- فرصت سنجی: وقتی جنگ بین نیروهای درونی خود حکومت بالا گرفت، زمان یورش و پیشروی است.
۶- غافلگیری: حتا زمانی که در حال نبرد رو در رو هستید، از غافلگیرکردن استفاده کنید.


شش استراتژی برای رویارویی
۷- فریب روانی: اگر دوبار حمله ی گمراه کننده را تکرار کنید، حریف که به اولی و شاید دومی واکنش نشان داده انتظار سومی را ندارد، پس حمله ی اصلی همان سومی باشد.
۸- سعی کن هیچ توجهی را به خودت جلب نکنی تا راه های مخفی ات رونشود.
۹- کنار بایست تا از جنگ بین خودشان خسته شوند، آنگاه تازه نفس وارد شو. باید تا می توان در آتش اختلافات داخلی نیروهای کودتاچی دمید. این نیروها چون فاسدند، خائن به یکدیگر هم خواهند شد. آنها از مردم می ترسند.
۱۰- در ظاهر مطابق دلخواه حریف خودت را نشان بده، سپس در خفا بر علیه او اقدام کن.
۱۱- گاهی ضروریست که اهداف کوتاه مدت را فدای اهداف عالی و اصلیت کنی.
۱۲- باید از هر فرصت کوچکی سود جست. هر گام کوچک بسوی پیروزی مهم است.


شش استراتژی برای حمله
۱۳- ناگهانی: یورش باید ناگهانی باشد و نباید دشمن را هشیار کرد.
۱۴- از بلااستفاده ترین چیزها نیز برای پیشبرد جنبش غافل استفاده کن (بهره وری و خلاقیت).
۱۵- هرگز به حریفی که مزیتش موقعیتش است، حمله نکن. ابتدا او را از موضع قدرتش دور کن سپس حمله کن.
۱۶- راه فرار: اگر حریف در گوشه ای به دام بیافتد به سیم آخر می زند و از همه توانش استفاده می کند. بگذار راهی برای فرار داشته باشد.
۱۷- دام سازی: غنیمت گیری، قدرت، سکس، ثروت (فیلم های مخفی از فساد کودتاچیان، انتشار عکسها و اطلاعات مزدوران و سرکوبگران و افتادن آنها در تور نیروهای جنبش و افشای هویت آنها)
۱۸- دشمن را با گرفتن فرمانده شان زمینگیر کنید (بنابر موقعیت تصمیم بگیرید)


شش استراتژی در وضعیت سردرگمی
۱۹- هیزم زیر اجاق را بردار: اگر حریف قدرتمند است ابتدا به منبع قدرتش حمله کنید. دین منبع مشروعیت ج.ا. است برای همین پس از انتشار اخبار تجاوزهای جنسی در زندانها، مشروعیت مذهبی اش سلب و ریزش نیروهای مذهبی آغاز شد.
۲۰- ماهی گیری از آب گل آلود: پیش از رویارویی، شرایط گمراه کنننده ایجاد کنید.
۲۱- وقتی تنها راه، فرار و تجدید قواست یک داستان سر هم کن. وقتی دشمن سرگرم داستان توست، نیروهایت را از خطر دور کن.
۲۲- راه های تجدید قوای دشمن را ببند و اگر ممکن است او را اسیر کن.
۲۳- وقتی به همسایه حمله می کنی با آنکه دورتر زندگی می کند، دوست باش. دشمن ِدشمن تو، دوست توست. آن ها را دشمن نکن تا با هم علیه تو متحد نشوند.
۲۴- از منابع متحدت برای پیروزی استفاده کن و بگذار او نیز از مزایای پیروزی بهره مند شود و متحدت باقی بماند.

شش استراتژی پیشرفته
۲۵-ساختار آموزشی دشمن (شستشوی مغزی مذهبی و ...) را بشناس و آن را نقض کن.
۲۶- اگر فرد مقابل در موقعیتی است که نمی توانید با او بصورت مستقیم رویارویی کنید، از ترفند «به در بگویید تا دیوار بشنوه» استفاده کنید.
۲۷- نقش احمق: چنان نقش بازی کن که حریف گمان کند تو احمق و نادانی. آنگاه او حالت دفاعی کمتری به خود می گیرد و تو می توانی بهتر به او حمله کنی.
۲۸- وقتی دشمن روی پشت بام رفت، نردبان را بردار: دشمن را به نقاط صعب العبور بکشان و آنگاه راه فرار و خطوط ارتباطی او را قطع کن.
۲۹- درخت را با شکوفه های دروغین تزیین کن: با تغییر چهره و دستکاری، وانمود کن که یک چیز بلااستفاده یا بی خطر،مفید یا خطرناک است.
۳۰- نفوذ در دشمن: به داخل اردوگاه او نفوذ کن (با عنوان همکاری، تسلیم و یا حتا پیمان صلح) تا از نقاط ضعف و نقشه های او آگاه شوی.


شش استراتژی برای موقعیت استیصال
۳۱- دام عسل: استفاده از زنان زیبا برای دام اندازی و گستت در نیروهای دشمن.
۳۲- استراتژی دژ خالی: اگر تعداد دشمن بیشتر است، تظاهر به آمادگی نظامی کامل کن و با خونسردی رفتار کن. این سبب تردید در دشمن میشود (مگر آنکه آگاهی دقیقی از وضع شما داشته باشد). ممکن است دشمن از خیر حمله بگذرد. این دقیقن همان کاری است که حکومت در برابر معترضین انجام می دهد. چون تعدادش کم است، سعی می کند خونسردی خودش را حفظ کند و مزدورانش را به رسانه ها اعزام کند که بگویند «همه چیز عادیست، اوضاع آرامست و …» همین امر نشان می دهد که حکومت در وضعیت استیصال قرار دارد.
۳۳- تفرقه: وقتی او درگیر اختلافات داخلی است، توانایی اش برای یورش یا دفاع بسیار پایین است. در وضعیت فعلی حکومت تلاش فراوانی دارد تا اختلافاتی بین نیروهای جنبش سبز (بویژه بین سکولارها و مذهبی ها و یا داخلی ها و خارجی ها) بوجود بیاورد. باید هشیار باشیم.
۳۴- تظاهر به جراحت: دشمن شما را خطر فوری نمی داند، نیروهایش را استراحت می دهد.
۳۵- استراتژی های ترکیبی و جایگزین: همه استراتژیها باید برای یک هدف برنامه ریزی شوند؛ چنانچه یکی شکست بخورد، باید جایگزین وجود داشته باشد.
۳۶- عقب نشینی: اگر می دانی شکست قطعی است برای بازیابی نیرو عقب نشینی کن. وقتی در آستانه باخت هستی، سه گزینه داری: تسلیم، سازش و فرار. تسلیم یعنی شکست کامل، سازش یعنی نیمه شکست اما فرار به معنای شکست نیست. تا زمانی که شکست نخورده ای هنوز از شانس برخودار هستی.











این فیلم توسط خود بازجویان بصورت مخفیانه گرفته شده است

کل فیلم با فرمت RealPlayer حجم 21 مگابایت

http://images.indymedia.org/imc/uk/iran_full_edit_smalldownl.rm




فهیمه دری نوگورانی زن سعید امامی (اسلامی)
در فیلم میبینید که آنقدر به کف پایش شلاق زده اند که نمیتواند بدرستی راه برود



“احمد شیخها” معروف به “احمد نیاکان” مشهور به “تفتازانی”؛
و فهیمه دری نوگورانی زن سعید امامی (اسلامی)
در اینجا بازجویان با هم چانه میزنند که زن سعید امامی 50 ضربه شلاق بخورد یا 70 تا یا بیشتر یا اقرار کند که به اسراییل رفته و روابط نامشروع ( با مصطفی کاظمی و دیگران) داشته و ...



با دایره مشخص شده : “علی اکبر باوند” معروف به “مجتبی بابایی” مشهور به “امیری”؛



ایستاده سمت چپ : “جواد عباسی کنگوری” معروف به “آزاده” مشهور به “آملی”؛
نشسته : فهیمه دری نوگورانی زن سعید امامی (اسلامی)
ایستاده سمت راست :“احمد شیخها” معروف به “احمد نیاکان” مشهور به “تفتازانی”؛
در اینجا بازجویان میخواهند زن سعید امامی را به اطاق شکنجه ببرند و فهیمه نوگورانی به
آنها التماس میکند



ایستاده سمت راست :“جواد عباسی کنگوری” معروف به “آزاده” مشهور به “آملی”؛
در اینجا بازجویان میخواهند زن سعید امامی را به اطاق شکنجه ببرند و فهیمه نوگورانی به آنها التماس میکند



نشسته از پشت سر:“جواد عباسی کنگوری” معروف به “آزاده” مشهور به “آملی”؛
نشسته روبرو:فهیمه دری نوگورانی زن سعید امامی (اسلامی)



نشسته از پشت سر:“جواد عباسی کنگوری” معروف به “آزاده” مشهور به “آملی”؛
نشسته روبرو:فهیمه دری نوگورانی زن سعید امامی (اسلامی)
در فیلم میبینید که جواد آزاده زن سعید امامی را ماده سوسک خطاب میکند و دایما وی را با دمپایی میزند



یکی از ماموران تاریخ مصرف گذشته وزارت اطلاعات



یکی از ماموران تاریخ مصرف گذشته وزارت اطلاعات



یکی از ماموران تاریخ مصرف گذشته وزارت اطلاعات



یکی از ماموران تاریخ مصرف گذشته وزارت اطلاعات



مصطفی موسوی ( کاظمی ) از معاونان و کارمندان ارشد وزارت اطلاعات و همدست و
معاون سعید امامی درانجام قتلهای زنجیره ای



سعید امامی ( اسلامی ) معاون امنیتی و قائم مقام و مشاور ویژه وزارت اطلاعات
فرمانده عملیات و سرپل قتلهای زنجیره ای



سعید امامی ( اسلامی ) معاون امنیتی و قائم مقام و مشاور ویژه وزارت اطلاعات
وفرمانده عملیات و سرپل قتلهای زنجیره ای



قبرسعید امامی ( اسلامی ) معاون امنیتی و قائم مقام و مشاور ویژه وزارت اطلاعات و
فرمانده عملیات و سرپل قتلهای زنجیره ای
-
-
-
-
-
عکس ماموران وزارت اطلاعات ...... عکس سعید امامی ( اسلامی ) ..... عکس مصطفی موسوی ( کاظمی ) .... عکس فهیمه دری نوگورانی زن سعید امامی (اسلامی) .... عکس “احمد شیخها” معروف به “احمد نیاکان” مشهور به “تفتازانی”؛ .... عکس “علی اکبر باوند” معروف به “مجتبی بابایی” مشهور به “امیری”؛ ..... عکس “جواد عباسی کنگوری” معروف به “آزاده” مشهور به “آملی”؛ .... عکس ماموران وزارت اطلاعات ...... عکس سعید امامی ( اسلامی ) ..... عکس مصطفی موسوی ( کاظمی ) .... عکس فهیمه دری نوگورانی زن سعید امامی (اسلامی) .... عکس “احمد شیخها” معروف به “احمد نیاکان” مشهور به “تفتازانی”؛ .... عکس “علی اکبر باوند” معروف به “مجتبی بابایی” مشهور به “امیری”؛ ..... عکس “جواد عباسی کنگوری” معروف به “آزاده” مشهور به “آملی”؛ .... عکس ماموران وزارت اطلاعات ...... عکس سعید امامی ( اسلامی ) ..... عکس مصطفی موسوی ( کاظمی ) .... عکس فهیمه دری نوگورانی زن سعید امامی (اسلامی) .... عکس “احمد شیخها” معروف به “احمد نیاکان” مشهور به “تفتازانی”؛ .... عکس “علی اکبر باوند” معروف به “مجتبی بابایی” مشهور به “امیری”؛ ..... عکس “جواد عباسی کنگوری” معروف به “آزاده” مشهور به “آملی”؛ ....




خانه هدایت اسلامی (موسسه خیریه گل یاس) کرج مرکزی خصوصی زیر نظر بنیاد نور بود که به نگهداری بیش از یک هزار دختر(با سن ۷ سال به بالا) در طی چند سال دوران فعالیت خود می‌پرداخت. با فرار یکی از دختران از این مرکز و مراجعه به مطبوعات و دفتر محمد خاتمی، گزارشاتی در رسانه منتشر شد که حاکی از سو استفاده از دختران در سنین مختلف، ربودن دختران، بهره برداری رییس دادگاه انقلاب کرج و برخی دیگر از مقامات بلندپایه از دختران، معتاد کردن و تجارت آنان داشت.

این مرکز زیر نظر بنیاد نور اداره می‌شد.بنیاد نور متعلق به محسن رفیقدوست (اولین وزیر سپاه و رییس بنیاد مستضعفان و جانبازان) است که به کار تجارت دارو، شکر و.... اشتغال دارد .

دستگیری متهمان

فعالیت این مرکز پس از آن فاش شد که والدین یک دختر با ارائه شکایتی اعلام کردند که دختر ۱۷ ساله شان پس از ربوده شدن به مرکزی بنام خانه هدایت در کرج منتقل شده و مسئولان این مرکز از تحویل دادن دخترشان خودداری می‌کنند. با تحقیقات پلیس مشخصی شد که دهها دختر دیگر نیز به عناوین مختلف به این مرکز آورده شده‌اند.

رسانه‌ها از دستگیری برخی دیگر از مسولان این مرکز به اتهام ربودن دختران، سو استفاده و انتقال آنان به کویت و دبی خبر دادند.

در میان متهمان پرونده؛ دادگاه تنها حجه الاسلام هادی منتظری مقدم رییس دادگاه انقلاب کرج و از مسئولان مرکز را به حدود ده سال حبس و شلاق محکوم کردو احکام سایر متهمان به جزای نقدی تبدیل شد.اتهامات وی در دادگاه :توقیف ونگهداری دختر ۱۷ ساله‌ای به نام «سمن»، اعمال نفوذ برخلاف حق و مقررات قانونی در جهت اداره کردن مؤسسه غیر قانونی «گل یاس» کرج (خانه هدایت)، مشارکت در تحویل ندادن نوزادان بدون سرپرست به خانواده‌هاشان، اخذ رشوه به مبلغ ۵ میلیارد ریال، مشارکت در جلب و توقیف و حبس غیرقانونی چهار فردو جعل عنوان قاضی ویژه مواد مخدر" اعلام شد.

پس از آزادی وی با قید وثیقه رسانه‌ها از ناپدید شدن دختری که با مراجعه به مطبوعات وضعیت این مرکز را افشا کرده بود گزارش دادند مسایل مربوط به ۱۹ دختر ۷ تا ۲۰ ساله‌ای که در این مرکز نگهداری می‌شدند در دادگاه مسکوت گذاشته شد.




«حسین حاج فرج دباغ» نامی است كه مخالفين سروش (همچون كيهان، يالثارات، رجا نيوز و...) برای معرفی عبدالکریم سروش به کار می‌برند. اين، نام واقعی عبدالكريم سروش است كه والدین او در تاريخ 25 آذر1324 (روز عاشورا و وفات مولانا) بر وی گذاشتند. حسین در محله‌های جنوبی تهران (خيابان لرزاده، حوالی ميدان خراسان) بزرگ شد.

دوره متوسطه را در دبيرستان علوی گذراند، مدرسه‌ای كه تركيبی از ايمان و علم «مسلم ساينيست» می‌باشد. او در اين دبیرستان به واسطه دكتر روزبه (يكی از بنيانگذاران دبيرستان علوی به همراه مرحوم علامه کرباسچیان) با فلسفه و شخصيت‌های فلسفی علمی همچون آيت الله مطهری، علامه طباطبايی، مهندس مهدی بازرگان، دكتر شريعتی و... آشنا می‌شود.

سروش به دليل حضور در دبيرستان علوی، به نحله فكری مدرسه حجتيه راه می‌يابد، اما بعد از يك سال به دليل اينكه اين نحله نمی‌تواند پاسخگوي دغدغه‌هایش باشد، آن را رها می‌کند و به صورت تخصصی‌تر به تحقیق در قرآن و فلسفه اسلامی روی می‌آورد.

دكتر سروش دكترای داروسازی را از دانشگاه تهران دريافت می‌نمايد و به توصيه دوستان برای ادامه تحصيل به انگلستان می‌رود. در آنجا در کنار ادامه تحصيل در رشته شيمی آنالتيك، به مطالعه فلسفه علم و فلسفه غرب می‌پردازد. می‌توان ادعا كرد که آغازگر رشته فلسفه علم در ايران دكتر سروش می‌باشد.

پس از انقلاب اسلامی، سروش در چند دور مباحثات ایدئولوژیک به همراه محمدتقی مصباح یزدی در صدا و سیما، به مقابله فكری با گروه‌های منتقد جمهوری اسلامی پرداخت. در این بین بود که با معرفی آیت الله بهشتی و تایید آقای خمینی به عضویت در ستاد انقلاب فرهنگی برای بازگشایی دانشگاهها درآمد.

البته این عضویت به دلایل گوناگون دیری نپایید و سروش از اين مجموعه استعفا کرد.

در دهه هفتاد، دكتر سروش با مطرح كردن مباحثی پيرامون معيشت روحانيت، قبض و بسط ايدئولوژيك دين، و بسط تجربه نبوی، به يكی از جريان‌سازهای سياسی اجتماعی ايران تبدیل شد. بعضی سخنرانیهای وی به ميدان دعوای موافقان و مخالفان وی تبدیل مي شد. اما سروش به فعاليت خود ادامه داد و بيشتر آثار وی در دهه هفتاد خلق شد.

با وجود انتقادها و شایعات بسیاری که درباره نقش سروش در جریان انقلاب فرهنگی، در نخستین سالهای انقلاب اسلامی در ایران، وجود دارد، بعضی او را «اصلاحگر دينی» و عده‌اي «پدر اصلاح‌طلبان ايران» می‌نامند.

جريان فكری دكتر سروش با نشريه «كيهان فرهنگی» آغاز شد و مباحث قبض و بسط ايدئولوژيك دين در آن منتشر شد. اما به دليل تغيير مديريت روزنامه كيهان، برخی گردانندگان نشريه كيهان فرهنگی نشريه‌اي به نام «كيان» تأسيس كردند؛

نشريه‌اي كه مبلغ انديشه روشنفكری دينی بود. در این نشریه به جز سروش، انديشمندانی چون دكتر سيدجواد طباطبايی، مراد فرهادپور، داريوش شايگان، مراد ثقفی و... نیز می‌نوشتند.
دكتر سروش بعد از دوم خرداد، در زمان دولت خاتمی كه وی يكی از حاميان وی بود، به آمريكا مهاجرت نمود. سروش در دانشگاه‌های آمريكا، آلمان، هلند و... در زمینه‌های مولانا پژوهی، اسلام‌شناسی و فلسفه علم به تدريس پرداخت و دیگر به فضای آكادميك ايران برنگشت.



سوناي زعفرانيه - دكترنوري زاده

اعترافات سعيد امامي - دكترنوري زاده

فلاحيان، مردي براي همه فصول جنايت

از حجتيه تا حزب الله – دكتر نوري زاده

خاندان خميني - مهدي شمشيري

غرور و سقوط - ج 1

غرور و سقوط - ج 2

غرور و سقوط - ج 3

ايستاده بر آرمان - علي غريـب

لانه فساد - وقايع داخل زندان اوين

حقوق زن ، حقوق بشر است

اعلامیه جهانی حقوق بشر

از دیکتاتوری تا دموکراسی - جین شارپ

جامعه ایران در دوران رضا شاه

پشت پرده هاي انقلاب - بهرام چوبينه

پاسخ به تاريخ - محمدرضا پهلوي

سقوط شاه – فريدون هويدا

سـتيز و مدارا - رامين كامران

هويت ، كيهان ، سعيد امامي - اكبر گنجي

عاليجناب سرخپوش...- اكبر گنجي

به مردم دروغ مي گفتيم - اكبر گنجي

ساواك – كريستين دلانوا / ج 1

ساواك – كريستين دلانوا / ج 2

ساواك – كريستين دلانوا / ج 3

اسرار كائنات – پروفسور ابراهيم ويكتوري


شگفتيهاي جهان - پروفسور ويكتوري

37 كتاب از صادق هـدايـت

روسپيان سودازده من - ماركز

قلعه حيوانات - جرج اورول

قربانيان انقلاب 57 - عمادالدين باقي

جنايات هولناك رژيم در شهريور 67 - ج 1

جنايات هولناك رژيم در شهريور 67 - ج 2

جنايات هولناك رژيم در شهريور 67 - ج 3

هـمه مــردان شـاه

تاريخ گفـته نشده اسلام

تشيع و قدرت در ايران - ب.كشاورزي

شيطان و خدا - ژان پل سارتر

علي نماد شيعه گري - آله دالفك

پيامبران خرد - شهريار شيرازي

ترور و اسلام - حسين ملك

ملاحظاتي در تاريخ اسلام - ع . ميرفطروس

اسلام شناسي ج 1 و 2 - ع . ميرفطروس

آيات شيـطانـي جلد اول - سلمان رشدي

آيات شيـطانـي جلد دوم - سلمان رشدي

شـــرم - سلمان رشـدي

بشـارت - هوشنگ معين زاده

كمدي خدايان - هـ.معين زاده

آيا خدا مرده است؟ - هـ.معين زاده

خيام و آن دروغ دلاويز - هـ.معين زاده

تولـدي ديـگر - ش . شـفــا

حقوق بشر، قانون بيضه...1 - ش.شفا

حقوق بشر، قانون بيضه...2 - ش.شفا

حقوق بشر، قانون بيضه...3 - ش.شفا

حقوق بشر، قانون بيضه...4 - ش.شفا

بازشناسي قرآن - مسعود انصاري

نگاهي نو به اسلام - مسعود انصاري

كوروش بزرگ ومحمدعبدالله - م.انصاري


الله اكبـــر - مسعود انصاري

روز قيامت در اسلام - م.انصاري

شيعي گري و امام زمان - م.انصاري

اسلام و مسلماني - مسعود انصاري

23 ســـال - علي دشـتـي

تخت پولاد - علي دشتي

فرهنگ چيست - احمد كسروي

كار؛ پيشه و پول - احمد كسروي

فرهنگ است يا نيرنگ - احمد كسروي

سرنوشت ايران - احمد كسروي

دين و جهان - احمد كسروي

در راه سياست - احمد كسروي

در پيرامون خرد - احمد كسروي

درپاسخ بدخواهان - احمد كسروي

خواهران و دختران ما - احمد كسروي

خدا با ماست - احمد كسروي

حاجي هاي انباردار - احمد كسروي

پندارها - احمد كسروي

بهائـيگـري - احمد كسروي

صوفي گري - احمد كسروي

شيعي گري - احمد كسروي







1. مغالطه شخص ستیزی: اظهاراتی را غلط فرض کنیم چون از گوینده آن خوشمان نمی‌آید یا او را مغرض؛ خائن؛ جاسوس و… می‌دانیم. مثال:

کاوه: ناباور می‌گه نباید در انتخابات دهم شرکت کرد چون در کشوری که آزادی بیان و اندیشه نیست و حق انتخابی میون گزینه های مختلف وجود نداره؛ انتخابات جوکه!

مصطفی: نه بابا. اصلا مگه اون مرتیکه آدمه؟! یه کافر بی دین و ایمونه که نشسته اونجا داره واسه خودش زرت و پورت می‌کنه! اگه اون عقل داشت خدا و پیغمبرو زیر سوال نمی‌برد!

دقت کنید که اینجا مصطفی پاسخی به کاوه نمی‌دهد و فقط با حمله به شخص سعی می‌کند کل مطلب را غلط نشان دهد و آن را بی اعتبار کند. البته اینکه کسی را فاقد صلاحیت بدانیم به خودی خود مغالطه نیست؛ به شرطی که استدلال آن طرف را نقد کنیم و بگوییم چرا غلط می‌گوید.

۲. مغالطه خودت هم همین طور: این مغالطه به طور خلاصه همان قضیه «دیگ به دیگ می‌گه روت سیاه» هست! این مغالطه معمولا در زمانی به کار برده می‌شود که یکی از طرفین پاسخی برای طرف مقابل ندارد و به همین دلیل تیغ اتهام را به طرف مقابل برمی‌گرداند تا فشار را از روی خود خارج کند. (این در واقع نوعی از مغالطه شخص ستیزی است که در بالا ذکر شد)

بیژن: حسن! خیلی خطرناکه حسن! نکش این کوفتیو! سیگار سمه. واسه خودت می‌گم.

حسن: زرشک! خودتم که سیگار می‌کشی!

در اینجا حسن تیغ انتقاد را به خود بیژن برمی‌گرداند که در واقع شاید دارد حرف درستی می‌زند. اینکه بیژن خودش سیگاری باشد یا نباشد فرقی در اصل استدلال او نمی‌کند که سیگار مضر است. رد ادعای بیژن توسط حسن به این روش مغالطه است. این مغالطه به شکل دیگری هم مطرح می‌شود که با یک مثال قابل درک است:

سپیده: اینجا در حق زنان اجحاف می‌شه. بعضی از قوانین تبعیض آمیز و نابرابر هستند.

آمنه: نه اینکه الان تو اروپا و آمریکا حق زن تمام و کمال رعایت می‌شه. تو خود غربشم زن همش کالای جنسیه.

اینجا آمنه مغالطه آن هم همین طور کرده است. اینکه در غرب وضع زنان به چه صورت باشد هیچ ربطی به تبعیض و اجحاف حقوق زنان در ایران پیدا نمی‌کند. اگر هم در غرب مشکل مشابهی وجود داشته باشد هم غرب اشتباه می‌کند و هم ایران! این از اشتباه بودن اجحاف حقوق زنان در ایران چیزی کم نمی‌کند. با این مغالطه تنها سعی می‌شود از زیر بار انتقاد شانه خالی شود.

۳. مغالطه پهلوان پنبه: نام‌های دیگر این مغالطه حمله به مرد پوشالین یا سپر بلا است. همانطور که از نام آن برمی‌آید یعنی فردی در استدلال حریف مبالغه کند؛ آن را تغییر دهد یا تحریف کند. و سپس به آن استدلال تحریف شده بتازد و از آن کلی اشکال بگیرد و با خودش حال کند که پاسخ طرف را داده است! در حالیکه انگار به یک مترسک پوشالین حمله کرده و آن را زمین زده است، نه خود استدلال طرف مقابل را.

نازنین: به نظر من ایران باید سکولار بشه تا توش حق همه افراد مسلمان؛ زرتشتی؛ بیخدا؛ بهایی و… به طور یکسان رعایت بشه و دین و اعتقاد باعث تبعیض نشه.

اصغر: یکدفه بگو در دین و ایمونو تو مملکت گل بگیریم و نذاریم هیچ کی دین داشته باشه دیگه. حرفت واقعا دیکتاتوریه. تو نمی‌تونی همه را به زور بیدین کنی.

اینجا اصغر مغالطه پهلوان پنبه کرده است و به خیال خام خود پاسخ دندان شکنی به نازنین داده است. درحالیکه گفته و منظور نازنین این نبوده و اصغر آن را به این شکل تحریف کرده تا حمله به آن آسان شود. ( در پرانتز بگویم که سکولاریسم به معنی جدایی دین از سیاست است نه دین ستیزی. این مغالطه رایج است که برخی روحانیون تا اسم سکولاریسم می‌آید آن را به عنوان اینکه یک پدیده ضد دینی است به باد انتقاد می‌گیرند و با حیله مردم را می‌ترسانند که سکولاریسم یعنی بیخدایی و دین ستیزی و… درحالیکه چنین نیست و مثلا کشوری چون آمریکا سکولار است ولی اکثریت دیندار با کمال آرامش زندگی خودشان را می‌کنند. سکولاریسم یعنی آزادی دینی برای همه؛ نه تحمیل یک دین بر بقیه.)

۴. مغالطه توسل به زور: در این مغالطه با استفاده از تهدید؛ زور و ترس تلاش می‌شود تا مطلبی را به کرسی نشاند. در واقع این اصلا یک استدلال نیست! بلکه کاملا خلاف استدلال است. شاید با تهدید و زندان و ترس از چماق بتوان مطلبی را تحمیل کرد. ولی این یک مغالطه است. البته این مغالطه همیشه لازم نیست به طور مستقیم یا با زور فیزیکی باشد. مثلا سان سور یک نوع توسل به زور است که یک حکومت برای کنترل بیان و تاثیر روی باورهای مردم به کار می‌گیرد.

فرناز: خب من اصلا به گلابی شک دارم. اصلا اعتقاد ندارم به این قضیه ها. به نظر من این قوانینش هم همش ضد بشریه و برای جوامع مردسالار عصر حجری بوده.

عباس: وا گلابیا! تو خجالت نمی‌کشی؟! شرم نمی‌کنی واقعا؟ یهو بگو سیبو پرتغالم قبول نداری خودتو راحت کن دیگه! گلابی نشناس بدبخت! مزدور اجنبی! می‌دونی اگه بخوام می‌تونم به جرم اهانت به گلابی مقدس زندانیت کنم. تازه اونجا برادرهای گمنام اول خدمت مرتدی مثل تو می‌رسن. و بعدش چون خونت مباحه اعدامت می‌کنن. حالا چی می‌گی بچه پررو؟

فرناز: یا گلابی مقدس! به دادم برس! آقا غلط کردم! شما درست می‌گین.

در اینجا عباس (احتمالا یک بسیجی!) با توسل به زور توانسته که فرناز را مجبور به پذیرفتن مطلبی کنه و هیچ استدلالی در آن به کار نبرده. به این طریق هر حرف مهملی را در جامعه می‌توان به کرسی نشاند. چون وقتی کسی به خاطر زور و چماق جرات مخالفت نداشته باشد؛ حرفی زده نشده و طرف مجبور می‌شود که چیزی را قبول کند. (می‌توانید مثال گلابی را با هر واژه دلخواه عوض کنید! کمی بیاندیشیم.)

۵. مغالطه توسل به اکثریت: به این شکل است که ادعا می‌شود حرف ایکس درست است چون اکثر مردم آن را قبول دارند. یا چیزی درست است چون سنت است و همیشه مورد قبول بوده یا باور رایج است.

آرش: من به این و اون و آن دلیل گلابی را قبول ندارم.

مهدی: یعنی تو می‌خوای بگی یه میلیارد آدم الکی گلابی را قبول دارن؟!!! گلابی هست چون از قدیم ندیم مردم گلابی را قبول داشتن و الانم دارن.

در اینجا مهدی به جای پاسخ دادن به آرش؛ توسل به اکثریت می‌کند و می‌گوید من درست می‌گویم چون خیلی‌ها مثل من می‌گویند و باور رایج است. این یک مغالطه است. اگر یک چیز را همه هم قبول داشته باشند صرف مقبولیت دلیل درستی ادعایی نمی‌شود؛ بلکه باید مدرک آورد و استدلال کرد.

۶. مغالطه توسل به مرجعیت: یعنی ادعای اینکه چیزی درست است چون فلان مرجع مشهور آن را گفته یا در فلان جا نوشته. این مغالطه معمولا با آوردن نقل قول یا ارجاع به فردی که در آن زمینه مرجعیت ندارد انجام می‌شود.

فاطمه: گلابی درسته.

کتایون: چرا؟ چه دلیلی داری؟

فاطمه: چون اینشتین؛ نیوتون؛ ابن سینا؛ و… گفتن.

اینجا فاطمه مرتکب مغالطه توسل به مرجعیت شده . البته هر ارجاعی مغالطه نیست و مرجع متخصص؛ بی غرض و مدرکدار می‌تواند درست باشد. البته گاهی حتی مراجع صلاحیت دار هم در زمینه خود درست نمی‌گویند. (باز هم گلابی با ادعاهای بسیار قابل تعویض است!)

۷. مغالطه دوری: یا مصادره به مطلوب، مغالطه ای است که بر خلاف بسیاری دیگر مغالطات که تنها مردم عادی مرتکبشان می‌شوند، حتی بسیاری از فلاسفه و منطق دانان را هم به اشتباه می‌اندازد. برهان دوری به طور خلاصه یعنی تلاش برای اثبات یک گزاره توسط برهانی که همان گزاره از مقدماتش است. یعنی شخصی برای اثبات حکمی استدلالی بیاورد که به طور پنهانی در استدلال خود، حکم (ثابت نشده قبلی) را فرض گرفته است. به همین دلیل گاهی یافتن آن مشکل است، چون شاید در نگاه اول به چشم نیاید. اگر مغلطه کار در این زمینه استاد باشد می‌تواند حسابی طرف مقابل را بپیچاند! دو مثال:

گردآفرید: گلابی بهترین دین جهانه.

محمود: برای چی؟

گردآفرید: چون اگر همه ادیان را در نظر بگیری گلابی در میانشان از بقیه بهتره.

در واقع گردآفرید در در پاسخ به محمود دوباره حرف اولش را به شکل دیگری تکرار کرده است!

مغالطه دوری به یک دور باطل می‌انجامد که می‌تواند بدون نتیجه مدام تکرار شود

۸. مغالطه معمای غلط: نام های دیگر این مغالطه «این یا آن» یا «سفید و سیاه دیدن» است. یعنی اینکه تنها دو فرض برای چیزی قائل شویم؛ در حالیکه حالت‌های دیگری هم وجود داشته باشند و ما آن شقوق را یا واقعا ندانیم یا بیخیال شویم. این مغالطه معمولا باعث سردرگمی می‌شود و اصلا کارکرد مغالطه همین به غلط انداختن و سردرگم کردن با استدلال غلط ولی خوش‌ساخت است. راه جلوگیری از این مغالطه این است که با ذهن باز با مسائل برخورد کنیم و همیشه احتمال این را بدهیم که شاید تمام حالات ممکن را در نظر نگرفته باشیم.

بردیا: من ناباورم.

نرگس: پس بگو ببینم تو خالقی یا مخلوق؟

در اینجا نرگس مرتکب مغالطه معمای غلط شده است. یعنی طرف مقابل را مجبور کرده که تنها از دو حالت انتخابی او یکی را انتخاب کند، درحالیکه احتمالات دیگری هم هستند.

۹. مغالطه توسل به نادانی: یا توسل به جهل. یعنی استفاده از فقدان شواهد به نفع یک گزاره؛ به عنوان شاهدی بر درستی گزاره برعکس آن.

بهمن: من می‌گم خدا صد در صد وجود داره.

قلی: از کجا مطمئنی؟

بهمن: تو می‌تونی ثابت کنی اصلا خدایی وجود نداره؟

قلی: نه!

بهمن: دیدی دیدی! پس تو هم به وجود پروردگار عالم معترفی!

اینجا بهمن مرتکب مغلطه توسل به نادانی شده است. اینکه کسی نتواند عدم وجود چیزی را اثبات کند دلیل درستی آن گزاره نمی‌شود. با همین استدلال می‌توان نتیجه گرفت که هیولای اسپاگتی پرنده و غول چراغ جادو هم وجود دارند چون نمی‌توانیم عدم وجودشان را اثبات کنیم!

یک مثال جالب دیگر در ویکی‌‍پدیا پیدا کردم که قبلا در کتابی خوانده بودم. بد نیست آن را بیاورم. این مثال واقعی است. اسقف انگلیکن به نام هوگ مونت فیوره در کتاب خود به نام «احتمال خدا» با این مطلب به خیال خود فرگشت نئوداروینی را به چالش کشیده که: «اگر خرس‌های قطبی شکارچیان غالب قطب هستند؛ به نظر نمی‌آید نیازی بوده باشد که در فرگشت، استتار سفید رنگ پیدا کرده باشند». ریچارد داوکینز در کتاب خود به نام «ساعت‌ساز نابینا» برای نمونه این ادعای این اسقف را آورده و گفته که: «اگر نویسنده این متن کمی تفکر می‌کرد تا یک خرس قطبی سیاه رنگ را که در کمین یک خوک آبی نشسته و آرام آرام به طرفش می‌رود تصور کند؛ می‌توانست دلیل فرگشتی خز سفید خرس قطبی را درک کند. جهالت (نادانی) در این مورد سبب شده که وی تصور کند هیچ دلیل دیگری [برای رنگ سفید خرس قطبی] وجود ندارد».

۱۰. مغالطه تعاقب: این مغالطه به این صورت است که وقتی رخدادی پیش از یک رخداد دیگر اتفاق افتاده؛ رخداد اولی را علت رخداد دوم بدانیم. ولی دلیلی وجود ندارد که حتما میان دو رخداد پشت سر هم رابطه علّی وجود داشته باشد. پس این مغالطه است.

فرهاد: مینو تو باز چی کار کردی؟! تا اومدی خونه لپتاپم سوخت!

مینو: چرا؟ چه طور مگه؟

فرهاد: آخه از وقتی که تو اومدی این دیگه روشن نمی‌شه.

در اینجا فرهاد مرتکب مغالطه تعاقب شده است. اینکه آمدن مینو با خراب شدن کامپیوتر همزمان بوده دلیل نمی‌شود خرابی کامپیوتر تقصیر مینو بوده باشد. حتما دقت دارید که این مغالطه ریشه بسیاری از خرافات هم هست. مثلا اگر طرف در یک بازی پیراهنی پوشیده بوده و بازی را برده؛ آن پیراهن را خوش یمن دانسته و گمان می‌کند که شاید بردن او در مسابقه ارتباطی به لباس او در آن روز داشته. درحالیکه این مغالطه تعاقب است و استدلال عقلانی (بر پایه خردگرایی) نیست


سال 1377 قبل از اعزام به سربازی , دوستان به مزاح میگفتن : در سربازی همه یا سیگاری میشوند یا کونی !! تو برو سیگاری بشو ؟! من خیال میکردم شوخی میکنند تا اینکه از طریق نیروی زمینی سپاه پاسداران به دوره 2 ماهه آموزشی اعزام شدم در بدو ورود به پایگاه آموزشی , درجه داران مسئول آموزش , بهم میگفتن : بچه خوشگلا اومدن بعد یکیشون میگفت کون شما مثل خمپاره انداز 120 میلی متری گشاده ما اینجا کاری میکنیم در پایان دوره آموزشی بشه به اندازه کالیبر 4.5 تفگ بادی !! همه فهمیدن ....... بله سرکار ........ نه مثل اینکه نفهمیدن ... 50 تا بشین پاشو برین ..... بشینن .... برپا .... از همون اول مربیان آموزشی بچه ها رو به 4 گروه تقسیم کردن گروه اول بچه مایه دارا گروه دوم بچه خوشگلا گروه سوم بچه شرا گروه چهارم کسانی که در گروههای قبلی جای نگرفته بودن ( خوتون دیگه بقیشو حدس بزنین چی میشه راستی اینو بگم من جزو گروه چهارم شدم !!! ) خلاصه دوره آموزشی تموم شد و در یاپان دوره فهمیدم یا باید پول بدی یا کون بدی یا جون بدی یا همون اولش فرار کنی ...... البته یا خودکشی کنی . از شانس خوب من و خرج کردن کمی مایه تیله من در یکی از پادگانهای نیروی زمینی سپاه مستقر در استان تهران تقسیم شدم و بعد از 4 ماه نگهبانی برجک و شب زنده داری بلاخره فرماندهان قرارگاه تایید کردن بنده حسابی آب بندی شده ام و به من گفتن آیا آشپزی یا نانوایی یا خیاطی یا کفاشی و ... بلدم بنده گفتم من برنامه نویسی فاکس پرو و پاسکال و ویندوز 3 و 95 و داس 6.22 بلدم . گفتن این سوسول بازی ها بدرد ما نمیخوره . بلدی تایپ کنی ( با از این ماشین تایپای اولمپیای متعلق به جنگ جهانی اول ) گفتم آره خلاصه مارو فرستادن پرسنلی که مثلا تایپیست بشم ولی اونجا اونقدر تعداد نامه های تایپی زیاد بود و سرعت تایپ من کم که ظرف کمتر از 2 هفته منو انداختن بیرون .... خلاصه ما رو برای تایپیستی فرستادن بازرسی پایگاه ( یگانی که هم کارهای اطلاعاتی میکنه هم نظارتی و هم عملیاتی ) . در اون جا بود که تازه فهمیدم بابا توی این پادگان چقدر بکن بکن اتفاق میافته و هیچ کس هم صداشو در نمیاره . هفته ای نبود که من یک نامه درباره رابطه جنسی خواسته یا ناخواسته به بازرسی کل و دادسرای نظامی تایپ نکنم . اگه بخوام جرایم پادگانهای نظامی رو از نظر فراوانی رتبه بندی کنم اول نهست و فرار از خدمت . دوم تخلفات نگهبانی . سوم لواط ( رابطه جنسی مرد با مرد یا بهتره بگم رابطه جنسی فرمانده با سرباز ) چهارم سرقت پنجم دعوا و درگیری و.... راستی تا بحال از خودتون پرسیدین چرا شبها توی آسایشگاههای سربازها , نگهبان میزارن , سربازا که چیزی برای سرقت شدن ندارن تازه در کمداشون هم قفله و کنار تخت خودشونه .... آره بابا درست حدس زدید برای اینه که سربازا شبها نرن توی تخت هم و از اون کارا بکنن ولی راستشو بگم هر شب از یک جناح آسایشگاه سرو صدای آخ و اوخ میامد ( تا آخر خدمت کسی سراغ من نیومد اولا چون سرباز بازرسی بودم دوما بچه ها توی حمام دیده بودن باسن من چقدر پشمالو هست !!! برای همین هیچ کس از سرباز وظیفه تا درجه دار و افسر نگهبانش رقبتی برای همبستر شدن با من نداشت ) تازه این جریانات توی نیروی زمینی سپاه پاسداران هست وای بحال بقیه نیروهای مسلح و زندان هایی که هیچ کس و هیچ نهادی بر روی آن کنترلی ندارد حالا ببنید وقتی چند صد تا از جوانان زیبا و تر و تمییز را دستگیر میکنن و به بازداشتگاه آشویتس کهریزک میبرن آن عده زندانبان عقده ای که معلوم نیست از کدوم خراب شده ای آمده اند چه بلاهایی سرشان آورده اند ؟ زندانی که بطور مستقیم زیر نظر سردار رادان اداره میشود کسی که خودش دارای رگه هایی از عقده های روانی ناشی از آسیبهای دوران کودکی ست وبرای تخلیه این کینه ها از دگر آزاری لذت میبرد و چه لذتی بالاتر از آزار جنسی زیر دستان و بدانید تا زمانیکه بیماران مازوخیستی مثل حسین شریعتمداری و قاضی مرتضوی و حداد و حجت الاسلام علیزاده و حسینی و مددی ها و زارعی ها و رادانها درارکان قدرت هستند این تجاوزات جنسی هم جزیی از شکنجه های حکومت اسلامی باقی خواهد ماند این نهر از سر چشمه آلوده است .

سوال : بحث شكنجه و بدرفتاری از منظرهای مختلفی میتواند مهم ارزیابی شود و مورد بررسی و دقت نظر قرار گیرد. حداقل آنكه اعلامیه جهانی حقوق بشر كه به مثابه آرما ن مشترك تمام انسانها و ملتها مطرح است, در ماده 5 خود تاكید كرده است: هیج كس نباید شكنجه شود یا تحت مجازات یا رفتاری ظالمانه, ضد انسانی یا تحقیرآمیز قرار گیرد, همچنین در اصل 38 قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران نیز تصریح شده است كه: ” هر گونه شكنجه برای گرفتن اقرار و یا كسب اطلاع, ممنوع است…” اصل 39 قانون اساسی نیز میگوید: ” هتك حرمت و حیثیت كسی كه به حكم قانون دستگیر, بازداشت, زندانی یا تبعید شده, به هر صورت كه باشد, ممنوع و موجب مجازات است.” اما از منظر روانشناختی و با توجه به اینكه جنابعالی یك روانپزشك هستید, ارزیابیتان از اهمیت و ضرورت پرداختن به بحث شكنجه و بدرفتاری چیست؟ به ویژه آنكه ممكن است در نگاه اول این مقوله, بحثی محدود به اقلیتی بسیار محدود و وابسته به حقوق اساسی معدودی از شهروندان تحلیل شود ؟

بیان دو نكته میتواند ضرورت این بحث را تبیین كند. نخست آنكه اساسا انسان موجودی بیوسایكو سوشیال است. به این معنا كه فرانیدها و پیامدهای اجتماعی, در كنار ویژگیهای زیست شناختنی و روانشناختی فرد بر شكل گیری رفتار و تفكر او, تاثیر به سزایی دارد. به بیان دیگر, انسانها صرفا از تجربیات شخصی خود تاثیر نمیپذیرند بلكه مسائل اجتماعی فضایی روانی می آفریندو كل جامعه را تحت تاثیر خود قرار میدهد .

نكته دیگر اینكه, آزادی و امنیت از اساسی ترین نیازهای روانی انسانها به شمار میایند. از این رو میتوان نتیجه گرفت در جامعه ا ی كه شكنجه اعمال میشود, اگر چه تعداد معدودی درگیر مقوله شكنجه میشوند ,اما آثار اعمال شكنجه به دلیل ایجاد فضای روانی و اختلال در آزادی و امنیت اجتماعی, كل جامعه را دربر میگیرد و حاصل این عمل, خودسانسوری است. ضمن اینكه ضررهای خودسانسوری از سانسور و محدودیتهای اجتماعی فرهنگی اعمال شده توسط حكومت بیشتر است چرا كه در خودسانسوری, خلاقیت از بین میرود و فكر و اندیشه جدید تولید نمیشود و در نتیجه جامعه دچار ركود میگردد. در چنین جامعه ای, طبیعی است كه زمینه برای رشد انواع فسادها و انحرافات و ناهنجاری های اجتماعی مهیاتر و فراهم تراست.

ذكر یك مثال, بیشتر این پدیده را تبیین میكند. وقتی شهری مورد حمله هوایی قرار میگیرد, احتمال آسیب دیدن هر فرد یا منزل, كمتر از یك دهم درصد است. اما فضای روانی اجتماعی ایجاد شده, آحاد جامعه را درگیر میكند و انرژی خلاق و تولیدی جامعه را مستهلك مینماید. از این منظر, بحث شكنجه ,واجد اهمیت ویژه ای است.

آیا برای شكنجه به طور عام یا شكنجه سفید به طور خاص تعریف مشخصی وجود دارد؟

در اعلامیه ای كه علیه شكنجه در سال 1975 منتشر و توسط سازمان ملل تایید شد, شكنجه به معنای تمام عملیاتی معرفی شده است كه به وسیله آن درد یا رنج شدید روحی یا جسمی تعمدا توسط كارگزاران عمومی یا شخص ثالث اعمال میشود تا از شكنجه شده یا شخص دیگری, اطلاعات یا اعترافاتی گرفته شود .مطابق این تعریف, هنگام شكنجه فرد را به سبب كاری كه انجام داده یا گمان میرد كه انجام داده باشد ,مجازات میكنند.

مارچلو ویگنار, روانكاو اهل اروگوئه كه سالها در پاریس در تبعید به سر برد, شكنجه را تمام حالتهای تعمدی تعریف میكند كه در آن هر شیوه ای به كار میرود تا باورها و آرمانهای قربانی را نابود كند و او را از هویت و شخصیتش خالی نماید. اما منظور از شكنجه سفید, بیشتر شكنجه های روانی است. به این معنا كه در این نوع شكنجه پس از اعمال شكنجه, نشانه فیزیكی كه نشاندهنده اعمال شكنجه باشد بر جای نمی ماند.

سوال: سازو كارهای شكنجه سفید با شكنجه فیزیكی چه تفاوتهایی دارد؟

از آنجا كه جسم و روان دو مقوله منفك از هم نیستند, در نتیجه عملا تفكیك كامل این دو نوع شكنجه ازیكدیگر ناممكن است. در عمل, روشهای خاص هر نوع شكنجه تاثیر متقابلی بر نوع دیگر دارد و شاهد نوعی تعامل و هم پوشانی هستیم. مهمترین مسئله در شكنجه سفید, بازجویی و شرایط بازجویی است. معمولا بازجویی به دو منظور صورت میگیرد : یكی استخراج اطلاعات دقیق و واضح و دیگری, ایجاد تغییر در تفكر زندانی یا شستشوی مغزی . در نوع اول بازجویی, زندانی تحت فشار قرار میگیرد, اما به میزانی كه اطلاعات دقیق, ریز و صحیح مورد نیاز باشد. زندانی باید در شرایطی قرار گیرد كه انسجام تفكرش حفظ شود و خطاهای ذهنی اش كاهش یابد.

در نوع دوم بازجویی, مسئله برعكس نوع اول است و بازجویی, با روشهای سوال مكرر, بحث و جدل ,تهدید, تلقین یا مرام آموزی, تشویق, خشونت و . . .انجام میگیرد. هدف اصلی این نوع بازجویی, تسریع شكستن ارزشهای زندانی و تشویق او به جایگزینی نظام جدید ارزشی است. در این روش, بازجو در نقش دوست و دشمن, ظاهر میشود و فقط وقتی فشارها كاهش می یابد, این تضاد در جهت دوست شدن با بازجو به معنی پذیرش سیستم ارزشی او حل شود. در این بازجویی های طولانی, خسته كننده با سوالات تكراری در مورد یك موضوع و عدم پذیرش گفته های زندانی و باز تكرار و تكرار و تكرار آن سوالات و بحث, فرد تحت فشار قرار میگیرد. همچنین, جهت دادن به تضادهای درونی زندانی و تاكید و بزرگ كردن اختلافها و تضادهای مطرح در زندگی وی, مد نظر است. در روند این بازجویی ها, قدرت نقادی و مقاومت زندانی ضعیف شده و به تدریج آماده پذیرش تلقین ها میگردد.

آیا روشهای دیگری نیز برا ی اعمال فشار, مثل ایجاد درد جسمی و فشار فیزیكی نیز به كار میرود؟

مسلما بله, بنده آنها را به صورت كلی و با یك طبقه بندی نسبی بیان میكنم. جهت اعمال شكنجه, اعم ازجسمی و روحی, از روشهای زیر استفاده شده است:

1)-ایجاد درد و كتك تا قربانی بین تسلیم شدن و یا تحمل درد, یكی را انتخاب كند. این روش, خیلی موثر نیست و در عمل, تهدید به شكنجه و تحمل انتظار روانی درد, از خود درد سخت تر است.
2)-ایجاد خستگی فیزیكی, كه در این حالت فرد برای مدتی طولانی در نقطه ای, بی حركت وادار به ایستادن میشود. این روش, ابتدا باعث تقویت ویژگیهای اخلاقی و روحی و مقاومت فرد میشود, اما پس ازمدتی زندانی فكر میكند اگر تسلیم نشود, خودش باعث آزار خودش میشود. چون در این شرایط او با خود و مشكلاتش تنهاست و باید در برابر “خویش” مقاومت كند و بین “تسلیم شدن” و “آزار دیدن” یكی ر ا انتخاب نماید. در همین مرحله است كه فرد بر اثر خستگی , دچار تردید در ارزش هایش نیز میشود. در این روش فشار فیزیكی و روانی به گونه ای توام عمل میكنند.
“ایجاد خستگی روانی” شكل دیگری از شكنجه است كه در همین فایل قابل توضیح است. محرومیت ازخواب, بیدار كردن مكرر فرد از خواب, تجویز داروهای محرك یا خواب آور و بازجویی های طولانی ,از جمله شیوه هایی است كه با هدف شكستن اراده و سلب نگرش یا قضاوت نقادانه فرد, مورد استفادهواقع میشود.
3)ـ-كنترل غذا, آب , سیگار و . . . كه در این حالت, زندانی خیلی زود وابستگی فیزیكی خود را به شكنجه گر, جهت برآورده شدن نیازهای اولیه احساس میكند و بر سر دوراهی “غذا” یا “پاسخ به درخواست شكنجه گر” قرار میگیرد.
4)-جداسازی یا زندان انفرادی, پایه این روش محرومیت حسی است. یعنی در این شرایط, مشكل اصلی فرد تنها بودكاهش محركات و داده های حسی نظیر كاهش صدا, مناظر یكنواخت و . . .میباشد. واكنش افراد نسبت به این روش كاملا متفاوت است. بعضی افراد میتوانند مدتها تنهایی رابدون تغییرات روانی شدید تحمل كنند . در حالیكه برخی دیگر, درمدت كوتاهی در زندان انفرادی ,به مرز جنون و افسردگی شدید میرسند.
5)-انتقاد از خود, از آنجایی كه انسان جایزالخطاست و اگر كسی خود را بدون خطا بداند و حاضر به نقد خود نباشد, ضعف شخصیتی محسوب میشود و از سوی دیگر اگر افراد انعطاف پذیر نبوده و درمقابل تغییر مقاومت كنند نیز ضعف دیگر شخصیتی محسوب میگردد, با استفاده از این موضوع در یك بحث و فضای به ظاهر دوستانه, زندانی وادار به ورود به عرصه نقد خود و انتقاد از خویش میشود. بعد از بیان خطاها و نقدها, احساس گناه شدیدی در فرد ایجاد میشود و زندانی برای رهایی از این احساس گناه, مجبور به انتقاد مكرر از خود و یا به بعبارتی, اعتراف و توبه میشود.

در بحث شكنجه روانی به مقوله ” شستشوی مغزی ” اشاره كردید, آیا تعریفی مشخص برای آن وجود دارد؟

این واژه اولین بار توسط یك روزنامه نگار امریكایی در سال 1950 به كار برده شد و به معنای پذیرش درخواست صاحبان قدرت تحت شرایط فشار و زندان و علیرغم ا میال زندانی میباشد. تعریف دیگر شستشوی مغزی, آموزش دوباره و غیر ارادی به فرد, در زمینه سیستم ارزشی و باورهای فرد درشرایط فشار و محدودیت اطلاعات است. از یاد نبریم كه باورها, اعتقادات و قضاوتها خود بر پایه مجموعه ای از اطلاعات قرار دارند. اگر فرد در شرایط محدودیت اطلاعات قرار بگیرد و علاوه بر این محدودیت تحمیل شده, اطلاعات تحریف شده و یا اساسًا نادرست نیز به وی داده و ارائه شود, زمینه برای تغییر باورهایش فراهم میگردد.

به نظر شما, آیا نقطه نهایی شكنجه همین جاست یا اهداف و پیامدهای دیگری هم مد نظر است؟

نقطه نهایی شكنجه به هدف شكنجه گر وابسته است كه آیا هدف از اعمال فشار گرفتن اطلاعات است یا شستشوی مغزی(تواب سازی)اما هر كدام كه باشد, انسجام وجودی فرد را بر هم میزند و قربانی با تحمل فشار زیاد, وادار به انتخاب بین “بدتر” و بدترین” میشود. یعنی بین ” فشار زیاد جسمی و روحی ” و یا “پذیرش درخواستهای بازجو” باید یكی را انتخاب كند.
عمیق ترین تغییر در شكنجه, رسیدن به ” شستشوی مغزی” و یا به عبارتی همانندسازی با مهاجم است .یعنی قربانی هویت و تفكر و باورهای بازجو را درونی ساخته و متعلق به خود میداند. به تعبیر دیگر ,قربانی “فرامن” خود را برون فكنی نموده و بازجو را فرد باارزشی میبیند.

آیا همه افرادی كه تحت شكنجه روانی قرار میگیرند به مرحله شستشوی مغزی میرسند؟

در بررسی پدیده های مربوط به انسان, هیج امر قطعی و صددرصدی وجود ندارد, چرا كه برای بررسی هر پدیده ای عاملهای متعدد مداخله گر و اثرگذار وجود دارد. واكنش افرادی را كه تحت این فشارها قرار میگیرند میتوان به سه دسته طبقه بندی كرد, گروه اول , به ظاهر تسلیم میشوند. گروهی دیگر, تسلیم میشوند و همانندسازی میكنند و گروه سوم در برابر تغییر عقیده مقاومت میكنند.توجه به این نكته اهمیت دارد كه هر سه گروه, صدمه روحی شدیدی متحل میشوند و علائم اضطراب ,افسردگی, توهم, هذیان ها و سوء تعبیرها و خطاهای اداركی در این افراد قابل رویت و احساس است.

آیا راه حلی برا ی كاهش تاثیر شكنجه روحی . روانی وجود دارد؟

یك عامل مهم در ایجاد این تغییرات, محرومیت حسی و محدودیت اطلاعات و اداراكات فرد است .
همچنان كه جسم برای سالم بودن به غذا نیازمند است. مغز نیز برای حفظ كاركرد طبیعی خود محتاج بهره مندی از اطلاعات میباشد و همان گونه كه در شرایط نبود غذای مناسب, گوشت مردار كه انسان فطرتًا از خوردن آن مشمئز میشود و حرام است, قابل خوردن و حلال میگردد, سیستم عصبی نیز در شرایط محرومیت اطلاعات و تحریكات حسی, عطش دریافت اطلاعات را دارد و در این مرحله, قادر به انتخاب و تفكیك و تصفیه اطلاعات درست از نادرست نمیباشد. به عبارتی انسان برای پاسخ به یك نیاز حیاتی كه حفظ پیوستگی ذهن و روان و یا ادامه حیات است, به صورت ناخودآگاه اطلاعات نادرست را می پذیرد. یك راه پیشگیری از این اتفاق, تولید اداراكات و اطلاعات در ذهن است. یعنی زندانی خود را با خاطرات و محفوظات و داستانهایی سرگرم كند. در این شرایط, افرادی كه قدرت تخیل و فانتزی قوی دارند و میتوانند خود را با خاطرات گذشته یا محفوظاتشان سرگرم كنند, آسیب پذیری كمتری دارند. خواندن و مرور اشعار یا متون مقدس و دینی و به ویژه محفوظاتی كه برای زندانی و قربانی, همراه با خاطرات خوش, نیز میتواند جایگزین مناسبی برای محدودیت ادراكی حسی به وجود آمده باشد. در حقیقت, به میزانی كه فرد خود را سرگرم كند و برای خویش “برنامه “تدارك ببیند و از سكوت و در انتظار ماندن بپرهیزد, در عبور سالم تر از این شرایط موفق تر خواهد بود. فردی كه در این شرایط قرار میگیرد, باید “انتظار” را از خود دور كند.

آیا شكنجه تحت تاثیر متغیرهایی قرار دارد؟

البته, توانایی افراد و آستانه تحریك آنها متفاوت است. فردی با سه روز انفرادی تحت تاثیر قرار میگیرد و دیگری با 30 روز. عوامل شخصیتی و حتی سن و تواناییهای جسمی و فیزیكی فرد نیز موثراست. افراد به میزانی كه درونگراتر باشند و ارتباطات اجتماعی شان كمتر باشد, تنهایی را بهتر تحمل میكنند. افرادی كه زود عصبانی میشوند و یا گمان میكنند كه دنیا باید همیشه بر وفق مرادشان باشد ,بیشتر تحت تاثیر قرار میگیرند. هر چه سازگاری ا فراد با محیط بیشتر باشد, امكان تحمل شرایط شكنجه روحی روانی بیشتر میشود. همچنین افرادی كه ذهنیت و حافظه قوی و یا توان خلاقیت بالایی دارند بهتر و بیشتر میتوانند وضعیت انفرادی یا شرایط شكنجه روحی روانی را تحمل كنند. چرا كه وقتی همه چیز را از آنها میگیرند باز میتوانند با توانایی های ذهنی خود, خویش را سرگرم كنند . همانطور كه در پاسخ به سوال قبل گفتم, افرادی كه اهل فانتزی و تخیل هستند هم تحمل بیشتری دراین شرایط نشان میدهند.

اصولاافرادی كه تحت این نوع فشارها قرار میگیرند دچار چه نوع آسیب ها و پیامدهای روحی روانی میشود؟

افرادی كه به منظور ایجاد شستشوی مغزی تحت فشار و شكنجه قرار میگیرند. مراحل روانی خاصی ر ا تجربه میكنند كه شدت و نظم این مراحل میتواند متفاوت باشد. یكی از شایع ترین این حالتها ,افسردگی است. افسردگی در آن, فقط به صورت عاطفی شدن زیاد, وجدانی شدن و احساس غم و گریه خود را نشان میدهد. البته مراحل روانی در افراد در یكی از مراحل زیر متوقف میشود و پیشرفت نمیكند:

1- ابتدا فرد دچار احساس درماندگی و فراموش شدگی میشود. فقط بازجو است كه او را به دنیای بیرون متصل میكند.
2ـ سپس در برابر رفتارهای متغیر بازجو كه روزی مهربان و روزی دیگر بسیارخشن و غیر قابل دسترسی است, دچار حیرت و سرگردانی میشود.
3- احساس تردید و عدم اطمینانكه از او چه میخواهند و البته فقط بازجو پاسخ این سوال را میداند.
4ـ در این مرحله زندانی به بازجو وابسته میشود, میخواهد او را بشناسد و با او ارتباط برقرار كند كه این وابستگی بیمارگونه است.
5_ احساس تردید و از دست دادن شعور و آرمان ها به دلیل وابستگی به بازجو.
6_ احساس گناه به دلیل وابستگی به بازجو.
7_ احساس تردید و سوال در مورد سیستم ارزشی خود.
8_ از دست دادن قدرت نقادی و ارزیابی چند جانبه كارهای خود.
9_ احساس بالقوه شكست و ترس از دیوانه شدن
10 _ احساس نیاز شدید برای داشتن اصول جدید و ثابت كه بازجو برای یافتن این اصول به او كمك میكند.
11 _ احساس نهایی تعلق یا همانندسازی.

اگر چه شما در این گفتگو به شیوه های رساندن زندانی به این مراحل اشاراتی داشتید, اما در صورت امكان در این خصوص بیشتر توضیح دهید.

بعد از ایجاد احساس وابستگی به بازجو و احساس گناه, شستشوی مغزی تازه آغاز میشود. هر چیزی كه زندانی بیان میكند, باعث رضایت بازجو نمیشود و بازجو در باره هر جمله سوالات متعدد و چندجانبه ای میكند و شروع میكند به بازنویسی جملات با خود زندانی. زندانی مجبور است نوشته های او ر ا بپذیرد و یا مدام بحث كند و این اساس و عصاره شستشوی مغزی است. در واقع بازجو وقتی راضی میشود كه زندانی از اظهارات قبلی و سیستم ارزشی بازجو برای صحت گفته های خود استدلال میكند .
در تمام این مراحل, زندانی همواره در تلاش آگاهانه است كه اصول خود را حفظ كند, ولی مراحل تغییر به صورت ناخودآگاه اتفاق می افتد, یعنی زندانی قبول ندارد و نمی پذیرد كه تغییر كرده است.

آیا اثرات شكنجه روانی و شستشوی مغزی پایدار است, تا كی و چه مدت ادامه دارد؟

انسان همواره در حال تغییر است و هر تجربه ای بر او اثر میگذارد. فردی كه شكنجه و زندان را تجربه كرده با فردی كه این تجربه را نداشته متفاوت است. یعنی كلیه آثار شكنجه هرگز برطرف نمیشود. اما تغییر سیستم ارزشی و باورهای جدید, ناپایدارند و هر چه این تغییر در شرایط بسته تر اتفاق افتاده باشد با تغییر محیط سریعتر و زودتر عوض میشود. باید به این نكته هم اشاره كنم كه شستشوی مغزی در شرایط باز و آزاد نیز اتفاق می افتد. تبلیغات و اثر تبلیغ, نوعی از شستشوی مغزی است كه مصرف كننده را متقاعد میكند, او ً لا به این جنس خاص نیاز دارد, ثانیا این مارك از همه ماركها بهتر است یا در مورد برخی گروههای مذهبی و فرقه ها كه از اصول شستشوی مغزی در شرایط باز استفاده میكنند .علامتی كه پایدار میماند احساس بی انگیزه شدن و كنار گذاشتن فعالیتهایی است كه منجر به دستگیری فرد شده است. معمو ً لا یكی از اهداف اساسی سیستم عامل شكنجه هم , ساكت و بی تفاوت نمودن افراد است.

نكته مهم دیگری كه در مورد پایداری اثرات شكنجه باید مطرح شود, این است كه وقتی شستشوی مغزی در فضای بسته و تحت شرایط تهدید و فشار اتفاق می افتد, پایداری اثرات آن به فضای جامعه نیز بستگی دارد. یعنی اگر احساس خفقان و رعب و وحشت در بیرون از فضای زندان نیزحاكم باشد, پایداری اثرات شكنجه بیشتر خواهد بود. در واقع هر وقت اطلاعات جدید فرد با باورهای قبلی اش مطابقت نداشته باشد, در باورهای فرد تردید ایجاد میشود و به عبارتی, اطلاعات و داده های جدید عقاید یا باورها را تغییر میدهد. به همین دلیل, همانطور كه در فضای زندان و محدودیت اطلاعات یك زمینه تغییر باورها مهیا میباشد, در محیط باز بیرون و اطلاعات جدید نیز مجددًا عقاید تغییر میكند.

آیا ترمیم آثار شكنجه, محتاج مراقبت و مواجهه ویژه ای است؟

بسته به نوع شكنجه و تاثیر آن بر فرد, طبیعتًا مواجهه و پرستاری هم فرق میكند. اگر فرد در شرایط فشار دچار علائم روانپریشی از قبیل اضطراب, افسردگی و احساس گناه زیاد شده باشد, بسته به نوع مشكل, درمان ویژه آن ارائه میگردد. مسئله مهم در این شرایط, درك فشارهای زیاد و تجربیات سخت فرد در زندان است. در واقع یك كانون اضطراب بعد از رهایی از شرایط زندان, نگرانی و اضطراب در مورد قضاوتهای دیگران است. نتایج تحقیقات در این زمینه نشان میدهد درد و رنج و بیماری افراد شكنجه شده سیاسی با سایر بیمان روانپزشكی كام ً لا متفاوت است. به طور كلی نیاز به انزوا, سكوت و شرم, انسانهای شكنجه شده را در نفرت عمیقی از خود فرو میبرد و باعث عدم ثبات در رفتارها میگردد.

چه از جنبه روانشناختی و چه از جنبه فیزیولوژیك, چطور به یك فرد شكنجه شده آسیب وارد میاید؟

مهمترین ویژگی و تفاوت انسان, احساس هویت فردی است. آزادی و انتخاب در فعالیتهای روزمره مثل انتخاب نوع لباس و انتخاب نوع و زمان غذا, تماشای تلویزیون یا شنیدن موسیقی, با دیگران بودن و . . . بر اساس نوع شخصیت فرد انجام میپذیرد و منجر به شكل گیری “من” میشود. “من دوست دارم” , “من میخواهم” و نظایر آنها. در شرایط زندان, این احساس وجود “من” و یا هویت فرد لطمه میخورد ,تمام آزادیها و انتخابها گرفته میشود. ابتدا محدودیتهای عینی مثل تعویض لباس, تعیین زمان اجباری برای غذا و یا نوبت دستشویی و حمام و . . . اعمال میشود و سپس وارد حیطه فكری و روانی فرد میشوند. همانگونه كه قب ً لا گفته شد, این فرایند از مجاری كام ً لا منطقی و معقول صورت میگیرد, با این منطق كه “انسان جایزالخطا است و هیج كس نمیتواند ادعا كند در زندگی خود اشتباه نداشته و هدف ما توجه دادن شما به خطاهایتان و اصلاح آنها میباشد” زندانی و قربانی تحت تاثیر و القاء قرار میگیرد. به این ترتیب اگر زندانی بخواهد در برابر این منطق مقاومت كند, متهم به غیر منطقی بودن میشود و اگرآن را بپذیرد شروع به از دست دادن باورها و هویتش میكند. در فضای تهدید و ارعاب و تحقیر و وحشت, فرد زندانی به جایی میرسد كه از انجام كارهای مباح خود در گذشته, مثل مسافرت رفتن , صحبت با دوستان, مطالعه كتاب و حتی نوشیدن یك لیوان آب میوه, احساس گناه و خطا میكند.

آیا میتوان مولفه هایی را برای بهداشت روان در زندان برشمرد؟

در زندان سیاسی, طبیعتًا این مولفه ها با هدف زندانی نمودن در تضاد است. به همین دلیل در بحث نظری كمتر كشوری حاضر به تایید مقوله ” زندانی سیاسی” است.

به نظر شما, فرد شكنجه گر و یا واقف بر اعمال شكنجه چه خصوصیاتی دارد؟

در بررسی شخصیت افرادی كه در جامعه یا خانواده اعمال خشونت میكنند, مشاهده شده كه اكثر این افراد به صورت مشخصی خود قربانی خشونت بوده اند. در واقع, پدر “كتك خورده”, پدر “كتك زن ” میشود. نكته دیگری كه در بررسی و درمان افراد شكنجه شده دیده شده است, میزان اهمیتی است كه فرد شكنجه شده در شرایط خارج از زندان نیز به حرفهای شكنجه گر میدهد و لذا میتوان اینگونه نتیجه گرفت كه بین شكنجه گر و قربانی, شباهتهایی وجود دارد. مهمترین این شباهت ها این است كه به ندرت شكنجه گر و یا قربانی به خودی خود از شكنجه و یا آموزش آن صحبت میكند. هر دوی آنها با رازی یكسان كه آنان را از دنیای زندگان جدا میكند به هم وابسته اند. در واقع شكنجه گران را اگر به صورت مجموعه و یا نظام نگاه كنیم, در می یابیم كه هیچ كس شكنجه گر به دنیا نیامده است, بلكه برای شكنجه كردن “تربیت ” میشود. در واقع شكنجه گران پیشاپیش بر مبنای ملاكهایی از قبیل گسستگی از محیط فرهنگی اولیه, بیكاری, وضعیت اقتصادی ناپایدار, بی اطمینانی نسبت به آینده و . .. انتخاب میشوند و ملاكهای كاذبی مانند زورمندی, استحكام, شجاعت, هوش و . . . برای انتخاب, به خود این افراد مطرح میگردد. در شرایطی كه این افراد بیشترین ارتباط با یكدیگر, یعنی گروه شكنجه گران دارند, از ارتباط با جامعه عادی محروم میشوند.

نكته دیگر این است كه به نظر میرسد این افراد خود به نوعی دچار شستشوی مغزی شده اند و اعتقاداتی به آنها القاء شده است. پدری كه فرزند خود را به قصد تنبیه تا حد كشتن كتك میزند, برای خود توجیه دارد. شكنجه گران هم خود را توجیه میكنند و یا به تعبیری توجیه شده اند و این در ابعاد فكری ذهنی و ناخودآگاه آنهاست كه خود را محق میدانند. این را هم اضافه كنم كه خیلی از آنها در جامعه ارتباطات به ظاهر خوبی دارند. در واقع دوشخصیتی اند و كسی نمیتواند گمان كند كه مخاطب او , روی دیگری دارد كه در محل زندان آشكار میشود. به نوعی تجزیه و انفكاك شخصیت در شكنجه كنندگان و یا سیستم طراحی كننده به وجود آمده است. احتمالات دیگری هم مفروض است, از جمله اینكه سیستمی كه طراحی شكنجه میكند, ممكن است پارانوئید باشد و دنبال دشمن بگردد, ولی خود آن افراد چون توجیه ایدگولوژیك میشوند و باور پیدا میكنند, عمل مینمایند. احتمال شیوع افراد سادومازوخیستیك كه از آزار دادن افراد یا از آزار دیدن لذت میبرند, در طیف شكنجه گران مورد بررسی علمی قرار نگرفته است.

نوع مواجهه با شكنجه در كشورهای جهان سوم و كشورهای پیشرفته چگونه است؟

در كشورهای توسعه یافته چون حقوق فردی انسان و كرامت وی بیشتر مطرح است, قانون بهتر اعمال میشود و لذا اگر میخواهند با فرد برخورد كنند, حتی در جنبه های سیاسی و امنیتی و اجتماعی, ابتداء سعی میكنند اطلاعات را جمع آوری كنند و بعد بر اساس مستندات با فرد برخورد میشود. یعنی اطلاعات مستمر در دست هست و به آن دلیل ها فرد بازداشت میشود و بعد او یا خطا را میپذیرد یا نه و البته در نهایت قانون تعیین تكلیف میكند. لذا كارآگاههای خصوصی خیلی فعالند تا جمع آوری اطلاعات كنند. ولی در كشورهای جهان سوم و در حال توسه, افراد را به محض اینكه فكری یا توهمی در مورد آنها وجود داشته باشد, صرف این توهم و نظریه كافی است كه با آنها برخورد صورت گیرد.در واقع بازجویی و تحت فشار قرار دادن آنها برای اثبات فرضیه است و باید اعترافاتی در جهت تایید فرضیه گرفته شود. اگر مسئله اجتماعی باشد و مثلا كسی كشته شده باشد یا دزدی رخ داده باشد , فشار زیادی بر فرد میاید كه اقرار كند و اگر اقرار نكرد, آزاد میشود. در موارد سیاسی هم اگر اطلاعاتی به دست نیامد و اقراری وجود نداشت, مسئله شستشوی مغزی, مرحله بعدی است كه باید فرد اعترافات نادرستی را عنوان كند.

و سوال آخر این است كه اساسَا آگاهی قبلی بر مقوله شكنجه و متدها و روشهای آن تا چه حد میتواند به فرد كمك كند تا مواجهه ای غالب با پدیده داشته باشد؟

این آگاهی قبلی در نحوه مواجهه موثر هست, اما كمك زیادی نمیكند, چرا كه فرایند به گونه ای ناخودآگاه تكوین مییابد.تصور كنید كه ما به امر واقف باشیم كه اگر میكروب سیاه زخم به بدن ما وارد شود, دچار عوارض آن و مبتلا به بیماری میشویم. اما به هر حال اگر میكروب مزبور وارد بدن ما شود ,به رغم آگاهیهای قبلی مبتلا میشویم, چرا كه فرایندی ناخودآگاه رخ میدهد و میزان آگاهی تاثیر قابل توجهی برای پیشگیری از روند ابتلا به بیماری ندارد. مگر اینكه میزان آگاهی باعث شده باشد كه فرد از قبل خود را قویتر كرده باشد و دفاعهای عمیق تری بروز دهد, مثل واكسنی كه فرد از قبل آن را تزریق نموده و آماده تر است. این آمادگی قبل موثر هست, اما تاثیرش هیچ وقت صددرصد و تمام و كمال نیست.

* *گفت وگوی صورت گرقته با مریم رسولیان (روانپزشک)