جورج تيموتي كلوني در 6 مي 1961 در شهرزيباي كلسينگتون از ايالت كنتاكي آمريكا چشم به جهان گشود. جورج درخانواده اي معروف در زمينه تجارت وهنر به دنيا آمد پدر جورج ، «نيك كلوني » مجري راديو و تلويزيون بود و عمه جورج ، رزماري كلوني نيز خواننده بود. خانواده جورج از كاتوليكهاي بسيار متعجب بودندو همه مسائل و احكام دين خود را رعايت مي كردند و جورج در چنين خانواده اي پرورش يافت دوران دبستان و دبيرستان خود را در لكسينگتون گذراند و براي تحصيلات دانشگاهي به شمال كنتاكي رفت ، او علاقه زيادي به درس و تحصيل نداشت و هميشه بهانه اي مي آورد تا بار مسئوليت درس خواندن فرار كند.
در كلاسهاي دانشگاهي خود شركت نمي كرد.علاقه او به كار در خريد و فروش اجناس و كالاهارا در آنجا بگذراند و خريد و فروش كه البته به كار در راديو و تلويزيون نيز گرايش داشت ، لذا پس از پايان تحصيلات توسط پدرش به كار گويندگي درتلويزيون مشغول شد كه اولين كارش محسوب مي شد در همان زمان پسرخاله اش ميكل فرير به لكسينگتون آمده بود تا در آنجا فيلم كوتاهي درباره اسبهاي مسابقه اي تهيه كند، به جورج هم نقش كوچكي داد به اين ترتيب جورج وارد عرصه بازيگري شد و با ايفاي نقش هر چند كوچش استعداد خود را در اين زمينه نشان داد. از سويي ديگر با كار در تلويزيون توانست راه خودرا در رشته بازيگري باز كند و اولين نقش خود رادر سريال تلويزيوني اتاق اورژانس كه ازبرنامه هاي پربيننده تلويزيون آمريكا بود اجراكرد و مورد توجه همگان قرار گرفت .
جورج تصميم گرفت نزد عمه اش «رزماري كلوني » به لس آنجلس برود تا شايدبتواند در آنجا يعني هاليوود دنياي هنرپيشگان كاري پيدا كند، پس در سال 1982 راهي لس آنجلس شد اما يكسال بيكار بود و تنها از طريق عمه اش حقوقي ناچيز دريافت مي كرد در عوض راننده عمه اش شده بود و او را به سرصحنه مي بردتا برنامه اجرا كند. جورج از اين وضعيت ناراضي بود و به دنبال كار مي گشت . بالاخره در يك كارگاه ساختماني و همچنين يك كمپاني فيلمسازي كار پيدا كرد. اولين كار رسمي او در لس آنجلس ، كار در شركت تجاري ژاپني پاناسونيك بود. درسال 1984 جورج كار سينما را با اجراي نقشي كم اهميت در فيلمي بازي كرد كه حتي درمرحله پخش نرسيد اما توجه تهيه كنندگان را به خود جلب كرد. او دلسرد نشد بلكه به بازي در فيلم هاي سينمايي علاقمند شده بود. و احساس مي كرد اگر پا در اين عرصه بگذارد به موفقيت دست مي يابد او با قيافه اي جدي ، مصمم و خوش تيپي كه داشت نظر كارگردانان را به خودجلب كرد. جورج از اينكه توانسته بود، راهي به سينما پيداكند، بسيار خوشحال بود. بازي او در فيلم هاي يك روز خوب با خارج از ديد در كنار جنيفرلوپز در سال 1998، از طلوع تا غروب ، اي برادر كجايي و طوفان كامل كه اكثر موضوعشان درباره دزدي و پليسي بود.
جورج تصميم گرفت نزد عمه اش «رزماري كلوني » به لس آنجلس برود تا شايدبتواند در آنجا يعني هاليوود دنياي هنرپيشگان كاري پيدا كند، پس در سال 1982 راهي لس آنجلس شد اما يكسال بيكار بود و تنها از طريق عمه اش حقوقي ناچيز دريافت مي كرد در عوض راننده عمه اش شده بود و او را به سرصحنه مي بردتا برنامه اجرا كند. جورج از اين وضعيت ناراضي بود و به دنبال كار مي گشت . بالاخره در يك كارگاه ساختماني و همچنين يك كمپاني فيلمسازي كار پيدا كرد. اولين كار رسمي او در لس آنجلس ، كار در شركت تجاري ژاپني پاناسونيك بود. درسال 1984 جورج كار سينما را با اجراي نقشي كم اهميت در فيلمي بازي كرد كه حتي درمرحله پخش نرسيد اما توجه تهيه كنندگان را به خود جلب كرد. او دلسرد نشد بلكه به بازي در فيلم هاي سينمايي علاقمند شده بود. و احساس مي كرد اگر پا در اين عرصه بگذارد به موفقيت دست مي يابد او با قيافه اي جدي ، مصمم و خوش تيپي كه داشت نظر كارگردانان را به خودجلب كرد. جورج از اينكه توانسته بود، راهي به سينما پيداكند، بسيار خوشحال بود. بازي او در فيلم هاي يك روز خوب با خارج از ديد در كنار جنيفرلوپز در سال 1998، از طلوع تا غروب ، اي برادر كجايي و طوفان كامل كه اكثر موضوعشان درباره دزدي و پليسي بود.
او را به بالاترين درجات موفقيت و شهرت رساند. اكنون او به يك ستاره هاليوود تبديل شده بود ودر سال 2000 به عنوان يك هنرپيشه فعال درهاليوود معرفي شد. درسال 1982 او با يك هنرپيشه هاليوودي به نام «تاليا بالسام » ازدواج كرد. اما پس از 3 سال از هم جدا شدند جورج كلوني هنرپيشه اي است كه در بيشترفيلم هايي كه بازي كرده ، موضوع ، آنها به دزدي مربوط و تاكنون توانسته كه به موفقيت هاي زيادي دست پيدا كند .
0 پاسخ به زندگینامه جورج کلونی
نظر شما چیست؟