خاکستر سوزان


اگر کمک هاي اوليه نمي دانيد با بکار بستن چند نکته اصلي مي توانيد در ثانيه هاي اول حادثه، مفيد واقع شويد و جان کسي را نجات دهيد.

به محض برخورد با کسي که مجروح شده، يا به زمين افتاده خود را به مجروح برسانيد و در راه رسيدن با فرياد ديگران را از مجروح شدن فرد مطلع کنيد و کمک بخواهيد. سپس مراحل زير را انجام دهيد:
1- تنفس: مطمئن شويد شخص مجروح مي تواند نفس بکشد. اگر چيزي جلوي نفس کشيدن او را گرفته (مثلاً لخته خون در دهان يا ماسک پارچه اي) سريعاً آنرا از دهانش دور کنيد.
2- اگر بعد از باز کردن راه هوايي، باز هم نفس نکشيد، شخص به تنفس مصنوعي دهان به دهان احتياج دارد. فرياد بزنيد و از اطرفيان بخواهيد کسي که کمک اوليه مي داند جلو بيايد و کمک کند.
3- خونريزي: فرد خونريزي کننده را روي زمين بخوابانيد. با يک پارچه تميز روي محل خونريزي فشار دهيد. اگر مکان خونريزي از گردن فرد يا اطراف دهان فرد است، مطمئن شويد فشار روي محل خونريزي تنفس فرد را مختل نمي کند. مهمتر از هر چيز تنفس زخمي است. براي جلوگيري از خونريزي طوري گردن فرد را فشار ندهيد که باعث خفگي اش شويد.
4- اگر فرد هوشياري کامل ندارد، يا روي زمين دراز کشيده، آب به دهان فرد نريزيد. آب در دهان فرد ناهوشيار باعث خفگي مي شود. همچنين سعي کنيد مجروح را به پهلو بخوابانيد. به اين صورت ترشحات و مايعات دهان وي به مجراي هوايي راه پيدا نمي کند.
5- ضربه به سر، (خصوصاً به همراه خونريزي از گوش) باعث کاهش هوشياري مي شود. فرد جهت را تشخيص نمي دهد و هر لحظه احتمال سقوط يا گم شدن در جريان اتفاقات دارد. به اين فرد کمک کنيد که از صحنه درگيري خارج شود. و تا مطمئن نشديد جاي امني نشسته است او را رها نکنيد.
6- حين حمل افراد مجروح، (خصوصاً افرادي که به کمر آنها آسيب خورده) نبايد به کمر فرد مجروح فشار وارد شود. بهترين راه حمل مجروح گذاشتن وي روي پتو يا يک پارچه بزرگ مثل چادر خانمها و حمل او با گرفتن گوشه هاي پارچه است. احتمالاً پيدا کردن برانکارد يا پتو در جريان کارزار سخت است، پس در صورت امکان فرد را بغل کنيد. ولي حمل مجروح در حالي که دست و پاي فرد از دو طرف توسط مردم کشيده مي شود مي تواند صدمات شديد به نخاع فرد وارد کند.
7- اگر افراد مسلط به کمک اوليه و کساني براي حمل مجروح بر بالين مجروح رسيدند، اطراف بيمار را خلوت کنيد. کمک کنيد که راه حمل کنندگان به سمت مکانهاي امن باز شود.
8- پليس ضد شورش مسلح به گاز اشک آور، اسپري فلفل و تانکرهاي آب جوش و مايعات اسيدي است. مايعات تخصصي مختلفي براي مقابله با هر کدام وجود دارد که متاسفانه در اين شرايط نمي توان به آنها دسترسي پيدا کرد. اما در اکثر موارد شستشوي عضو آسيب ديده، خصوصاً چشم ها با آب فراوان کمک مي کند. در مورد خاص اسپري فلفل بخاطر حلال چربي در آن، به سادگي با آب شسته نمي شود. شستشو با شير پرچرب کمک کننده است.
9- کمک بخواهيد. در حالي که سعي مي کنيد مجروح را به بيمارستان برسانيد فرياد بزنيد "پزشک". احتمال اينکه کسي که کمکهاي اوليه مي داند در نزديک شما باشد زياد است.

اگر کمک اوليه مي دانيد، خودتان به همراه دوستانتان گروههاي کوچک امداد تشکيل دهيد و مردم را ياري دهيد. يک گروه کوچک امداد متشکل از يک پرستار مجهز به وسايل کمکهاي اوليه، چند جوان قوي براي حمل مجروحين به نواحي امن که پرستارها ايستاده اند و چند وسيله نقليه (حتي موتور سوار) براي حمل مجروحين به بيمارستان هاي امن مي تواند جان ده ها نفر را به سادگي نجات دهند. امروز روزي است که با نجات هموطنانتان مي توانيد تا آخر عمر به شجاعت خود بباليد.





ابراهیم شریفی یا همان الف- شین که نامش در پرونده مربوط به قربانیان تجاوز در زندان‌های جمهوری اسلامی ایران مطرح شده بود، به تازگی از ایران خارج شده است.

آقای شریفی در مراجعه به مهدی کروبی یکی از کاندیداهای معترض به نتایج انتخابات دهمین دوره ریاست جمهوری گفته بود که در زندان مورد آزار و تجاوز جنسی قرار گرفته است.

آقای شریفی می‌گوید دانشجوی کامپیوتر و دانش‌آموز زبان ایتالیایی بوده و در ستاد مردمی مهدی کروبی به عنوان ناظر گردشی حضور داشته است. ابراهیم شریفی در گفت‌وگویی با رادیو فردا از دستگیری خود تا تجاوز در زندان می‌گوید:

ابراهیم شریفی: بعد از انتخابات هنگامی که از کنسولگری کشور ايتاليا به خانه باز می‌گشتم، در بلوار کنگان شهرک نفت کسی مرا صدا زد، جلو رفتم و يک نفر دستم را از پشت گرفت و به من چشم‌بند و دستبند زد و داخل ماشين کرد و سرم را زير صندلی ماشين برد و مرا به محلی بردند در حالی که چشمانم بسته بود.

رادیو فردا: پس چطور در گزارشی که توسط کميته سه نفره قوه قضاييه منتشر شد، آمده که هيچ ردپايی از آقای الف- شين که شما باشيد در درگيری‌های خيابانی وجود نداشته است؟

شما انتظار داريد اينها چه بگويند. من از همان روز اول که آقای مقدمی شروع به بازجويی از من کرد، نيم ساعت بعد از آن از دفتر آقای کروبی بيرون آمدم و گفتم اين داستان به اين سمت می‌رود که گويا من از شما يا پول گرفته‌ام و تطميع شده‌ام و يا گول بازی‌های سياسی را خورده‌ام.

وقتی دستگير شديد اولين جايی که شما را بردند کجا بود و آيا تفهيم اتهام شديد؟

من در تمام اين مدت اصلاً بازجويی هم نشدم و فقط اسم مرا پرسيدند آن هم زمانی که قرار بود آزاد شوم.

شما را کجا بردند؟

منطقه‌ای که ديگر صدای ماشين هم نمی‌آمد، مرا پياده کردند و به جايی هل دادند که فقط صدای نفس‌های خودم را می‌شنيدم و نفس‌های ديگران. مرا روی شکم خواباندند، نمی‌دانم خوابم برد يا نه، اما حدود صبح صدای ضجه خانمی بلند شد که جيغ می‌زد نکن نکن، نزن نزن.

اين اتفاقات در کجا رخ می داد؟

من نمی‌دانم در کدام بازداشتگاه بوديم، چون هم دستم بسته بود و هم چشمم.

در تمام طول مدت بازداشت دست‌ها و چشم‌هايت بسته بود؟

بله، فقط زمانی که که غذا می‌دادند دستم را از پشت باز می‌کردند و رو به جلو می‌دادند.

چه مدت در اين بازداشتگاهی که نمی‌دانستيد کجا بود به سر برديد؟

از دوم تا نهم تيرماه.

مسئله تجاوز دقيقاً چه زمانی اتفاق افتاد؟

روز چهارم که مرا برای اعدام ساختگی بردند، اعتراض کردم که اين چه وضعيتی است اگر می‌خواهيد اعدام کنيد خب بکنيد اين بازی‌ها چيست.

يک نفر با لگد به شکمم زد و من زمين خوردم و دائم به شکمم ضربه می‌زد و به کسی گفت اين فلان را ببر حامله کن. آنقدر به شکم من لگد زد که خون بالا می‌آوردم. کتفم را گرفت و مرا کشان کشان به اتاقی برد و دست‌های مرا به ديوار زد.

شما گفته‌ايد که برايتان مشخص نبوده اين تجاوز توسط همان شخص انجام گرفته و يا با يک شیء خارجی.

تصور من اين است که همان شخص اين کار را انجام داد، ولی بعداً که فکر کردم ديدم نمی‌توانم با يقين بگويم که اين تجاوز توسط شخص انجام شد يا با وسيله.

حتی آقای قاضی محمدی به من گفت تو هيچ چيزی نگفتی، آيا نگفتی نکن بی‌غيرت نکن بی‌ناموس؟ من جواب دادم آن موقع اصلاً مغزم کار نمی‌کرد که بخواهم حرفی بزنم.

شما آن لحظه چه احساسی داشتيد؟

احساس می‌کنم از هوش رفتم، هم به دليل اين که خون بالا می‌آوردم و هم به دليل اتفاقی که خودتان می‌دانيد. آن شخص به من می‌گفت تو که نمی‌توانی از فلانت دفاع کنی می‌خواهی انقلاب مخملی کنی.

وقتی چشمت را بعد از اين اتفاق باز کردی کجا بودی؟

جايی شبيه درمانگاه بودم، سرمی به دستم بود و دست ديگرم با زنجير به تخت بسته شده بود. تا اينکه فردی آمد و گفت دکتر مردنی است يا خودمان خلاصش کنيم؟ بعد به من چشم‌بند و دستبند زد و در فاصله‌ای ۱۰۰ قدمی کشاند. دو سه ساعت که گذشت مرا سوار ماشين کردند و کنار اتوبان سبلان بيرون انداختند و گفتند تا ۶۰ بشمار و بعد چشم‌بندت را بردار، اگر زودتر اين کار را بکنی برمی‌گرديم و لهت می‌کنيم.

به خانه که رسيدی اولين کاری که انجام دادی چه بود؟

هيچکس از افراد خانواده‌ام در مورد تجاوز خبر نداشت تا زمانی که اين مسئله به وسيله فيلم آقای علامه‌زاده علنی شد. در ضمن هيچ کس به جز آقای کروبی، بعضی از نمايندگان مجلس، نمايندگان قوه قضاييه و بعضی از آيات عظام از اين مسئله خبر نداشتند.

اين مسئله را چه زمانی اطلاع داديد؟

فردای آن روز يکی از دوستان که وکيل بود پيشنهاد کرد که بروم شکايتی مطرح کنم. من به دادسرای الهيه رفتم و شکايتی تنظيم کردم. البته خيلی مرا اذيت کردند ولی موفق شدم نامه قاضی را بگيرم و قاضی گفت به پايگاه يکم آگاهی در خيابان نياوران بروم و گفت ممکن است اين کار منافقان باشد.

مسئله تجاوز را با قاضی مطرح کرديد؟

نه، من هيچ کجا مسئله تجاوز را مطرح نکردم.

پس چه زمانی تصميم گرفتيد مسئله تجاوز را مطرح کنيد؟

من اصلاً نمی‌خواستم مسئله تجاوز را عنوان کنم. زمانی که به آگاهی رفتم، آخر سر به من گفتند دنبال اين پرونده را نگير، اين کار وزارت اطلاعات بوده و برو خدا را شکر کن که آزادت کرده‌اند و زنده‌ای.

من توانستم نامه‌ای از پزشکی قانونی بگيرم، چون هنوز کمر و شکم من زخمی بود، بنابراين يکی از دوستانم پيشنهاد کرد که يا پيش يکی از علما و يا پيش آقای کروبی بروم.

من پيش آقای کروبی رفتم و نمی‌خواستم قضيه تجاوز را بگويم، ولی آقای کروبی با ديدن اشک‌ها و لحن صدايم به من گفت فکر می‌کنم يک چيزی را پنهان می‌کنی و بعد افرادی که در اتاق بودند را بيرون کرد و تنها با من صحبت کرد، مثال زد و آيه قرآن خواند و به صورت سربسته از من پرسيد چنين اتفاقی افتاده و من گفتم بله.

بعد زدم زير گريه و ايشان مرا بغل کرد، در حالی که اشک در چشمانش جمع شده بود و آرام و قرار نداشت.

بعد از گذشت يک ماه و نيم از اين اتفاق، آقای مقدمی از من بازجويی کرد و من به پزشکی قانونی رفتم و پزشک آنجا به من گفت بعد از اين مدت هيچ چيز قابل مشاهده نيست، در صورتی که مأمور قوه قضاييه به من گفت اگر چيزی بود حتی سايزش را هم می دادند، ما کارمان اين است.




اطلاعات موازی به آن دسته از گروه‌ها و سازمان‌های اطلاق می‌شود که به موازات وزارت اطلاعات در زمینه‌های امنیتی پروژه‌هایی را علیه فعالان سیاسی و امنیتی طراحی و اجرا می‌نمایند.

اساس وجود و نیز عملکرد این سازمان‌ها برخلاف قانون فعلی ایران ارزیابی می‌شود. اطلاعات موازی برای دستیابی به اهداف خود اقدام به ایجاد بازداشت‌گاه‌های غیرقانونی نموده که تحت نظارت سازمان زندان‌ها قرار نداشته و بدین لحاظ نیز اعمال انجام شده در آنان عمدتاً همراه با نقض متعدد موارد قانونی حقوق متهمان و بعضاً اعمال شکنجه‌های روحی و فیزیکی است. گزارش ذیل به تعدادی از مهم‌ترین بازداشت‌گاه‌های اطلاعات موازی و شرح رفتارهای صورت گرفته در آن‌ها می‌پردازد. در بخش‌هایی از متن از توضیحات امیر فرشاد ابراهیمی، دبیر سیاسی اسبق انصار حزب‌الله و فعال فعلی حقوق بشر استفاده شده است.

بازداشتگاه کهریزک

سوله کهریزک یا کمپ کهریزک بازداشتگاهی در شهر سنگ از توابع شهرری استان تهران است که پس از تٱسیس طی چندین سال در عملیات‌های مختلف از جمله تخریب محله «خاک سفید» و سپس به طور گسترده در طرح موسوم به ارتقای امنیت اجتماعی و سرکوب معترضان به انتخابات مورد استفاده قرار گرفت. بنابر گزارش‌ها در این بازداشت گاه عده ای از افراد بازداشتی مورد تجاوز قرار گرفتند وعده‌ای به دلیل ضرب و شتم شدید و عدم مراقبت پزشکی در آن جان باختند. در ۶ مرداد ۱۳۸۸ پس از آنکه مرگ محسن روح الامینی فرزند یکی از مقامات حکومتی به انتقادات گسترده انجامید، آیت‌الله خامنه‌ای به دلیل آنچه که « نداشتن استانداردهای لازم برای نگهداری زندانیان » نامید دستور تعطیلی آن را صادر نمود. هر چند دستگیرشدگان اعلام کردند که این بازداشتگاه تا روزها پس از این دستور همچنان مورد استفاده بوده ‌است.

کمیته گزارشگران حقوق بشر در مرداد ماه سال 86 مجموعه‌های گزارش‌های تکان دهنده از برخوردهای صورت گرفته با متهمین طرح امنیت اجتماعی منتشر نمود که در آن به سوله‌ی کهریزک به عنوان محل نگهداری متهمان و برخورد شده در آن اشاره نمود. نیز مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران طی گزارش‌های به این رفتارها اشاره نمود. بنابر گزارش‌ها سوله کهریزک در این زمان فاقد آب، تهویه، وسایل گرم کننده و خنک کننده، هرگونه کف پوش، موکت و تخت خواب، نور کافی، سرویس بهداشتی قابل استفاده و حمام بوده‌است. کمپ کهریزک تا سه ماه آب لوله کشی نداشت و زندانیان تا سه ماه حق نداشتند برای دستشویی از آب استفاده کنند. آب فقط به شرط کتک و کابل خوردن به آنها داده می‌شد. تا یک ماه اول آب را از گالن‌های گازوئیل می‌خوردند که موجب تهوع و استفراغ می‌شد. در دو ماه اول، هر زندانی می‌توانست فقط در ساعتهای ۱۰ صبح و ۱۰ شب ۳ دقیقه از دستشویی استفاده کند و به شرط کتک خوردن و سینه خیز رفتن و پارس کردن مثل سگ، از اب استفاده کند. البته در ۲۰ روز اول در را باز نمی‌کردند و بازداشتی‌ها مجبور بودند همانجا که زندگی می‌کنند جلوی هم ادرار و مدفوع کنند، بعد از ۲۰ روز که در را باز کردند کف سوله را با آب فشار قوی شستند.

غذا دو وعده در ساعت ۱۶:۳۰ و ۲۱:۳۰ میان زندانیان پرتاب می‌شد که شامل یک چهارم نان لواش و یک سیب زمینی بسیار کوچک (تقریبا ۵۰ گرمی برای هر نفر) بود. گاهی افرادی که ضعیفتر بودند و تاکنون این مکانها را ندیده بودند را وادار می‌کردند برای دریافت غذا چهار دست و پا مثل سگ پارس کنند و سیب زمینی را با دندان از روی زمین بردارند. در اثر سوءتغدیه به زودی زندانیان چنان وضعی پیدا کردند که با هر ضرب و شتم کوچکی بیهوش می‌شدند و بیشترشان یک سوم تا نصف وزن خود را از دست دادند. زندانیان کهریزک که اکنون به زندانهای دیگر منتقل شده‌اند هنوز به شرایط عادی برنگشته‌اند و به انواع بیماریهای گوارشی مبتلا هستند. در کهریزک کمتر از نیم متر جا برای هر کسی بود و زندانیان گاهی مجبور بودند نوبتی بخوابند.

ضرب و شتم زندانیان با باتوم، کابل ، سیم‌های برق بافته شده و شوک الکتریکی انجام می‌شد. دست و پای آنها را به صورت کمانی و قپانی می‌بستند و کتک می‌زدند. گاهی هم با دست و پای بسته آنها را تاب داده و پرت می‌کردند. گاهی هم دستها و پاهای زندانیان را به همدیگر می‌بستند. گاهی کف پای زندانیان را می‌زدند و سپس مجبورشان می‌کردند روی پاهای ملتهب خود راه بروند. گاهی برای تحقیر و وحشت ، عورت آنها را جلوی دیگر زندانیان نشان داده و با باتوم و شیشه به آنها تجاوز می‌کردند و در صورتی که زندانی میپذیرفت تا فحشهای بسیار رکیکی به خود دهد، شکنجه متوقف می‌شد.

پس از آن در خرداد ماه امسال گزارش‌هایی از انتقال بازداشت‌شدگان اعتراضات پس از انتخابات علی‌الخصوص روز 18 تیر به این مکان، شکنجه فیزیکی و تجاوز به تعدادی از آن‌ها منتشر شد. یکی از آزاد شدگان در توصیف از وضعیت کهریزک در این دوره می‌گوید: یکی از بازداشتی‌ها در اثر برخورد باتوم به سرش، کم کم بینایی خود را از دست داد؛ ولی با وجود اطلاع شکنجه‌گران کهریزک از وضعیت وی، او را از این محل غیر بهداشتی خارج نکردند. دو روز قبل از آزادی، بازداشت‌شده‌ها به اوین منتقل می‌شوند و فردی که بینایی خود را از دست داده بود، در اتوبوسی که به سمت اوین در حرکت بود، بر روی پای یکی دیگر از بازداشت شدگان جان می‌سپارد. از دیگر شکنجه‌ها در کهریزک آن است که بدن‌ها را خیس می‌کنند و بعد با شلنگ و سیم، بازداشت‌شده‌ها را کتک می‌زنند تا درد تا عمق جان آنها نفوذ کند.

بازداشتگاه 59 سپاه

این بازداشتگاه در زير زمين های پادگان عشرت آباد واقع شده است. اين بازداشتگاه آنقدر فاقد امکانات و قرنطينه شده است که فقط افراد شاغل و دارای اختيارات و مدارج عاليرتبه در امور آن دخالت کرده و اجازه بازديد از آنجا را دارند. در موردی خاص حتی رئيس دادگستری کل استان تهران "عليزاده" در سال 84 آنرا در ليست بازداشتگاه های امنيتی فوق سری قرار داد که حتی به خود او اجازه بازديد از اين بازداشتگاه را نداده بودند.

اين بازداشتگاه تحت اختيار حفاظت اطلاعات سپاه پاسداران اداره می شود و تمام جرائم خاص رخ داده از جمله اتهامات امنيتی و جاسوسی واقع شده در سپاه پاسداران در آن رسيدگی و تکميل پرونده می شود.

امکانات ملاقات به صورت تعريف شده و آئين نامه ای برای متهمين بازداشتی وجود ندارد. تمام سلولهای متهمين انفرادی است و چند اتاق عمومی زير 10 نفر نیز در این بازداشتگاه وجود دارد. در آنجا از بهداشت و غذا و نور کافی و مطلوب خبری نيست .از تماس تلفنی نيز خبری نيست، مگر در حضور بازجو و کارشناس پرونده و با اجازه آنها. اين بازداشتگاه به مانند ساير بازداشتگاههای امنيتی با سيستم تعريف شده خود با متهمين برخورد می کند که برخورد شديد و خشن و عدم مراعات حقوق انسانی و نگه داشتن در بی خبری مطلق يکی از کوچکترين انواع برخوردهاست. در اين مجموعه که البته با امکانات ويژه ای که در بخش بازجويی و شکنجه و انفراديهای خاص دارد گنجايش حدود 300 نفر را داراست.

می توان گفت بازداشتگاه 59 سپاه يکی از سری ترين و مهمترين بازداشتگاههای جرائم امنيتی و جاسوسی سرتاسر کشور است که حتی در مواردی بازداشتی های آن تا مدتها بدون کوچکترين اطلاعی در آن نگهداری و شکنجه و بازجويی و يا حتی معدوم می شوند که همه اين اعمال تحت نظارت مستقيم نهاد اطلاعات سپاه پاسداران ساماندهی و انجام می شود. در اين بازداشتگاه نيز اعلام آمار رسمی افراد و اسامی آنان مرسوم نيست و همه چيز و همه کس از متهم تا مامور بازداشتگاه با شماره گذاری فراخوانده می شوند و همه جا و همه لحظه متهم با چشم بند تردد می کند و مطلقا تا زمان آزادی و يا انتقال کسی را نمی بيند و کسی هم جز بازجو و بازرسين بازداشتگاه به سراغش نمی آيند.

این بازداشتگاه دارای دو بند انفرادی با سلولهایی به ابعاد ۲×۱/۵ متر و یک بند عمومی است. زندانیان جز داخل سلول انفرادی چشم بند دارند و برای انتقال آنان به خارج زندان از آمبولانس استفاده می‌شود. پس از آغاز فعالیت دستگاه اطلاعات موازی وظیفه برخورد شدید با دانشجویان و نیروهای ملی مذهبی را بر عهده گرفت، اطلاعات بیشتری پیرامون فعالیت این زندان غیرقانونی منتشر شد. نهایتااعلام شده ‌است که این بازداشتگاه، که از مهم‌ترین بازداشتگاه‌های خارج از نظارت سازمان زندان‌ها بوده‌است، به زندان اوین (بازداشتگاه امنیتی سپاه پاسداران) منتقل شده‌است. اعتراضات دانشجویانی که پس از واقعه ۱۸ تیر دستگیر شدند و شکایت به کمیسیون اصل نود مجلس ششم و تلاش نمایندگان جنبش دانشجویی در مجلس ششم از جمله علی اکبر موسوی خوئینی و الهه کولایی در تعطیلی این بازداشتگاه موثر بود. پس از زندان توحید، این بازداشتگاه بزرگترین زندان غیر قانونی ایران بود.

بازداشتگاه نبوت

بازداشتگاه نبوت واقع در خيابان سهروردی می باشد و اداره آن مشترکا در اختيار وزارت اطلاعات و سپاه پاسداران است که بر خلاف اکثر بازداشتگاههای امنيتی که در زير زمينها واقع شده اند اين بازداشتگاه با دارا بودن راه ارتباطی مستقل و بدون مزاحمت در بالای يک مجتمع تجاری و به حالت استتار شده ای قرار دارد که حالت يک خانه امن و بازداشتگاه فوق سری را دارد که دارای گنجايش بسيار کمی می باشد و بازداشتی های خاص به آنجا منتقل می شوند که بنا به شرايط جائز نيست به مکانهای معلوم و شناخته شده منتقل شوند.

می توان گفت علی رغم نظارت وزارت اطلاعات بر اين بازداشتگاه ولی عموميت نيروهای عملياتی و اجرايی و بازجويی را نيروهای حفاظت و اطلاعات سپاه پاسداران انجام می دهند. البته از اين مکان به عنوان بازداشتگاه و مکان امن موقت برای برخی بازجويی ها و بازداشت ها و يا نقطه کور در بين بازداشتگاه از نظر رخنه و نشت اطلاعاتی محسوب می‌شود. کل چنين مجموعه کوچکی از چند انفرادی و يک اتاق بازجويی تجاوز نمی کند و افرادی در حد انگشت شمار در آن نگهداری می شوند که پس از تحقيقات و بازجوئی های محرمانه به مراکز امن اصلی در بازداشتگاه های بزرگتر منتقل می شوند. در اين مکان از ثبت رايانه ای و نقل و انتقال اطلاعات در مورد شخص بازداشتی و ملاقات و يا ارجاع به مرجع قضايی خبری نيست و اکثر متهمين آنرا متهمين جرائم امنيتی و سياسی سپاه پاسداران تشکيل می دهند.

عشرت آباد

اين بازداشتگاه نيز در داخل قرارگاه مبارزه با مواد مخدر عشرت آباد واقع شده که گنجايش آن چيزی حدود 250 الی 350 نفر است. دارای 3 سالن می باشد که در هر سالن 15 ع انفرادی به ابعاد 5/1-2 متر وجود دارد که در هر انفرادی به زور 5 نفر نگهداری می شوند.متهمين بازداشتی ريز و درشت مرتبط با مواد مخدر سرتاسر تهران را به اين بازداشتگاه منتقل می کنند. در قسمت درب ورودی تمام وسايل افراد را تحويل و در کيسه های انفرادی برزنتی قرار می‌دهند. متهمين برای اينکه بتوانند پول خرج کنند اجازه بردن تمام پول خود را به بازداشتگاه دارند.

ميانگين مدت اقامت افراد تا زمان انتقال به دادگاه و يا زندان 3 الی 7 روز است البته در موارد خاصی متهمين جرم سنگين و قدرتمند را برای شناسايی رابطينشان و تحت شکنجه و بازجويی قرار دادن ماهها نيز می توانند نگه دارند. بازداشتگاه و تشکيلات عشرت آباد زير نظر اداره مبارزه با مواد مخدر نيروی انتظامی است که يکی از مشهورترين مکانها برای بازجوييهای فنی از متهمين مواد مخدر است. شدت عمل و ضرب وشتم در مورد اينگونه متهمين که با مواد مخدر سر و کار دارند در اکثر نهادهای انتظامی بسيار ضعيف و به ندرت است و اکثرا با آنها برخورد فيزيکی خاص و بسيار شديدی مثل اداره آگاهی و اطلاعات انجام نمی شود ولی بازداشتگاه مرکزی مواد مخدر عشرت آباد تنها جاييست که تا مرحله شکستن دست و پا و فک و دنده های متهمين پيش می روند و مجاز به بهره مندی از اجازه همه نوع شکنجه تا سر حد مرگ، در مورد متهمين مواد مخدری است. از بهداشت وملحفه و غذا برای بازداشتيها خبری نيست مگر پس مانده ها و ضايعات غذای سربازان و کارکنان اداره مبارزه با مواد مخدر که به صورت فله ای پخش و توزيع می شود.

مقوله استحمام و حمام به طور مطلق در اين بازداشتگاه وجود ندارد. حتی اگر فرد بازداشتی ماهها در آنجا باشد و گال بگيرد و يا شپش از سر و کول آن بالا برود. در انفراديها چيزی به نام نور و پنجره و تهويه وجود ندارد.در روز فقط 3 بار اجازه استفاده از دستشويی وجود دارد و درها هميشه بسته است و بازداشتی ها به صورت کتابی کنار هم می خوابند. سالهاست که شستن و تعويض موکت و پتوهای سلولها به فراموشی سپرده شده و اکثرا به استفراغ معتادان و ادرار و مدفوع آنانی که خود را نمی توانند نگه دارند آلوده است. سربازان هر نخ سيگار را به بازداشتی ها ما بين 5 الی 10 هزار تومان می فروشند. از بهداری و دارو و امکانات پزشکی خبری نيست مگر اينکه فرد در حال مرگ باشد که اين واقعه در بازداشتگاه مواد مخدر بسيار رخ می دهد که فرد بر اثر تشنج های پی در پی و عدم رسيدگی و اعزام به بيمارستان دچار ايست قلبی و مرگ می شود که در نهايت با صورت جلسه های ساختگی و نبود شاهد در امر عدم رسيدگی به موقع به وضعيت متهم و بازداشتی متوفی، پرونده بی سرو صدا به نفع متوليان بازداشتگاه و اداره مبارزه با مواد مخدر بسته می‌شود.

البته در مواردی نيز پرونده بازداشتی فوت شده ای را که بر اثر ضرب و شتم و خفگی در زير دست و پای مامورين بازجويی جان داده با پرونده سازی عدم رسيدن مواد مخدر و يا سنگ کوب و ايست قلبی با صورت جلسه های ساختگی بدون هيچگونه اعتراضی می بندند و دست های پنهان هميشه حامی جنايات آشکار و پنهان آنهاست که اين حمايت های ضد انسانی و ناقض حقوق بشر چنان اختياراتی به متوليان بازداشتگاهها می دهد که هر آنچه می خواهند در دخمه ها انجام دهند و صدای کسی به جايی نمی رسد که يکی از اين مجموعه ها بازداشتگاه تحت اختيار نيروی انتظامی، اداره و بازداشتگاه مبارزه با مواد مخدر عشرت آباد است.

شايد به راحتی بتوان گفت که هيچ مرجع انتظامی و نظامی و امنيتی به اندازه اداره مبارزه با مواد مخدر با قشر دختران و زنان بازداشتی سروکار نداشته باشد که بنا به گفته ها و شنيده ها مدعيات مامورين و شاهدين مرتبط با اين بازداشتگاه همه گونه اذيت و آزار و تعرض و نقض حقوق شهروندی و برخورد ناشايست و تحقير آميز توام با سوء استفاده از اين زنان و دختران بازداشتی در حريم بازداشتگاه انجام می شود که البته در موارد نادر زنان و دخترانی که به آنان تجاوز نمی شود بايد گفت نوع برخورد و تفتيشها و بازجوئيهای پشت دربهای بسته از طريق مامورين مرد و ضرب و شتم آنها از جهت اخذ اقرار و اعتراف در مورد اتهاماتشان و يا اتهامات مردان منتسب به آنان مثل پدر و برادر و يا همسر دست کمی از تجاوز و تعرض و اذيت و آزار در پرتو قانون ندارد و مامورين بازداشتگاه عشرت آباد چون يقين دارند که قشر متهمين بازداشتی در اين مجموعه آنقدر آسيب پذير هستند که کسی به فرياد آنها نمی رسند پس در مورد چه متهم زن و چه متهم مرد هر انچه که ناقض حقوق بشر و ضد انسانی است را در مورد آنها بدون ترس و واهمه اعمال می کنند. خصوصا پرونده سازی و تجاوز به نواميس بازداشتی مردم در سلولها که اکثرا دسته جمعی اتفاق می افتد و خيلی ها در جريان هستند و پای ثابت اين تجاوزات اند و اجازه افشاء و برخورد با آنرا نمی دهند و از عاملين اين جنايتها و تجاوزات به صورت مستقيم و يا غير مستقيم حمايت می کنند.

بازداشتگاه سئول معروف به ابوغريب

اين بازداشتگاه در تهران مابين افرادی که درآن نگهداری شده اند و به زندانها منتقل و يا آزاد شده اند به بازداشتگاه ابوغريب معروف شده و تحت اختيار حفاظت اطلاعات نيروی انتظامی اداره می شود و در خيابان سئول و داخل شهرک مسکونی فاطميه واقع شده که لابه لای واحدهای مسکونی گم و استتار گرديده و چند بلوک و زير زمين از اين مجتمع مسکونی به عنوان بازداشتگاه در اختيار آنهاست.

در اين بازداشتگاه اکثرا جرائم خاص واقع شده در بين نيروهای انتظامی را رسيدگی می کنند و متهمين را در جهت تکميل پرونده و بازجويی و اعمال شکنجه های خاص در آن نگهداری می کنند که البته به غير از مجموع متهمين نيروی انتظامی در طی عمليات ارتقاء امنيت اجتماعی تعدادی از متهمين اين عمليات را برای دست و پا شکستن و شکنجه دادن و اقرار گرفتن به اين بازداشتگاه انتقال دادند که اکثر آنها را در کمتر از 1 هفته از آنجا به کمپ- سوله- کهريزک انتقال دادند. تمام سلولهای اين بازداشتگاه بدون استثناء انفرادی می باشد و فنی ترين و وحشتناکترين بازجوئيها چه از متهمين نظامی نيروی انتظامی و يا افراد خاص بازداشتی در آن توسط حفاظت اطلاعات نيروی انتظامی تا حد دست و پا شکستن و مرگ انجام می شود.

همانگونه که اکثر نهادهای نظامی بازداشتگاههای خاص و مخفی خود را برای اعمال شکنجه دارند و در آنها هيچگونه محدوديتی در نوع برخورد با متهمين بازداشتی نيست اين بازداشتگاه نيز مرکز جولان نيروهای حفاظت اطلاعات نيروی انتظامی است که در آن نه متهم بازداشتی ماهيتا ثبت و درج و بعهده گيری می شود و نه کسی در مورد جان و مال و خانواده و نقض حقوق آنان نگران است و تنها نگرانی در بازداشتگاه ابوغريب اين است که کارشناسان و بازجوها نتوانند هر آنچه که می خواهند به عنوان سند و مدرک و اقرار صريح از متهم تحت بازداشت بگيرند و اينکه نتوانسته باشند متهم بازداشتی را به حد اعلا شکنجه نمايند و رعب و وحشت در دل او ايجاد کنند.

66 سپاه پاسداران

اين بازداشتگاه خاص متعلق به سپاه پاسداران که به 66 سپاه معروف است در اتوبان افسريه محدوده بلوار هجرت پشت پادگان علامه طباطبائی قرار دارد و دارای سلولهای انفرادی متعدد و حتی بند عمومی است و در آن متهمين مختص سپاه پاسداران که مرتکب جرم شده اند و يا متهم هستند را نگهداری می کنند. در همین بازداشتگاه بود مدت زمانی مصطفی کاظمی و مهرداد عالیخانی نگهداری می شدند و آیت الله میلانی رهبر مذهبی گروه مهدویت نیز در آن فوت نمود.

اين بازداشتگاه دارای اکيپ های عملياتی زبده و کارآمدی در جهت پيگيری اتهامات و جرائم امنيتی در بين نيروهای سپاه است که بازجوها و کارشناسان آن با اختيارات نامحدود در مورد متهمين بازداشتی عمل می کنند و از نظر فيزيکی و نوع رفتار و نوع متهمين و ضعيت ويژه ای بر اين بازداشتگاه حاکم است و فشارها و تهديدات کمتری نسبت به بازداشتی ها اعمال می شود و نوعی بازداشتگاه در جهت ايجاد سازش و بهره برداری و بازيافت در مورد متهمين را دارد که نه کشتن متهمين آن جايز است و نه دور انداختنشان. پس در اين بازداشتگاه کارهای تخصصی در امور بازجويی و نوع برخورد با متهمين انجام می شود و بنا به دانسته ها امکانات محدودی و در حد کفايتی کمی کمتر از زندان در آن در نظر گرفته شده و تا حدودی با نظر موافق کارشناسان و بازجوها متهمين می توانند با نظارت کامل از تلفن و ملاقات بهرهمند باشند و گويا تعدادی از متهمين قتلهای زنجيره ای که احتمال سوءقصد به جانشان را در ساير زندانها و بازداشتگاهها می دادند بی سرو صدا در اين بازداشتگاه نگهداری می شوند. گنجايش اين مجموعه کمتر از 150 نفر است که البته به مانند تمام بازداشتگاههای خاص که در حال توسعه هستند اين بازداشتگاه نيز در حال توسعه و افزودن به ظرفيت و امکانات خود است. از مقوله شکنجه و بر خوردهای غير فنی با توجه به نوع متهمين در اين بازداشتگاه کمتر استفاده می شود.

از این بازداشتگاه تحت عنوان بازداشتگاه افسریه (قصر فیروزه) نیز یاد می‌شود و یکی از اماکنی بود که از سوی سپاه برای نگهداری معترضان به نتیجه انتخابات ریاست جمهوری دهم به کار گرفته شد. بنابر گزارش‌ها برخی از سران اصلاحات از جمله سعید حجاریان و تاج زاده مدتی در این بازداشتگاه نگه داری شده‌اند.

بازداشتگاه قمر وزارت

اين بازداشتگاه که در خيابان دبستان محدوده بين رسالت و سيد خندان واقع شده است و نزديک وزارت دفاع و در کوچه پشتی بيمارستان قمر بنی هاشم است، تحت مديريت وزارت اطلاعات قرار دارد و اداره می شود. از اين بازداشتگاه توسط درب کوچکی که در انتهای کوچه واقع شده است استفاده می شود که هيچ نام و نشانی بر روی آن حک نشده است.اين بازداشتگاه 2 طبقه می باشد و دارای حياط و 4 اتاق مصاحبه و بازجويی و 8 سلول انفرادی که 6 سلول در طبقه بالا و 2 سلول در طبقه هم کف می باشد که تمام سلولها در طبقه بالا و پائين به گونه ای طراحی شده که همه دور يک محيط دايره ای قرار گرفته اند.

اين مکان برای بازجوئيها وتحقيقات مقدماتی کارشناسان و بازجوهای وزارت اطلاعات به دور از تنش و در تير رس قرار گرفتن است که اکثرا پرونده های خاص فعالان و مبارزان سياسی را به همراه متهمانش رسيدگی می کنند و اکثرا افراد منتقل شده به اين بازداشتگاه مدت زمان زيادی را در آن سپری نمی کنند و از امکانات محدودی نسبت به بازداشتگاههای رسمی برخوردارند و همان قوانين هفته ای 1 الی 2 بار استحمام و 3 تا 5 نوبت استفاده از دستشوئی پيروی می کنند و متهمين در آن ثبت و يا اعلام بعهده گيری نمی شوند و با فضای خارج ارتباط متهمين قطع است و تمام مراحل تحقيقات و بازجويی با چشم بند سپری می شود و اعطاء هر امتيازی به غير از ملاقات که شديدا بهره مندی از آن ناممکن است در اختيار کارشناس پرونده می باشد که تمام خواسته های متهم در قبال نوع عملکرد و بازجويی ها تعيين و اجابت می شود که در اين بين به هيچ عنوان آدرس محل نگهداری متهمين بازداشتگاه قمر در اختيار خانواده ها قرار نمی گيرد و حتی اگر اطلاعاتی در مورد نگهداری و يا بازداشت فرد توسط مامورين وزارت اطلاعات به بستگان بازداشتی ارائه شود اما محل بازداشتگاههايی مثل قمر در اختيار هيچ کس قرار نمی گيرد.

بازداشتگاه منفی چهار وزارت کشور

بر اساس گزارش‌های موجود در تاریخ ۲۵ خرداد ۱۳۸۸، یکی از خبرنگاران خارجی، در حال مصاحبه با مردم در خیابان‌های نزدیک ساختمان وزارت کشور دستگیر و پس از انتقال به زیر زمین وزارت کشور، تعدادی از مردم بازداشت‌ شده را در آنجا دیده ‌است.

همچنین در جریان حمله به کوی دانشگاه تهران (۲۵ خرداد ۱۳۸۸)، شماری از دانشجویان آزاد شده کوی دانشگاه تهران اعلام کردند بامداد دوشنبه ۲۵ خرداد، بیش از ۵۰ دانشجو توسط افراد لباس شخصی که به انواع سلاح‌های سرد و گرم مجهز بودند، بازداشت و به زیرزمین ساختمان وزارت کشور منتقل شده بودند. این دانشجویان که برخی از آن‌ها در جریان حمله به کوی دانشگاه زخمی شده بودند، ساعت‌ها در زیر زمین وزارت کشور مورد ضرب و شتم قرار گرفتند.

سوله پاسارگاد

سوله پاسارگاد، واقع در نزدیکی پاسگاه نعمت آباد (حوالی تهران، ابتدای جاده ساوه) یکی دیگر از بازداشتگاه‌های غیرقانونی اطلاعات موازی ایران است. نام این بازداشتگاه پس از اعتراضات انتخابات ریاست جمهوری دهم مطرح شد. تعدادی از بازداشت‌شدگان اظهار داشتند که در این سوله‌ها، آنها را عریان نگهداری شده و در معترض تهدید به آزار جنسی قرار داشته‌اند. این مکان پیش از این کارخانه اسلحه سازی متعلق به وزارت دفاع بوده‌است



جنگ رواني چيست؟

جنگ رواني يکي از پيش پا افتاده ترين اصول زندگي بشر بر روي کره زمين است و اصولا" راز بقاي او علاوه بر جنگ کلاسيک و فيزيکي, جنگ رواني نيز بوده است ولي در چند دهه اخير که رسانه‌ها و اطلاعات رشد بسيار زيادي کرده اند و به قولي، انفجار اطلاعات رخ داده است، ديگر جنگ رواني يک امر عادي و پيش پا افتاده براي بقاء محسوب نمي‌شود، بلکه نبردي است براي تسلط بر افکار و اذهان حال اين نبرد مي‌تواند براي برتري بر يک کليت باشد و يا مي‌تواند تنها براي قبولاندن چيزي جزئي در ذهن مردم باشد. بعد از گذرهاي اخير در جهان و الاخصوص بعد از جنگ جهاني دوم، دکترين هاي مختلفي براي ايجاد جنگ رواني و به چالش کشيدن اذهان به وجود آمد. از سخنراني هاي مهيج هيتلر در مقابل سپاهيانش که به نوعي هيجان گرايي نازيستي منجر مي‌شد بگيريد تا پيام هاي کوتاه و به ظاهر بي اهميتي که هر روزه از تلويزون هاي ملي و جهاني پخش مي‌شوند و به ترتيبي خاص افکار و سياست ها را جهتگيري شده، به مردم تحويل مي‌دهند. نقش مخاطب در باور کردن و يا نکردن اين فوران هاي اطلاعاتي زياد مورد اهميت نيست، زيرا به هر ترتيب که شده اين اطلاعات جهتگيري شده به خُرد مخاطب (چه قبول فردي و چه قبول اجتماعي) داده مي‌شوند. يکي از اصول اساسي جنگ رواني جهل مخاطب است، زيرا مخاطب جاهل هيچ گاه به دنبال يافتن حقيقت نمي‌رود و يا اگر به حقيقت هم بر حسب اتفاق برخورد بکند، آنچه را که از قبل در ذهنش فرو کرده اند را قبول مي‌کند تا حقيقتي بيروني و ملموس تر. مهم‌ترين جنبه جنگ رواني, شکل دادن به نگرش هاي عمومي ملت است حال اين جنگ رواني ممکن است از طريق رسانه‌ها و به صورت شعار نمود يابد و يا به صورتي عملي تر به صورت قتل و ارعاب.
در کل جنگ رواني به آن چيزي گفته مي شود که شما را از هدف اصلي باز دارد يا توي دل شما را خالي کند. مثلا به خود بگوييد: «اي بابا نکنه من دارم اشتباه مي کنم» و از اين جور حرف ها.
و بدين ترتيب شمايي که در ميدان جنگ واقعي عرصه را خالي نمي کرديد ممکن است با يک خبري که کاملا کذب و دروغ محض است يا بيش از حد اغراق آميز و بدور از واقعيت است گمراه شده و دست از رسيدن به هدفي که به دنبال آن بوده ايد برداريد.
اصولا تنها ابزاري که در جنگ رواني به کار مي رود رسانه است. حال اين رسانه هر چه مخاطب بيشتري داشته باشد ابعاد اين جنگ رواني هم بزرگتر مي شود.


رسانه هايي نظير: تلويزيون، راديو، روزنامه ها، مجلات، هفته نامه ها، سايت هاي اينترنتي و ...
هيچ تا بحال فکر کرده ايد چرا اينقدر صدا و سيماي حکومت خون اينقدر اراجيف تحويل جامعه مي دهد؟
پاسخش بسيار ساده است. رخنه به درون افراد جاهل. يک لشگر 10000 نفري از آدم هاي احمق و نادان که با افکار پوچ حکومت غني سازي شده باشند مي توانند به نيرويي بسيار تخريب گر در راستاي اهداف شوم رژيم تبديل شوند.

«جنگ رواني يعني نبرد و نزاعي براي دستيابي به افكار مردم و اراده آنها»


اهداف جنگ رواني عبارت است از:
1- از بين بردن اميد مخاطبان و يا جناح مقابل
2- ايجاد بي‌اعتمادي نسبت به رهبران جناح مقابل
3- ايجاد شكاف در بين جامعه مخاطب


جنگ رواني در واقع نبرد عليه عقل افراد است نه نبرد براي در بند كشيدن ساختار فيزيكي افراد.

نمونه اي از جنگ رواني حکومت خون در صدا و سيماي کثيف اسلامي
يک نمونه از جنگ رواني را مي توان در ماجراي کشته شدن جاودان شهيد راه آزادي «ندا آقا سلطان» در صدا و سيما و رسانه هاي اينترنتي رژيم مشاهده کرد. پس از اينکه 40 ثانيه از آخرين لحظات زندگي ندا که خون به طرز وحشتناکي صورت اين دختر را مي‌پوشاند در کليه رسانه هاي مهم دنيا پخش شد، موج تنفر بسيار زيادي در کليه کشورهاي جهان بر عليه خشونت هاي بکار رفته در ايران ايجاد مي شود به طوري که صحنه جان باختن ندا در مقابل دوربين يک عابر پياده تبديل به يکي از 10 سمبل آزادي در جهان مي شود:


حال ببينيم حکومت کثيف اسلامي براي انحراف افکار عمومي و پاک نشان دادن ظاهري خود از اين جنايت، چگونه اين ماجرا را پوشش مي دهد:
روزنامه سپاه: بي بي سي به اوباش پول داد تا ندا را بکشند.
خبرگزاري دولتي ايرنا: تک تيرانداز منافقين ندا را کشتند.
احمد خاتمي امام جمعه تهران: خود اغتشاشگران ندا را کشتند.
سفير ايران در مکزيک: سازمان سيا ندا را کشت.
به اين مي گويند عمليات جنگ رواني. يعني اينطور وانمود کنند که: من نبودم، دستم بود، تقصير آستينم بود!

لابد عده اي جاهل احمق هم باور مي کنند که راست ميگه... نکنه کار خارجي ها بود... نکنه مردم براي مظلوم نمايي ندا را کشتند! و باورهاي جاهلانه ديگر.

اما لحظه اصابت تير به سينه نداي جاويدان ايران زمين، افرادي که در صحنه بودند ضارب او را دستگير مي کنند و پس از برداشتن کارت شناسايي او وي را آزاد مي کنند. پس از مدتي کارت شناسايي ضارب از طريق اينترنت منتشر و به تاييد افراد حاضر در محل حادثه از جمله يک پزشک به نام "آرش حجازي" -که در عکس بالا نفر سمت چپي با پيراهن سفيد و شلوار لي مي باشد- مي رسد. و بدين ترتيب به شهادت افراد حاضر در محل حادثه "عباس کارگر جاويد" کارمند وزارت کشور و عضو هيات رزمندگان غرب تهران، قاتل ندا بوده است:


«آرش حجازي» در وبلاگش اين چنين مي نويسد:

"امروز تصوير دو کارت در اينترنت منتشر شد که به ضارب ندا آقاسلطان نسبت داده شده است. در اينجا تاييد مي کنم که تصوير فردي که در اين کارت قرار دارد، کاملا با مشخصاتي که من از فردي در ذهن دارم که مردم دقايقي بعد از مضروب شدن ندا گرفتند، و فرياد مي زد: "نمي خواستم بکشمش"، تطبيق مي کند. البته در آن روز ريشش را زده بود، ولي سبيلش را داشت. اما براي اينکه صد در صد مطمئن بشويم و احيانا فرد بي گناهي در مظان اتهام قرار نگيرد، لازم است نشانه ديگري را هم روي اين فرد بررسي کنيم. از آنجا که مردم بعد از اينکه ضارب را گرفتند، پيراهنش را از تنش بيرون آوردند، بر پشت ضارب چند داغ زخم قديمي ديدم. اين داغ ها شبيه جاي زخمي بود که در اثر بُرش با شي تيز ايجاد مي شود..."


و بدين ترتيب رکورد تاريخ وقاحت توسط حکومت دروغ پرور و بي شرف و بي شرم و حيا شکسته مي شود!


(در ماجراي انکار قتل و تجاوز به "ترانه موسوي" از سوي صدا و سيما نيز باز شاهد چنين دغل بازي بوديم.)

روش‏هاي انجام عمليات جنگ رواني


حکومت کثيف از روش‏هاي متفاوتي در جنگ رواني استفاده مي‏کند که مهم‏ترين آنها عبارتند از:

1- شايعه؛
شايعه، ادعاي مشخصي است که جهت برانگيختن باور مخاطبين به کار مي‏رود و دهان به دهان از فردي به فرد ديگر منتقل مي‏گردد و فاقد هر گونه سند و مدرک مطمئن مي‏باشد. اهداف ايجاد شايعه عبارتند از:
الف) ايجاد بدبيني نسبت به جنبش و افراد شرکت کننده در آن، که مي‏تواند آثار نامطلوبي را در پي داشته باشد.
ب) افزايش نگراني و اضطراب در مردم.
ج) ترور شخصيت و لکه‏دار کردن قداست ارزشها، شهيدان و مردم شرکت کننده در تظاهرات ها.
د) ايجاد فضاي ناسالم اجتماعي.
و) ايجاد تفرقه در ميان مردم سبز، براي از بين بردن وحدت و يگانگي که پيروزي هر ملتي تنها در سايه آن تحقق خواهد يافت. نکته مهم ديگر اين‏که در شايعه‏سازي، حکومت حتما در پي نتيجه از آن نخواهد بود؛ زيرا که با ايجاد شايعه، افکار را به سمت مسائل غيرضروري سوق مي‏دهند.

2- تحريف واقعيات؛
تحريف واقعيات نيز يکي از روش‏هايي است که حکومت در آن سعي مي‏کند اذهان عمومي را از حق به باطل منحرف کرده، تا باعث شوند مسائل، طور ديگري جلوه داده شوند و به عبارتي، باعث ‏شوند تا مردم از پيام‏ها و جريانات به گونه‏اي برداشت نمايند که حکومت مي‏خواهد و اين نکته مهمي است که روش‏هاي ديگر، اغلب براي همين هدف به کار برده مي‏شوند.

3- اغراق و مبالغه؛
اين روش ساده و در عين حال کارآ، در جنگ رواني به دو طريق مورد استفاده قرار مي‏گيرد؛ حکومت، نقاط ضعف يا کمبودها و مشکلات موجود در طرف مقابل را بيش از اندازه بزرگ جلوه داده، بر آن تأکيد مي‏کند؛ تا بر نگراني مردم بيفزايد و ديگر اين‏که موارد مثبتي را که خود دارد را به جامعه ارزاني داشته، آنها را در اذهان عمومي بزرگ جلوه داده تا از اين طريق، افراد را به خود جذب کند. اين دو حرکت، هميشه در کنار هم به کار مي رود.

4- تفرقه؛
از آن‏جايي که وحدت و يگانگي، عامل اصلي در موفقيت هر ملت آزاده اي است، تفرقه نيز بر عکس آن عامل اصلي ذلت و بدبختي هر ملتي است. اين روش، تقريبا نتيجه تمام روش‏هايي است که حکومت در جنگ رواني به کار مي‏برد و در حقيقت، حکوکت کثيف در به راه انداختن جنگ رواني، در پي ايجاد تفرقه ميان گروه هاي مختلف مردم مي‏باشد؛ تا از اين طريق، بتواند به منافع خود دست يابد.

5- فريب؛
در اين روش، حکومت سعي مي‏کند تا مخاطب مورد نظر را به سمت يک فضاي ذهني متفاوت با واقعيات سوق دهد و اين عمل، يعني فريب يا دروغ بزرگ، بايد به گونه‏اي ساخته و پرداخته شود که افراد، بدون هيچ مقاومتي وارد آن شوند و القائاتي را که مي‏شود، بپذيرند. بنابراين، حکومت سعي مي‏کند با تلاش و کوشش، ذهن مخاطب را به نتيجه مورد انتظار خويش برساند.

وظيفه ما براي مقابله با جنگ رواني حکومت چيست؟
بهترين روش اين است که اول خودمان را نجات دهيم و بعد ديگران را. بدين ترتيب به هيچ عنوان در مواقع حساس و تاريخ ساز، به خبرهايي که از طريق منابع خبري حکومتي يا سرسپردگان آنها منتشر مي شوند توجه نکنيد. مخصوصا در مواقع سرنوشت ساز و حساس مبارزات. و سپس اطرافيانتان را هم از اين موضوع آگاه کنيد که اين خبري که الان روحيه شما را تضعيف کرده است يک خبر کاملا کذب مي باشد براي در هم شکستن صفوف يکپارچه مبارزين.

توجه داشته باشيد براي مقابله با جنگ رواني حکومت، به موارد زير اصلا توجه نکنيد:

1- اخباري که از راديو و تلوزيون حکومتي پخش مي شود.
2- اخباري که از خبرگزاري هاي دولتي ايسنا، ايرنا، فارس نيوز، مهر نيوز و ... منتشر مي شود.
3- اخباري که از طريق سايت هاي اينترنتي خبري-تحليلي حکومتي نظير: رجا نيوز، تابناک، الف، عصر ايران، جهان نيوز و ... منتشر مي شود.
4- اخباري که از دهان عوامل رژيم نظير بسيجي ها، سپاهي ها و اطلاعاتي ها و ... مستقيما مي شنويد.

موارد بالا را به هيچ عنوان جدي نگرفته و هراسي در دل خود بابت شنيدن اين اخبار راه ندهيد و راههاي مقابله با اثرات بعضا مخرب اين ياوه گويي ها را پيدا کنيد و به مقابله با آنها در سطح جامعه بشتابيد.
- حتي در روزهاي پس از کودتاي ننگين 22 خرداد خبرگزاري ريانووستي دولت روسيه نيز به کمک رژيم آمد و اخبار کاملا کذبي را براي تضعيف روحيه مبارزين منتشر کرد.

بنابراين وظيفه ما فرماندهان سبز مي باشد که اثرات اين جنگ هاي رواني-رسانه اي را در ميان مردمان خنثي کنيم و ستمگران را در رسيدن به اهداف پليدشان ناکام کنيم.





ویرایش بر هزینه های نشر می‌افزاید و طبعاً قیمت کتاب را بالا می‌برد. لاجرم این سوالها پیش می‌آید:
چرا ویرایش لازم است؟ هزینه های چاپ اجتناب ناپذیر است، ولی آیا نمی‌توان از هزینه های ویرایش کاست یا بکلی آنها را حذف کرد؟ بهبود کیفی متن از لحاظ فروش، حیثیت ناشر، و نفع عامه چه مزایایی در بر دارد؟

ویراستاران به سهولت می‌توانند اثبات کنند که خدمت آنان کتابها را بهتر می‌کند، غلطهای دستوریشان را تصحیح می‌کند، فصیح‌تر و خواندنی ترشان می‌کند، و از زواید نامربوط مبرایشان می‌سازد. البته بیشتر ناشران رهنمودهایی در اختیار ویراستاران خود قرار می‌دهند تا آنان بدانند با توجه به فروش احتمالی هر کتابی ویرایش آن تا چه حد مقدور و مقرون به صرفه است. هر چه فروش احتمالی بیشتر باشد، پول بیشتر برای ویرایش در نظر گرفته می‌شود، البته به شرطی که ویرایش میزان فروش را افزایش دهد. ناشر وقتی سود بیشتری به دست می‌آورد که کتاب بالقوه پرفروشی به ویرایش اندکی نیاز داشته باشد. گاه نیز ممکن است کتاب پژوهشی ارزشمندی به ناشر پیشنهاد گردد که ویرایش مفصلی بطلبد ولی فروش چندانی نداشته باشد. در این صورت، چاره‌ای نیست جز توسل به سنجش شتابزده. ویراستار حالا باید متن را به مرحله حروفچینی برساند، بی آنکه مته به خشخاش بگذارد که وقتگیر است و پول خوار. (این‌گونه ویرایش لزوماً آسانترین نوع ویرایش نیست، چون به هر حال همه مطالب سنجیده می‌شود.) در سازمانهای انتشاراتی گاه حد ویرایش را به حداقل، معمولی و حداکثر درجه‌بندی می‌کنند. ویراستاران، ضمن رعایت این قیود عملی، می‌کوشند تا کیفیت کتابها را پیش از چاپ بهتر کنند.

ویراستار چه می‌کند؟
ویراستار کلمات شخص دیگری را، که محتمل است رغبت ویژه‌ای به آن نداشته باشد، در اختیار می‌گیرد و به تصحیح (یا بهبود) آن کلمات، که کاری است دشوار و طولانی، مبادرت می‌ورزد. ویراستار ممکن است متنی را که دارد ویرایش می‌کند دوست داشته باشد یا دوست نداشته باشد، تأیید کند یا نکند، ممکن است آن را بکل چیز غلطی بپندارد، یا مهملی که به زحمت نیرزد، یا حتی آن را کتاب ضاله‌ای بداند. مع هذا وظیفه او ایجاب می‌کند که کیفیتش را بهتر کند. هر ویراستاری گاه گرفتار متون بد شده است (گفتن ندارد که او از بهر معیشت کار می‌کند.) متن بی ارزش به محض آنکه منتشر گردد چند و چون خود را بروز می‌دهد، یا شاید معلوم شود که نظر ویراستار غلط بوده است. به هر حال، غالباً متون ارزشمندی در اختیار ویراستار قرار می‌گیرد و او شادمانه زحمت می‌کشد تا آن متون به جهانیان عرضه شود. گمنامی یا از خود گذشتگی ویراستاران اصل رایج پذیرفته شده‌ای است. ویراستار دایه‌ای است که سهم عمده‌ای در پرورش کودکانی دارد که فرزند شخص دیگری به شمار می‌روند. او گاه تمایل پیدا می‌کند که سهمش شناخته گردد و گاه ترجیح می‌دهد که گمنام بماند.

این توصیف مجرد از شغل ویراستار جنبه‌ای اساسی از زندگی حرفه‌ای او را آشکار می‌سازد: دستاوردها معمولاً به نام شخص دیگری ثبت می‌شود. از این لحاظ، فرآیند ویرایش حتی می‌تواند معمایی اخلاقی به وجود بیاورد. فرض کنید متن دستنوشت کتابی به ناشر عرضه می‌گردد که حاوی اندیشه جاذبی است، بموقع است، و احتمالاً خوانندگان فراوانی خواهد داشت. ولی نویسنده این کتاب قریحه ادبی چندانی ندارد. غالباً آنچه می‌گوید همان نیست که می‌خواسته است بگوید، و اندیشه‌ها را بی نوازه بیان می‌کند. متن دستنوشت پذیرفته می‌شود و ناشر، با موافقت نویسنده، ویراستاری را انتخاب می‌کند تا به ویرایش بپردازد: به تقریب هر جمله‌ای را بازنویسد، ترتیب فصول را تغییر دهد، مکررات را حذف کند، و به هر جا که لازم بود عبارت وصل کننده‌ای یا پاراگراف آغازگری بیفزاید. نگین اندیشه حالا در کلاف مناسبی جای گرفته است. نویسنده، در پیشگفتار کتاب، بزرگوارانه از کارمندان ناشر تشکر می‌کند و چه بسا که نام ویراستار را ذکر کند و بگوید بسیاری از اصلاحات مدیون اوست (ولی واضح است که تمام نقایص کتاب– پیشگفتار چنین می‌گوید– فقط ناشی از خطای نویسنده است.) آیا عرضه کتاب به عنوان اثر نویسنده‌اش اخلاقاً موجه است؟ آخر به نویسنده کتاب کمک فراوانی شده است. ما که اهل حرفه ویرایشیم معمولاً می‌گوییم بگذار چنین باشد. بسیاری از نویسندگان نیازمند کمکند، و بیشتر ناشران آماده فراهم آوردن وسیله این کمک. در نتیجه، جامعه ذره‌ای نور معرفت کسب کنند.






  • روش هاي اعتراض و استدلال غير خشونت آميز
اعلام بيانيه هاي رسمي
۱‐ سخنراني هاي عمومي
۲‐ نامه هاي اعلام مخالفت يا اعلام حمايت
۳‐ بيانيه هاي سازمانها و موسسات
۴‐ بيانيه هاي امضا شده گروهي
۵‐ اعلاميه هاي كيفرخواست (دادخواست)
۶‐ تهيه طومارهاي امضا شده گروهي و همگاني


افراشته شدن طومار سبز 2000 متري در کنار برج ايفل پاريس
طومار سبز از بيش از 160 شهر دنيا آماده و ارسال گرديده و در پاريس مونتاژ گرديده است. ايرانيان سراسر دنيا با امضاي اين تومار اعلام کردند که احمدي نژاد رييس جمهور ايران نيست.

ايجاد ارتباط با مخاطبين گسترده تر
۷‐ استفاده از شعارها، کاريکاتورها و نمادها
۸‐ پرچم ها، پوسترها و ارتباطات بصري
۹‐ جزوه ها، رساله هاي چاپي و كتاب ها
۱۰ ‐ روزنامه ها و مجله ها
۱۱ ‐ نوارهاي صوتي، سي دي، بلوتوث، راديو و تلويزيون
۱۲ ‐ زمين نويسي، ديوار نويسي و اسکناس نويسي


اقدامات گروهي
۱۳ ‐ اعزام هيات هاي نمايندگي
۱۴ ‐ اعطاي جايزه هاي تحقير آميز
۱۵ ‐ انجام لابي هاي گروهي (هر تلاشي از طرف گروه هاي مستقل يا افراد براي تاثيرگذاري بر تصميمات دولتي)
۱۶ ‐ تشويق کارگران و کارمندان به اعتصاب و دست کشيدن از کار
۱۷ ‐ انجام انتخابات غيرواقعي و ظاهري سخره آميز

اقدامات گروهي نمادين
۱۸ ‐ استفاده از پرچم ها و رنگ هاي نمادين
۱۹ ‐ پوشش هاي نمادين
۲۰ ‐ اجراي نماز و دعا
۲۱ ‐ حمل اشياء نمادين
۲۲ ‐ در آوردن لباس و لخت شدن به نشانه اعتراض
۲۳ ‐ تخريب اموال شخصي [و نه عمومي]
۲۴ ‐ استفاده از نورهاي نمادين


استفاده از نور سبز در ميدان ميکل‌آنژ فلورانس ايتاليا‌ به درخواست ايرانيان مقيم ايتاليا، شهردار شهر فلورانس در ايتاليا به نشانه همبستگي با مبارزات آزادي‌خواهانه مردم ايران، با نورپردازي، مجسمه «داوود» از آثار ميکل‌آنژ‌ را که در ميدان ميکل‌آنژ‌ قرار گرفته، به رنگ سبز کرد.

۲۵ ‐ نمايش تصاوير افراد و شخصيت ها
۲۶ ‐ استفاده از شکلک هاي نقاشي شده [افراد و شخصيت ها] به نشانه اعتراض


ما همه يک نداييم؛ ما همه يک صداييم
شوک کشته‌ شدن ندا جلوي دوربين نه تنها مردم جهان را تکان داد، که نويسندگان، هنرمندان و شاعران را نيز تحت تأثير قرار داد. در پاريس شنبه، ۲۵ ژوئن مراسم اعلام پشتيباني از جنبش اعتراضي ايرانيان با يادي از ندا همراه شد. در آغاز اين مراسم يک شوک تصويري به‌وجود آمد، نزديک به پانصد نفر از حاضران ايراني و فرانسوي در ميدان حقوق بشر پاريس روبروي برج ايفل با قراردادن عکس‌هاي ندا روي صورت‌هاي خود اين شعار را تجلي دادند که روي پلاکارد بزرگي نوشته شده بود: «ما همه يک نداييم». ابتکار اين رويداد از «رضا دقتي»، خبرنگار و عکاس سرشناس ايراني بود که عقيده دارد داستان ندا داستان يک ملت است، داستان يک ملت که با سينه‌ي باز زير گلوله‌باران قرار گرفته است. وي در پاسخ به اين سوال كه چرا به جاي عكس خون‌آلود يا ديگر عكس هاي ندا اين عكس خاص را از او انتخاب كرده است، مي گويد: "به اين خاطر كه حالت اين عكس به خوبي رابطه عاشقانه بين ندا و كسي كه عكس را گرفته، نشان مي دهد." كاملا آشكار است كه ندا مي دانسته عكاس عاشق اوست و خودش هم عاشقانه دارد به دوربين نگاه مي كند. توي اين صورتك ها انگار نگاه عاشقانه ندا به همه مخاطبان منتقل مي شود.

۲۷ ‐ استفاده از علامت ها و نامهاي جديد
۲۸ ‐ ايجاد صداهاي نمادين
۲۹ ‐ اعلام نيازها و درخواستهاي عمومي نمادين
۳۰ ‐ انجام ادا و اطوار گستاخانه (براي جلب توجه افراد)



اعمال فشار بر روي افراد
۳۱ ‐ بازخواست از شخصيت ها و ماموران
۳۲ ‐ تمسخر و اهانت به شخصيتها
۳۳ ‐ ملاقات و مذاکره با مسوولان
۳۴ ‐ تعقيب و مراقبت مسوولان


اجراي تئاتر و موسيقي
۳۵ ‐ استفاده از ميان پرده هاي طنز و تمسخر آميز
۳۶ ‐ اجراي تئاتر و موسيقي
۳۷ ‐ آواز خواني (سرود خواني)


ترديد نکن سپيده سر خواهد زد. خواب از سرمان دوباره پر خواهد زد. ترديد نکن کسي ز نسل خورشيد، بر ريشه‌ي خشک شب تبر خواهد زد. دستان سحر به استخاره روزي، تسبيح به قصد خير و شر خواهد زد. طوفان زده ايم و ناخدايي از نو، در موج بلا دل به خطر خواهد زد. بازوي عدالتي دگر مي آيد، تيپا به بساط زور و زر خواهد زد. يک روز اراده‌ي بشر زنجيري، بر پاي همين قضا قدر خواهد زد. اين آتش خفته زير خاکستر باز، صد شعله به جان خشک و تر خواهد زد. هر قاصدکي پيام بيداري را بر دوش گرفته، باز در خواهد زد... کنسرت سبز مستان هماي، هامبورگ آلمان، تيرماه 1388

راهپيمايي و تظاهرات مردمي
۳۸ ‐ انجام تظاهرات همگاني
۳۹ ‐ رژه هاي منظم مردمي
۴۰ ‐ راهپيمايي و تظاهرات مذهبي
۴۱ ‐ انجام سفرهاي زيارتي
۴۲ ‐ تظاهرات خودرويي (حرکت جمعي وسايل نقليه در خيابان ها)

تشييع جنازه
۴۳ ‐ انجام مراسم سوگواري سياسي
۴۴ ‐ تشييع جنازه هاي غير واقعي و ظاهري
۴۵ ‐ تشييع جنازه هاي همراه با تظاهرات
۴۶ ‐ تجمع و تظاهرات در محل هاي خاکسپاري افراد و شخصيت ها


مراسم تشييع جنازه سهراب اعرابي – شهيد راه آزادي ايران



اجتماعات عمومي
۴۷ ‐ اجتماعات اعتراضي يا حمايتي
۴۸ ‐ تظاهرات اعتراضي
۴۹ ‐ استفاده از تظاهرات غيرمستقيم با استفاده از رنگ ها، نمادها و اشکال متنوع
۵۰ ‐ آموزش هاي درون گروهي [به منظور افزايش آگاهي هاي سياسي و اجتماعي]




خودداري و انکار
۵۱ ‐ دست کشيدن و خودداري از کار
۵۲ ‐ سکوت
۵۳ ‐ انکار و نفي شخصيتهاي شناخته شده
۵۴ ‐ کنار گذاشتن افراد و شخصيت ها [ي سياسي و اجتماعي]

  • روش هاي عدم همكاري اجتماعي
طرد افراد و انزواي افراد و شخصيتها
۵۵ ‐ تحريم اجتماعي عمومي
۵۶ ‐ تحريم اجتماعي گزينشي
57 Lysistratic nonaction ‐
۵۸ ‐ طرد و تکفير شخصيتها
۵۹ ‐ تحريم

عدم همكاري با روندهاي اجتماعي، رسوم و نهادها
۶۰ ‐ تعليق فعاليتهاي اجتماعي و ورزشي
۶۱ ‐ تحريم امور اجتماعي
۶۲ ‐ اعتصاب هاي دانشجويي
۶۳ ‐ نافرماني اجتماعي
۶۴ ‐ كناره گيري از موسسات اجتماعي

كناره گيري از نظام اجتماعي
۶۵ ‐ در خانه ماندن
۶۶ ‐ عدم همكاري شخصي بطور کلي
۶۷ ‐ گريز از کار كارگران
۶۸ ‐ تحصن
۶۹ ‐ مخفي شدن دسته جعمي
۷۰ ‐ مهاجرت اعتراضي (هجرت)


  • روش هاي عدم همكاري اقتصادي
تحريم هاي اقتصادي
اقدام از سوي مصرف كنندگان
۷۱ ‐ تحريم از سوي مصرف كنندگان
۷۲ ‐ عدم مصرف كالاهاي تحريم شده
۷۳ ‐ سياست رياضت (اقتصادي)
۷۴ ‐ خودداري از اجاره دادن (مکان ها، تجهيزات، ابزارآلات، وسايل و...)
۷۵ ‐ خودداري از اجاره کردن (مکان ها، تجهيزات، ابزارآلات و وسايل دولتي)
۷۶ ‐ تحريم ملي مصرف كنندگان (کالا، خدمت،...)
۷۷ ‐ تحريم بين المللي مصرف كنندگان




تحريم خريد کالاهاي تبليغ شده در صدا و سيما توسط معترضين

اقدام از سوي كارگران و توليد كنندگان
۷۸ ‐ تحريم از سوي كارگران
۷۹ ‐ تحريم از سوي توليد كنندگان

اقدام از سوي واسطه ها
۸۰ ‐ تحريم از سوي تدارک کنندگان کالاها و کارپردازان

اقدام از سوي مالكين و مديران
۸۱ ‐ تحريم از سوي تجار و بازرگانان
۸۲ ‐ خودداري از تحويل يا فروش کالاها
۸۳ ‐ تعطيل کارخانجات از سوي کارفرمايان
۸۴ ‐ خودداري از کمک هاي صنعتي
85‐ اعتصاب سراسري از سوي تجار

اقدام از سوي صاحبان منابع مالي
۸۶ ‐ بيرون کشيدن سپرده هاي بانكي
۸۷ ‐ خودداري از پرداخت هزينه ها، دستمزدها، بدهي ها و ماليات ها
۸۸ ‐ امتناع از بازپرداخت وام يا بهره آن
۸۹ ‐ قطع وامها و اعتبارات مالي
۹۰ ‐ خودداري از خرج درآمدها
۹۱ ‐ امتناع از دريافت پول ها و کمک هاي دولتي

اقدام از سوي دولتها
۹۲ ‐ تحريم داخلي
۹۳ ‐ تهيه فهرست سياه بازرگانان
۹۴ ‐ تحريم فروشندگان بين المللي
۹۵ ‐ تحريم خريداران بين المللي
۹۶ ‐ تحريم تجارت بين المللي


  • روش هاي عدم همكاري اقتصادي
اعتصاب
اعتصاب هاي نمادين
۹۷ ‐ اعتصاب کوتاه مدت اعتراضي
۹۸ ‐ اعتصاب يکباره (برق آسا و بدون اطلاع قبلي)

اعتصاب هاي كشاورزي
۹۹ ‐ اعتصاب کشاورزان
۱۰۰ ‐ اعتصاب كارگران مزرعه

اعتصاب از سوي گروه هاي خاص
۱۰۱ ‐ خودداري از انجام کارهاي طاقت فرسا (تحت فشار)
۱۰۲ ‐ اعتصاب زندانيان
۱۰۳ ‐ اعتصاب پيشه وران
۱۰۴ ‐ اعتصاب کارشناسان و متخصصين

اعتصاب هاي صنعتي عمومي
۱۰۵ ‐ اعتصاب تشكيلاتي (سازمان يافته)
۱۰۶ ‐ اعتصاب صنعتي
۱۰۷ ‐ اعتصاب براي ابراز همدردي با ساير گروه هاي اعتصاب کننده

اعتصاب هاي محدود
۱۰۸ ‐ اعتصاب همراه با اعلام هدف ها و خواسته هاي خاص
۱۰۹ ‐ اعتصاب همه گير و گسترده
۱۱۰ ‐ اعتصاب كُندكاري
۱۱۱ ‐ اعتصاب خواهان اعمال قانون کار (کارگري يا کارمندي)
۱۱۲ ‐ تظاهر به بيماري
۱۱۳ ‐ اعتصاب همراه با طريق استعفا
۱۱۴ ‐ اعتصاب محدود (در برابر اعتصاب نامحدود)
۱۱۵ ‐ اعتصاب گزينشي

اعتصاب هاي چند صنعتي (چند بعدي)
۱۱۶ ‐ اعتصاب عمومي و سراسري سازمان يافته
۱۱۷ ‐ اعتصاب کلي (غيرسازماني يافته)
ترکيب اعتصاب ها و تعطيلي هاي اقتصادي
۱۱۸ ‐ اعتصاب عمومي سراسري (هارتال)
۱۱۹ ‐ تعطيل کردن موقت فعاليت هاي اقتصادي


  • شيوه هاي عدم همكاري سياسي
نفي مشروعيت
۱۲۰ ‐ خودداري يا باز پس گيري بيعت سياسي (با رهبران سياسي جامعه)
۱۲۱ ‐ خودداري از اعلام حمايت عمومي (از دستورات و مشروعيت حکومت)
۱۲۲ ‐ انتشار متون چاپي و انجام سخنراني هاي مبتني بر تشويق مقاومت (مردم در برابر حکومت)

عدم همكاري شهروندان حکومت
۱۲۳ ‐ تحريم عناصر و بدنه هاي قانون گذاري
۱۲۴ ‐ تحريم انتخابات
۱۲۵ ‐ تحريم مسووليت ها و مشاغل دولتي
۱۲۶ ‐ تحريم اداره ها، موسسه ها و ساير عناصر دولتي
۱۲۷ ‐ خروج از مدرسه هاي آموزشي دولتي
۱۲۸ ‐ تحريم سازمان هاي تحت پوشش و حمايت دولت
۱۲۹ ‐ خودداري از کمک به ماموران و کارگزاران اجرايي [دولت]
۱۳۰ ‐ جابجايي علائم و مکان نماهاي شخصي
۱۳۱ ‐ خودداري از قبول (و همکاري با) ماموران انتصابي [دولت]
۱۳۲ ‐ خودداري از انحلال سازمانها و موسسه هاي موجود

گزينه هاي نوع اطاعت شهروندان
۱۳۳ ‐ ابراز عدم تمايل (بي ميلي) و پذيرش كُند (با تاخير)
۱۳۴ ‐ نافرماني در زمان نبود نظارت مستقيم
۱۳۵ ‐ نافرماني همگاني
۱۳۶ ‐ نافرماني پنهان (غير آشکار)
۱۳۷ ‐ خودداري از شرکت در يک تجمع يا اجلاس به منظور انشقاق
۱۳۸ ‐ تحصن
۱۳۹ ‐ عدم همكاري به هنگام خدمت اجباري (تحت فشار) و تبعيد
۱۴۰ ‐ مخفي شدن، فرار كردن و استفاده از هويت هاي جعلي
۱۴۱ ‐ نافرماني مدني در برابر قوانين «غير مشروع»

اقدام از سوي كارمندان دولت
۱۴۲ ‐ خودداري گزينشي در مورد کمک به تحقق هدف هاي دولتي
۱۴۳ ‐ مسدود كردن خطوط فرماندهي و انتقال اطلاعات
۱۴۴ ‐ به تعويق انداختن و ايجاد مانع در کارها
۱۴۵ ‐ عدم همكاري هاي اداري و اجرايي عمومي
۱۴۶ ‐ عدم همکاري قضايي
۱۴۷ ‐ عدم كارايي آگاهانه و نيز عدم همكاري با عناصر و کارگزاران اجرايي
۱۴۸ ‐ تمرد و شورش

اقدامات دولت در سطح داخلي
۱۴۹ ‐ طفره رفتن و تاخيرهاي شبه قانوني
۱۵۰ ‐ عدم همكاري با واحدهاي متشكل دولتي

اقدامات دولت در سطح بين المللي
۱۵۱ ‐ انجام تغييرات در کادر ديپلماتيك و ساير نمايندگي ها [ي سياسي و اقتصادي]
۱۵۲ ‐ تاخير انداختن و لغو اقدامات و رخدادهاي ديپلماتيک
۱۵۳ ‐ خودداري از شناسايي ديپلماتيک [کشورها، نهادها و ...]
۱۵۴ ‐ قطع روابط ديپلماتيک
۱۵۵ ‐ لغو عضويت در سازمان هاي بين المللي
۱۵۶ ‐ خودداري از عضويت در نهادهاي بين المللي
۱۵۷ ‐ اخراج [يک عضو] از سازمان هاي بين المللي


  • روش هاي تهاجم غيرخشونت آميز
تهاجم رواني
۱۵۸ ‐ سخن گفتن و ابراز نظر شخصي و بي پرده و صريح در برابر ديگران
۱۵۹ ‐ روزه گرفتن
الف) روزه فشار اخلاقي (روزه سياسي)
ب) اعتصاب غذا
ج) روزه مقاومت منفي (ساتياگراها)
۱۶۰ ‐ محکمه نمايشي
۱۶۱ ‐ تحمل مصيبت و آزاد غيرخشونت آميز (نظير خود را به زنجير کشيدن، چسب بر دهان زدن، دوختن دهان و ...)
تهاجم فيزيكي
۱۶۲ ‐ تحصن نشسته (بست نشستن)
۱۶۳ ‐ تحصن ايستاده
۱۶۴ ‐ ابراز اعتراض سواره (با استفاده از اتوموبيل، دوچرخه، اسب و ...)
۱۶۵ ‐ هجوم آوردن به سوي افراد و شخصيت ها
۱۶۶ ‐ خرد کردن اعصاب (با روش هاي گوناگون)
۱۶۷ ‐ اجراي دعا و نيايش براي تحقق اهداف
۱۶۸ ‐ حملات غير خشونت آميز
۱۶۹ ‐ پرتاب هاي غير خشونت آميز (نظير تخم مرغ، گوجه فرنگي و ...)
۱۷۰ ‐ تهاجم و پيشروي فيزيکي غير خشونت آميز
۱۷۱ ‐ توليد صداهاي غير خشونت آميز (همچون سوت، هو کردن و ...)
۱۷۲ ‐ کارشکني و اختلال غير خشونت آميز در روند جلسات گوناگون (سخنراني ها، پارلمان ها، و ...) و از رسميت انداختن آنها
۱۷۳ ‐ اشغال غير خشونت آميز (مکان هاي عمومي و دولتي، وزارتخانه ها، سفارتخانه ها و ...)

تهاجم اجتماعي
۱۷۴ ‐ ايجاد الگوهاي جديد اجتماعي
۱۷۵ ‐ ترتيب استفاده بيش از حد مجاز و ظرفيت از تجهيزات و امکانات موجود براي مختل کردن عملکرد آن ها
۱۷۶ ‐ استفاده از روش سکوت و بي اعتنايي (نسبت به وقايع)
۱۷۷ ‐ صحبت و اظهار نظر فعال در مورد مسائل سياسي و اجتماعي
۱۷۸ ‐ نمايش هاي چريکي
۱۷۹ ‐ ايجاد نهادهاي اجتماعي جايگزين
۱۸۰ ‐ ايجاد سيستم هاي ارتباطي جايگزين

تهاجم اقتصادي
۱۸۱ ‐ اعتصاب تمديدي (از نظر مدت)
۱۸۲ ‐ اعتصاب نشسته (در محل کار)
۱۸۳ ‐ تصرف غير خشونت آميز يک زمين
۱۸۴ ‐ ايجاد راهبندان در خيابان و جاده ها
۱۸۵ ‐ جعل و تقلب با انگيزه هاي سياسي
۱۸۶ ‐ جلوگيري و محدود کردن معاملات اقتصادي
۱۸۷ ‐ تصرف دارايي ها
۱۸۸ ‐ دامپينگ (فروختن يک کالا به ميزان زياد با قيمت کمتر از حد معمول براي رقابت با يک شخص يا نهاد)
۱۸۹ ‐ حمايت گزينشي (از يک کالا يا خدمت)
۱۹۰ ‐ انتخاب بازارهاي جايگزين
۱۹۱ ‐ انتخاب وسايل نقليه جايگزين [براي وسايل نقليه عمومي و دولتي]
۱۹۲ ‐ انتخاب نهادهاي اقتصادي جايگزين

تهاجم سياسي
۱۹۳ ‐ ترتيب استفاده بيش از توان و ظرفيت سازمانهاي اداري موجود
۱۹۴ ‐ افشار هويت ماموران و سازمان هاي مخفي (اطلاعاتي)
۱۹۵ ‐ تلاش براي زنداني شدن (به وسيله دولت)
۱۹۶ ‐ نافرماني مدني در برابر قوانين «خنثي»
۱۹۷ ‐ انجام يک اقدام بدون همکار و همدست
۱۹۸ ‐ ايجاد حاکميت دوگانه و دولت موازي