خاکستر سوزان




عيب رندان مكن، اي زاهد پاكيزه سرشت!

كه گناه دگران بر تو نخواهند نوشت.

من اگر نيكم اگر بد، تو برو خود را باش!

هر كسي آن درود عاقبت كار، كه كشت.

گر نهادت همه اين است، زهي پاك نهاد!

ور سرشتت همه اين است، زهي نيك سرشت!

بر عمل تكيه مكن خواجه، كه در روز الست

تو چه داني قلم صنع به نامت چه نوشت؟

نااميدم مكن از سابقة لطف ازل؛

تو چه داني كه پس پرده چه خوب است و چه زشت؟

همه كس طالب يارست، چه هشيار چه مست؛

همه جا خانة عشق است، چه مسجد چه كنشت.

باغ فردوس لطيف است، وليكن زنهار

تا غنيمت شمري ساية بيد و لب كشت!

نه من از خانة تقوا به در افتادم و بس،

پدرم نيز بهشت ابد از دست بهشت.

سر تسليم من و خشت در ميكده‌ها!

مدعي گر نكند فهم سخن‌گو سر و خشت!

حافظا! روز اجل گر به كف آري جامي

يكسر از كوي خرابات برندت به بهشت!

حافظ






این آیه های یاس را ‌٬‌ قطعنامه های نحس را ‌٬‌ بنده قبول ندارم

بسته پیشنهادی ‌٬‌ مذاکره و بحث را ‌٬‌ بنده قبول ندارم

نطنز و بحث تعلیق‌٬‌ تهدید یا که تشویق‌٬‌ بنده قبول ندارم

زندگی بی اتم را‌٬‌ آیت الله های قم را ‌٬‌ بنده قبول ندارم

«دادگستری ویرانه٬ مرتضوی دیوانه ؟ » ‌٬‌ بنده قبول ندارم

« حراج گاز ارزان ٬به هند و به پاکستان؟ » ٬ بنده قبول ندارم

«پیشکش نفت ایران ٬ به سوریه٬ به لبنان ؟ » ٬ بنده قبول ندارم

« بیکاری و گرانی٬ رییس جمهور روانی؟ » ٬ بنده قبول ندارم

فساد باند پاسدار ؟ « این دروغ های شاخدار؟! بنده قبول ندارم»

« تنفر جهانی٬ تو خود بهتر می دانی» ٬ بنده قبول ندارم

« پولیتیک داهیانه ٬صلح خاورمیانه؟» ٬ بنده قبول ندارم

« سیاست واقع بین ٬ به خاطر فلسطین؟» ٬ بنده قبول ندارم

«دانشجو یان ایران ٬به گوشه های زندان» ؟ بنده قبول ندارم

« دزدی و رشوه خواری٬ اعتیاد و بیکاری ؟» ٬ بنده قبول ندارم

« فقر و فساد و فحشا ٬ عادی شده همه جا » ٬ بنده قبول ندارم

« عراق شده ویرانه٬ کارهای عاقلانه؟» ٬ بنده قبول ندارم

« لاس های خشکه با چین ٬ مالیدن تخم پوتین ؟ » ٬ بنده قبول ندارم

« فکری به حال ملت٬ کشور که رفت از دست؟ » ٬ بنده قبول ندارم

« زد و بند های نهانی٬ کار های آنچنانی؟» ٬ بنده قبول ندارم

« محفل تار و سنتور ٬ منقل و جنس و وافور ؟ » ٬ بنده قبول ندارم

« مجلس گوش به فرمان٬ دولت بعله قربان ؟» ٬ بنده قبول ندارم

« رفراندم؟ همه پرسی؟ » ... « برای چی می پرسی؟ بنده قبول ندارم»

« اجرای انتصابات ٬ بجای انتخابات ؟ » ٬ بنده قبول ندارم

«تقلب فراوان ٬ با شورای نگهبان؟» بنده قبول ندارم

« تکرار حرف دشمن ؟ سوال و پرسش از من ؟ بنده قبول ندارم»

بیم و هراس ازجنگ ؟ « میخ نرفته در سنگ » ٬ بنده قبول ندارم

سیاست بلبشویی؟ « جمله هر آنچه گویی ٬بنده قبول ندارم»

« سریلانکا ٬ناصره ٬ گداهای سامره » ؟ بنده قبول ندارم

« خلیج همیشگی فارس٬که سر اسمش دعواس؟ » ٬ بنده قبول ندارم

«دریای مازندران ٬ شد قسمت دیگران ؟ »٬ بنده قبول ندارم

« کوچک و بزرگ تنبان ٬ اعراب تیز دندان؟» ٬ بنده قبول ندارم

« جزیره بو موسی٬ دو دوزه بازی روسا ؟» ٬ بنده قبول ندارم

«دخترای ایرونی٬‌تو دبی و شب نشینی ؟» ٬ بنده قبول ندارم

«حراج دخت ایران٬ فجیره یا که عمان ؟ »٬ بنده قبول ندارم

« دیکتاتوری دینی؟ لمس می کنی و می بینی؟ » ٬ بنده قبول ندارم

«نابود شده آزادی٬ کشور به باد دادی ؟ » ٬ بنده قبول ندارم

« دزدی های آنچنانی٬ می دانم و می دانی؟ » ٬ بنده قبول ندارم

«رقم های نجومی ٬ دزدی های رقومی ؟ »٬ بنده قبول ندارم

« تروریست اعزامی٬ نو جوان اعدامی» ؟ بنده قبول ندارم

« زیر فشار٬ کارگر٬ از رهنمود رهبر ؟ » ٬ بنده قبول ندارم

«عامل جهل مردم٬ سنگر گرفته در قم ؟ »٬ بنده قبول ندارم

«روزی رسد ٬ سرانجام٬ ظلمت رسد به فرجام» ٬ بنده قبول ندارم

«ایران بگردد آزاد٬ مردم شوند دلشاد» ٬ بنده قبول ندارم

«جانت ز تن در آید٬ افسانه ات سر آید»‌٬ بنده قبول ندارم

«در پیشگاه یزدان ٬ روز جزا ٬ هراسان» ٬‌ بنده قبول ندارم

« منتظر داوری ٬ نه یاری نه یاوری» ٬ بنده قبول ندارم

«قصه ت رسد به پایان٬ گجسته تا جاودان٬» بنده قبول ندارم





اين مکر و ريا گشت به گوش همه ياران…

اين حيله بشد باور يک ملت نادان…

ای وای از اين قوم وازاين ملت بيمار…

لعنت به سر گور امام زاده مکار…

ايرانی که بود تاج سر دانش دنيا

اينک قمه بر سر زدنش خنده دنيا

زنجير به سرو سينه زدن در غم تازی

از شب به سحر در غم ودر گريه وزاری

شد سنت ايرانی پس از عمری شهامت

ای وای از آن قومی که شد خام ديانت

ايرانی بشد چاکر درگاه امامان

آن شيرزن خاک گهر پوش دلارا

شد زينب و زهرا و خديجه و سهيلا

از کوروش واز ايرج و کاوه و بابک

قربانعلی و غلامحسين آمده اينک

لعنت به من و ما که بيگانه ستائيم

پيشانی به سنگ در هر تازی بماليم

لعنت به من و ما که فرزند يلانيم

بيرونی بيگانه از اين خانه ندانيم

نفرين به چونين تيع که تيزش نتوانيم

لعنت به چونين دست که مشتش نتوانيم

اهريمن از اين خانه برون ما نتوانيم

اين ديو ستمکار از اين سفره نرانيم

لعنت به من و ما که خاموش نشستيم

که خاموش نشستيم

سیمین بهبهانی





خبر داری ای شیخ دانا که من

خداناشناسم، خدا ناشناس

نه سربسته گویم دراین ره سخن

نه ازچوب تکفیردارم هراس

زدم چون قدم ازعدم در وجود

خدایت برم اعتباری نداشت

خدای تو ننگین و آلوده بود

پرستیدنش افتخاری نداشت

خدائی بدینسان اسیر نیاز

که برطاعت چون توئی بسته چشم

خدائی که بهر دو رکعت نماز

گه آید به رحم و گه آید به خشم

خدائی که جز در زبان عرب

به دیگر زبانی نفهمد کلام

خدائی که ناگه شود در غضب

بسوزد به کین خرمن خاص وعام

خدائی چنان خودسر و بلهوس

که قهرش کند بی گناهان تباه

به پاداش خشنودی یک مگس

ز دوزخ رهاند تنی پرگناه

خدائی که با شهپر جبرئیل

کند شهرآباد را زیرو رو

خدائی که در کام دریای نیل

برد لشگر بیکرانی فرو

خدائی که بی مزد و مدح و ثنا

نگردد به کار کسی چاره ساز

خدا نیست بیچاره، ورنه چرا

به مدح و ثنای تو دارد نیاز!

خدای تو گه رام وگه سرکش است

چو دیوی که اش بایدافسون کنند

دل او به”دلال بازی” خوش است

وگرنه “شفاعتگران” چون کنند؟

خدای تو با وصف غلمان و هور

دل بندگان را بدست آورد

بمکر و فریب و به تهدید و زور

به زیر نگین هرچه هست آورد

خدای تو مانند خان مغول

“بتهدید چون کشد تیغ حکم”

ز تهدید آن کارفرمای کل

“بمانند کر و بیان صم و بکم”

چو دریای قهرش بر آید بموج

نداند گنه کاره از بیگناه

به دوزخ فرو افکند فوج فوج

مسلمان و کافر، سپید وسیاه

خدای تو اندر حصارریا

نهان گشته کز کس نبیند گزند

کسی دم زند گربه چون وچرا

به تکفیر گردد چماقش بلند

خدای تو با خیل کروبیان

بعرش اندرون بزمکی ساخته

چو شاهی که از کار خلق جهان

به کار حرمخانه پرداخته

نهان گشته در خلوتی تو بتو

به درگاه او جز ترا راه نیست

توئی محرم او که از کار او

کسی در جهان جز تو آگاه نیست

تو زاهد بدینسان خدائی بناز

که مخلوق طبع کج اندیش توست

اسیر نیاز است و پابند آز

خدائی چنین لایق ریش توست

نه پنهان نه سربسته گویم سخن

خدا نیست این جانور، اژدهاست

مرنج از من ای شیخ دانا که من

خدا ناشناسم اگر”این” خداست