وبلاگ بدحجاب - شعبان بي مخ (فرد نشسته ريشو با لباس مشگي) درمحضرآيت لله كاشاني (باعمامه سياه) و آخوند فلسفي.

عکس یادگاری آیت الله کاشانی با شعبان بی مخ دو ماه بعد از کودتای ۲۸ مرداد

عکس یادگاری آیت الله کاشانی با شعبان بی مخ دو ماه بعد از کودتای ۲۸ مرداد


اين عكس با ھمان شرحي كه در زير آن مي خوانيد در شماره ١٩ مجله ترقي به تاريخ مھرماه ١٣٣٢ و در صفحه ٢١ اين مجله منتشرشده است. يعني حدود دوماه بعد از كودتا.گاھي يك عكس بيش از ھزار واژه، روشنگر است. اين عكس نشان ميدھد كه پايگاه طبقاتي و گردان ضربت روحانيت به اصطلاح مبارز!! از چه نيروھايي تشكيل شده و ميشود. آقاي محمد اميني در مقاله “فدائيان اسلام و سوداي حكومت اسلامي” درباره ماھيت وابستگان به فدائيان اسلام و روابط كاشاني با اين جماعت چنين مينويسد:”…….به ھر روی، به گفته حاج مھدی عراقی، «سيد مجتبی ميرلوحی وقتی از زندان بيرون می آید به فکر این می افتد که یک محفلی، یک سازمانی، یک گروھی، یک جمعيتی را به وجود بياورد برای مبارزه ، این فکر به نظرش می آید که از وجود افرادی باید استفاده بکنم که تا الان این افراد مُخِل آسایش محلات بوده اند ، مثل اوباش ھا که توی محلات ھستند ، گردن کلفت ھا ، لات ھا ، به حساب آن ھا که عربده کش ھای محلات بوده اند … این ھا بودند دوستانی که به دور مرحوم … نواب جمع شده بودند ، اکثر آن ھا مرحله اول [تا آخر!] از اینجور افراد بودند.»عراقی انگيزه گزینش اوباش محلات را در این می بيند که آن ھا« متدین بودند. »

خود عراقی ھم یکی از این گونه آدم ھای لات متدین بود که خواندن خاطراتش، سيمایی از سازماندھی و رفتار این گروه ترسيم می کند، که ترسناک است. نه درسی خوانده بود و نه با آموزش ھای دینی آشنایی داشت. درشانزده سالگی به عضویت شورای مرکزی فدایيان اسلام درآمد و باور داشت که « چاقوکشی دیگر دوره اش تمام شده، حالا دیگر دوره ھفت تير کشی است!»یکی دیگر ازاین گونه اوباش و بزن بھادرھای «متدین»، شعبان جعفری بود که با شمس قنات آبادی و کاشانی مناسباتی نزدیک داشت. خود او در خاطراتش دراشاره به ترور نافرجام فاطمی و حمله او به فاطمی پس از بيست و ھشت مرداد می گوید که: «اونوقت که عبد خدایی [ضارب فاطمی] جزو فدائيان اسلام بود، منم جزو فدائيان اسلام بودم. » البته شعبان جعفری، خيلی پيشتر ازآن، از ميانه سال ١٣٢٨که پس از دوسال بزن بھادری در لاھيجان به تھران آمد و به چاقوکشی واخاذی در سه راه بوذرجمھری پرداخت ، به پيرامون کاشانی و فدایيان اسلام پيوست « و با حسين مکی، عصرھا می رفتيم خونه کاشانی که بعد ما یواش یواش دیگه مرید و طرفدار سفت و سخت کاشانی شدیم. »


گروه مشاورین آیت الله کاشانی: ۱- حاج حسین علم ۲- طاهر حاج رضایی (برادر طیب خان) ۳- شعبان بی مخ ۴- حسین مهدی قصاب ۵- طیب ۶- اکبر حاج رضایی ۷- سید اکبر خراط

گروه مشاورین آیت الله کاشانی: ۱- حاج حسین علم ۲- طاهر حاج رضایی (برادر طیب خان) ۳- شعبان بی مخ ۴- حسین مهدی قصاب ۵- طیب ۶- اکبر حاج رضایی ۷- سید اکبر خراط


حمله كودتاچيان به خانه مرحوم دكتر مصدق

حمله كودتاچيان به خانه مرحوم دكتر مصدق



اعلیحضرت محمد رضا پهلوی! در حال مشاوره با مسول ستاد انتخاباتی! خود ، شعبان بی مخ

اعلیحضرت محمد رضا پهلوی! در حال مشاوره با مسول ستاد انتخاباتی! خود ، شعبان بی مخ



شعبان جعفري در كنار آريامهر ؛ هنگام دريافت نشان وطن پرستي

شعبان جعفري در كنار آريامهر ؛ هنگام دريافت نشان وطن پرستي



شعبان بی مخ

شعبان بی مخ



شعبان جعفری (بی مخ) و محمد رضا پهلوی

شعبان جعفری (بی مخ) و محمد رضا پهلوی



چماق داران محمد رضا شاه در روز کودتای ۲۸ مرداد

چماق داران محمد رضا شاه در روز کودتای ۲۸ مرداد


چماق داران محمد رضا شاه در روز کودتای ۲۸ مرداد

چماق داران محمد رضا شاه در روز کودتای ۲۸ مرداد


بازگشت کودتاچی (محمد رضا پهلوی)

بازگشت کودتاچی (محمد رضا پهلوی)



تقدیم به اسطوره مردانگی! شعبون بی مخ

تقدیم به اسطوره مردانگی! شعبون بی مخ


خيابانهاي تهران روز 28 مرداد

خيابانهاي تهران روز 28 مرداد



دکتر محمد مصدق

دکتر محمد مصدق


خانه ام آتش گرفته است ، آتشي جان سوز

هرطرف مي سوزد اين آتش

پرده ها و فرشها را ، تارشان با پود


من

به هر سو ميدوم گريان

در لهيب آتش پر دود

وز ميان خنده هايم تلخ


و خروش گريه ام ناشاد


از درون خسته سوزان

مي كنم

فرياد ، اي فرياد ،اي فرياد

خانه ام آتش گرفته است ،آتشي بي رحم

همچنان مي سوزد اين آتش

نقشهايي را كه من بستم به خون دل

برسرو چشم در ديوار

در شب رسواي بي ساحل

واي برمن سوزد وسوزد

غنچه هايي را كه پروردم به دشواري

در دهان گود گلدانها ، روزهاي سخت بيماري

از فراز بامهاشان شاد ، دشمنانم

موزيانه خنده هاي فتحشان بر لب

بر من آتش به جان ، نازل

در پناه اين مشبك شب

من به هر سو مي دوم گريان

از اين بيداد

مي كنم فرياد ، اي فرياد ، اي فرياد

واي بر من ، همچنان ميسوزد اين آتش

آنچه دارم يادگار و دفتر و ديوان

وانچه دارد منظر وايوان

من به دستان پر از تاول

اين طرف را مي كنم خاموش

وز لهيب آن روم از هوش

زان دگر سو شعله برخيزد ،‌به گردش دود

تا سحرگاهان كه می داند ، كه بود من شود نابود

خفته اند اين مهربان همسايگانم شاد در بستر

صبح از من مانده برجا مشت خاكستر

واي آيا هيچ سر برمي كنند از خواب

مهربان همسايگانم از پي امداد

سوزد اين آتش بي دادگر بنياد

مي كنم فرياد اي فرياد اي فرياد


مجموعه عکس های بسیار دیدنی از دکتر مصدق :




نامه آیت الله کاشانی به دکتر محمد مصدق روز قبل از کودتای ۲۸ مرداد:

«حضرت نخست وزیر جناب آقای دکتر مصدق (دام اقباله) عرض می شود اگر چه امکانی برای عرایضم نمانده، ولی صلاح دین و ملت برای این خادم اسلام بالاتر از احساسات شخصی است و علی رغم غرض ورزی ها و بوق و کرنای تبلیغات، شما خودتان بهتر از هر کس می دانید که هم و غم من در نگهداری دولت جنابعالی است که خودتان به بقای آن مایل نیستید. از تجربیات روی کار آمدن قوام و لجبازی های اخیر، بر من مسلم است که می خواهید مانند سی ام تیر کذایی یک بار دیگر، ملت را تنها گذاشته و قهرمانانه بروید. حرف اینجانب را در خصوص اصرارم در عدم اجرای رفراندم نشنیدید و مرا لکه حیض کردید. خانه ام را سنگباران و یاران و فرزندانم را زندانی فرمودید و مجلس را که ترس داشتید شما را ببرد، بستید. و حالا نه مجلس و نه تکیه گاهی برای ملت گذاشته اید. زاهدی را که من با زحمت در مجلس تحت نظر و قابل کنترل نگه داشته بودم با لطایف الحیل خارج کردید و حالا همان طور که واضح بود در صدد به اصطلاح کودتا است. اگر نقشه شما نیست که مانند سی ام تیر عقب نشینی کنید و به ظاهر قهرمان زمان بمانید و اگر حدس و نظر من صحیح نیست که همان طور که در آخرین ملاقاتم در «دزاشیب» به شما گفتم و به «هندرسون» هم گوشزد کردم که آمریکا ما را در گرفتن نفت از انگلیس ها کمک کرد و حالا به صورت ملی و دنیاپسندی می خواهد به دست جنابعالی این ثروت ما را به چنگ آورد و اگر واقعا با دیپلماسی نمی خواهید کنار بروید این نامه من سندی است در تاریخ ملت ایران که من شما را با وجود همه بدی های خصوصی تان نسبت به خودم، از وقوع حتمی یک کودتا آگاه کردم که فردا جای هیچ گونه عذر موجهی نباشد. اگر به راستی در این فکر اشتباه می کنم، با اظهار تمایل شما سید مصطفی و ناصرخان قشقایی را برای مذاکره خدمت می فرستم. خدا به همه رحم بفرماید، ایام به کام باد. سید ابوالقاسم کاشانی»

جواب دکتر مصدق:

« مرقومه حضرت آقا به وسیله آقای حسن زیارت شد. این جانب مستظهر به پشتیبانی ملت ایران هستم. والسلام»